آیت الله خامنه ای در بخشی از خاطرات پیش از انقلاب خود به خاطره دیدارش با هاشمی رفسنجانی اشاره کرده و از با معرفتی استوار زمان شاه سخن گفته است. به گزارش کلمه، پیش از این نیز آیت الله خزعلی در گفت و گویی از رفتار حسنه ماموران شاه تقدیر کرده و گفته بود که مانند برادر با او رفتار کرده اند. این در حالی است که رفتارهای فعلی ماموران و زندانبانان با زندانیان سیاسی به دور از اخلاق، ادب و قانون است. این مساله در نامه های..................
آیت الله خامنه ای در بخشی از خاطرات پیش از انقلاب خود به خاطره دیدارش با هاشمی رفسنجانی اشاره کرده و از با معرفتی استوار زمان شاه سخن گفته است.
به گزارش کلمه، پیش از این نیز آیت الله خزعلی در گفت و گویی از رفتار حسنه ماموران شاه تقدیر کرده و گفته بود که مانند برادر با او رفتار کرده اند.
این در حالی است که رفتارهای فعلی ماموران و زندانبانان با زندانیان سیاسی به دور از اخلاق، ادب و قانون است. این مساله در نامه های سرگشاده زندانیان سیاسی به مسئولان قضایی بارها تکرار شده است.
چندی پیش، ابوالفضل قدیانی زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در نامهای خطاب به آملی لاریجانی، رییس قوهٔ قضاییه با بیان اینکه “من بعنوان یک زندانی سیاسی در رژیم گذشته اعلام می کنم که برخوردهای مورد حمایت شما روی ساواک شاه مخلوع را با تمام مفاسد و شکنجه گریهایش سفید کرده” خاطرنشان کرده است: در آن رژیم علیرغم همه مفاسد و ظلمهایش حرمت خانوادههای زندانیان رعایت میشد و هیچ مشکلی برای همسر و فرزندان زندانیان سیاسی ایجاد نمیشد.
در کتاب شرح اسم، زندگینامه آیتالله خامنه ای در خصوص بخشی از خاطرات رهبری در دیدارش با هاشمی رفسنجانی ضمن اینکه وی برای این بازدید به دروغ خود را شوهر خواهر هاشمی معرفی کرده بلکه از معرفت استوار زمان شاه هم سخن گفته است.
این خاطره به نقل از کتاب شرح اسم صفحه ۴۵۷ به شرح زیر است:
آیتالله هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۵۰ دستگیر شده بود. از او نامهای خطاب به امام خمینی یافته بودند. نامه به دست ساواک میافتد و نویسندهاش محاکمه و به هفت ماه زندان محکوم میشود.
زندان او پادگان عشرت آباد بود. پیش از آن که آقای هاشمی در پنجم اردیبهشت ۱۳۵۱ از زندان آزاد شود، آ?تالله خامنهای به همراه همسرش راهی تهران میشود تا از دوست زندانی خود دیدار کند.
دیدار با زندانیان سیاسی شبیه ملاقاتهای معمول با زندانیان عادی نبود. مجبور بود ترفندی بزند. وقتی به در نگهبانی رسیدند، در نقش یک کرمانی نابلد ظاهر شد و با همان لهجه، اشاره به همسرش کرد: این خواهر آقای هاشمی است که برای دیدار او آمده، من شوهر این خانم هستم.
همسرم دل به خدا سپرد و وارد شد. من هم نگران و دلواپس، از این که این راز آشکار شود که وی خواهر آقای هاشمی نیست، زیرا دیدار محارم با یکدیگر ویژگی خاصی دارد. اما از آنجا که آقای هاشمی فرد زیرکی بود، وقتی از دور همسرم را دید متوجه موضوع شد… کنار یک جوی آب ایستاد، به طوری که همسر من در مقابل وی در طرف دیگر جوی قرار گرفت. در این وقت یک نظامی دوان دوان به طرف من آمد و اجازه ورود داد. من وارد شدم و آقای هاشمی از دیدار من بسیار شادمان شد.
در زمانی که آنها کنار یکدیگر به گفت و گو بودند، یک نظامی آنجا ایستاده بود و در حالی که لبخندی بر لب داشت به آقای خامنهای خیره بود. “من هم با تبسم متقابل و ادب و نزاکت لازم پاسخ وی را دادم.”
چندی بعد که آقای هاشمی از زندان آزاد شد، از آقای خامنهای پرسید که آن نظامی لبخند به چهره را در زندان عشرت آباد شناخته بود؟
“گفتم: نه. گفت: او همان استوار زمانی بود و به احتمال قوی او را شناخته بود.” آنجا بود که فهمید این استوار با معرفت زندان قزل قلعه در سال ۴۲، این جا هم او را از لطف خود بینصیب نگذاشته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر