به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۹۰ بهمن ۲۶, چهارشنبه

رای من، راه تو؛ میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی

 کلمه
میر حسین موسوی رهبر سبز آزاده
میرحسین موسوی در سال ۱۳۲۰ در شهر خامنه در استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. پدرش میر اسماعیل موسوی، از بازرگانان چای از تبریز بود. او در خامنه بزرگ شد و پس از پایان دورهٔ دبیرستان در سال ۱۳۳۷ از خامنه به تهران آمد. موسوی در ابتدای دهه ۴۰ فعالیت های هنری به ویژه نقاشی را آغاز کرد و بیش از ۱۸۰ اثر نقاشی را خلق کرد.نقاشی های او گرایشهای آبستره، انتزاعی و هنر مفهومی با بهره از تکنیکهای متنوعی چون کولاژ، رنگ روغن، حجم و تجلی یک روح سنتی و نشانه شناسی حکمت، معنا و...................

میر حسین موسوی رهبر سبز آزاده
میرحسین موسوی در سال ۱۳۲۰ در شهر خامنه در استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. پدرش میر اسماعیل موسوی، از بازرگانان چای از تبریز بود. او در خامنه بزرگ شد و پس از پایان دورهٔ دبیرستان در سال ۱۳۳۷ از خامنه به تهران آمد.
موسوی در ابتدای دهه ۴۰ فعالیت های هنری به ویژه نقاشی را آغاز کرد و بیش از ۱۸۰ اثر نقاشی را خلق کرد.نقاشی های او گرایشهای آبستره، انتزاعی و هنر مفهومی با بهره از تکنیکهای متنوعی چون کولاژ، رنگ روغن، حجم و تجلی یک روح سنتی و نشانه شناسی حکمت، معنا و سنتهای فرهنگی و معرفتی شرقی را در قالبهای مدرن به نمایش می گذارد.
او دوران جوانی خود را در راه مبارزه با رژیم شاه سپری کرد و به دنبال آزادی و معنویت و عدالت بود، سه آرمانی که پس از پیروزی انقلاب و خصوصا پس از ۸۸ بیشتر از همیشه خود را در زندگی میر مردم ایران نشان داد. آزادی و معنویت و عدالت سه امر مهمی که موسوی به خاطر آنها ایستاد و از همه مهم تر البته احقاق حقوق مردم.
پس از کشته شدن محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، رئیس جمهوری و نخست وزیر وقت در انفجار ۸ شهریور ۱۳۶۰، آیت الله خامنه ایی رئیس جمهور ایران شد و ابتدا علی‌اکبر ولایتی را به عنوان نخست‌وزیر به مجلس معرفی کرد، اما مجلس به ولایتی رأی اعتماد نداد و رییس جمهور وقت علی‌رغم اختلافاتی که در داخل حزب جمهوری اسلامی با میرحسین موسوی داشت، او را به عنوان نخست‌وزیر به مجلس معرفی کرد. موسوی از آن زمان تا سال ۱۳۶۸ برای ۸ سال،
نخست‌وزیر ایران بود. رییس جمهور در دورهٔ دوم ریاست جمهوری خود به شدت مخالف ادامهٔ نخست‌وزیری موسوی بود ولی با اصرار امام که اعتقاد راسخی به نخست وزیر داشت مجبور به معرفی دوبارهٔ او شد. امام به دلیل گزارش محسن رضایی معتقد بود که کنار گذاشتن موسوی لطمهً جدی به روحیهٔ سربازان ایرانی در جنگ ایران و عراق خواهد زد و در پاسخ به ناطق نوری که تعدادی از روحانیون بلندپایه را برای مذاکره واسطه کرده بود، گفت: “انتخاب غیر از ایشان، خیانت به اسلام است.” و به همین دلیل آیت الله خامنه‌ای در مذاکرات بعدی با ناطق نوری گفت: «حجت بر من تمام شد.» و موسوی را برای نخست‌وزیری معرفی کرد. نهایتأ در جلسهٔ رأی اعتماد به موسوی ۹۹ نماینده از ۲۷۰ نماینده مجلس به او رأی عدم اعتماد دادند.
موسوی یادگار دوران جنگ است، یادگار دوران دفاع مقدس و از آن رو در این سال ها بارها و بارها از او به عنوان نخست وزیر جنگ یاد کردند. خانواده شهدا از او یادگاری های بسیار دارند و بری همین نیز در انتخابات خرداد ۸۸ و پس از آن از از همواره دفاع کرده اند.
میرحسین موسوی پس از فوت امام و تغییر قانون اساسی از مسوولیت های سیاسی کنار کشد و نظامی را که به آن عشق می ورزید را به دوستانش سپرد و با خیال راحت از اینکه یاران امام و انقلاب بر مسند کار هستند از دنیای سیاست کناره گرفت و به وادی هنر، که پیش از انقلاب در آن فعال بود، بازگشت.
اما پس از بیست سال سکوت بالاخره صبر تمام شد، دروغ و دروغ، سیاهی و تباهی بر دیوارهای سرزمین حاکم شده بود. قرار نبود نا اهلان و نامحرمان بر انقلاب حاکم شوند، قرار نبود حاصل انقلاب آزادی استبداد شود و حکومت یک فرد بر یک ملت و خیلی قرارهای دیگر که او با یاران شهیدش برای حفظ آنان هم قسم شده بود. مرد نقاش پس از ۲۰ سال سکوت خود را شکست چرا که او احساس خطر کرد، احساس نگرانی نسبت به آینده کشور و انقلاب، از دروغ ها خسته شده بود و به میدان آمد تا شهر را رنگی نو زند. ” مردم شریف ایران من به تمنای قدرت نیامده ام; من سکوت بیست ساله خود را نشکسته ام که به هر ترتیب و با هر روشی رییس جمهور بشوم; من احساس خطر کردم که کشور دچار بی اخلاقی شده، دچار فقر اخلاقی و مادی شده، دچار مدیریت غیرعقلانی شده است. من برای حفظ کرامت انسان و رعایت ارزش های اخلاقی در حکمرانی، توقف رشد خرافات و ارائه آمار کذب، شفافیت فعالیت های حکمران ها و خلاصه پیشرقت و توسعه پا به این عرصه دشوار نهادم.برای من، رییس جمهور شدن، کسب و حفظ قدرت هدفی نیست که هر وسیله ای را توجیه کند.”
بالاخره موسوی کاندیدای اصلاح طلبان در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شد و در ۲۰ اسفند ۸۷ پس از مدتها اما و اگر، با انتشار بیانیه‌ای رسماً اعلام نامزدی کرد.سید محمد خاتمی در یک اقدام بی سابقه اخلاقی در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ به نفع دوست و همراه قدیمی با انتشار بیانیه‌ای به طور رسمی از نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری خرداد هشتاد و هشت او انصراف داد و عرصه را به میرحسین موسوی سپرد..
انتخابات دهم با حضور گستردهٔ مردم همراه بود. طرفداران میرحسین موسوی از روزها قبل از انتخابات در خیابان‌ها تجمع می‌کردند و همبستگی خود را نشان می‌دادند. برخلاف انتخابات قبلی که مورد تحریم بسیاری از مردم و گروه‌ها قرار گرفته بود، یک عزم ملی برای انتخابات دهم وجود داشت به‌طوری‌که بیش از ۸۰ درصد مردم در انتخابات شرکت کردند.شهرهای کشور یک به یک سبز شدند و مردم آمدند تا به دروغ یک نه بزرگ بگویند و به شرافت و راستی یک آری.
اما پس از پایان انتخابات، وزارت کشور اعلام کرد که محمود احمدی‌نژاد با ۶۴٪ آراء پیروز شده‌است. این مسأله بهت و شگفتی بزرگی را برای مردم به همراه داشت. مردم از روز پس از انتخابات شروع به اعتراض‌های خیابانی کردند که با سرکوب نیروهای انتظامی و یگان‌های ضدشورش همراه بود. بسیاری نتیجهٔ انتخابات را تقلب خواندند. میرحسین موسوی، با اشاره به نتیجهٔ انتخابات، مردم را ناظر “شعبده‌بازی دست‌اندرکاران انتخابات و صدا و سیما” خواند.. مهدی کروبی نتایج انتخابات را مضحک دانست. اما محمود احمدی‌نژاد در سخنرانی‌اش در ۲۴ خرداد در میدان ولی‌عصر تهران، انتخابات را سالم دانست و معترضین به نتیجهٔ انتخابات را خس و خاشاک نامید.
در روز ۲۵ خرداد، تظاهراتی میلیونی طرفداران موسوی از میدان امام حسین تا میدان آزادی در اعتراض به تقلب در انتخابات و اعلام نتایج غلط صورت پذیرفت.
میرحسین موسوی از حامیان اصلی تظاهرات جنبش سبز پس از اعتراضات به نتایج انتخابات بود و در تظاهرات هایی نظیر تظاهرات ۲۵ خرداد، تظاهرات ۲۸ خرداد، نماز جمعه ۲۶ تیر ماه، مراسم بزرگداشت کشته شدگان جنبش سبز در ۸ مرداد ماه و تظاهرات روز قدس در حمایت از جنبش سبز حضور پیدا کرد..
از آن روز زندگی میر حسین موسوی تغییر کرد او دیگر نه یک کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری که میر مردم ایران بود. او همراه کوچک مردم ایران شد در راه سخت آزادی. او ایستاد بر سر آرمان های انقلاب و بر آن چیزی که با خدای خود عهد کرده بود. وچه هزینه ها که در این راه نداد. او خواهر زاده خود را عزیز ترین عضو خانواده اش را در راه جنبش حق طلبانه مردم ایران داد.
سید علی حبیبی موسوی، خواهرزادهٔ میرحسین موسوی در جریان درگیری‌های تظاهرات روز عاشورا کشته شد. او ظهر عاشورا، در میدان انقلاب از ناحیهٔ قلب هدف گلوله قرار گرفت و بعد از انتقال به بیمارستان ابن‌سینا واقع در فلکهٔ دوم صادقیه جان باخت..
پس از اعلام نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری و اعتراضات گسترده مردم، میرحسین موسوی اقدام به نوشتن بیانیه‌هایی اعتراضی کرد. این بیانیه‌ها حاوی مسائلی چون تقلب در انتخابات، مخالفت با دولت محمود احمدی نژاد، اعتراض به عملکرد شورای نگهبان، حمایت از حرکت‌ها و اعتراضات مسالمت‌آمیز مردمی، اعتراض به اعدامهای سیاسی پس ازانتخابات، احقاق حقوق مردم معترض، جان‌باختگان، بازداشت‌شدگان و آسیب‌دیدگان اعتراضات پس از انتخابات است.
بیانیه‌های میرحسین موسوی در اتفاقات و روزهای مهمی چون هفتهٔ آخر خرداد، روز بازداشت‌ها و کشته شدن هواداران جنبش سبز، روز قدس، ۱۳ آبان، روز بسیج، ۱۶ آذر، مراسم چهلم جان‌باختگان اعتراضات پس از انتخابات، بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها و اعتراضات جنبش سبز در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ منتشر شد.
همچنین میرحسین موسوی در دیداری که با اعضای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی داشت، سال جدید ۸۹ را سال صبر و استقامت نامید و از آن پس سال ۸۹ را مردم سال صبر و استقامات نامیدند.
اما بالاخره صبر حاکمیت اقتدار گرا، صبر نا اهلان و نامحرمان به سر رسید طاقت نیاوردند ایستادگی این مرد بزرگ را. پس از اعتراضات جنبش سبز در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ و در خواست مشترک مهدی کروبی و میرحسین موسوی، رهبران جنبش سبز، برای حضور هواداران جنبش سبز در تظاهرات ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در حمایت از قیام مردم مصر و تونس، حبس خانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان، او در منزلش واقع در خیابان پاستور با ایجاد دیواری آهنی بر معبر ورودی خانه موسوی، از روز ۲۵ بهمن به منظور جلوگیری از شرکت آنها در تظاهرات آغاز شد و از روز ۲۷ بهمن ماه، پس از درخواست ۲۳۳ نماینده مجلس شورای اسلامی برای اعدام موسوی و کروبی و بیانیه های موسوی و کروبی در رابطه با تظاهرات ۲۵ بهمن ماه، کامل شده و با قطع آخرین ارتباطات محدود موسوی و رهنورد از جمله تلفن، اینترنت و ارتباط با دخترانشان، دیگر هیچ اطلاعی از وضعیت و سلامتشان در دست نبود. هم چنین محافظان موسوی از محافظت وی عزل شده و نیروهای امنیتی جای آنها را گرفتند.
اینک یک سال از حبس میر محبوب ما می گذرد و آخرین پیام او “صبر صبر صبر” کماکان در گوش ما طنین انداز است. ما دعوت او را لبیک گفتیم از همان روز نخست و فرقی نمی کند که او در حبس باشد یا آزاد مهم پیام اوست و مهم راه اوست که پیام و راه تمام آزادی خواهان است. درهای کوچه اختر را ببندید بر در تمام خانه های شهر قفل بزنید صدای حق خواهی این مردم خاموش نخواهد شد.
زهرا رهنورد: بانوی سبز در حبس
او نام خود را از زهره کاظمی به زهرا رهنورد تغییر داده است و در این باره می‌گوید: “من پیش از ورود به مسائل مذهبی، تمام حس های مبارزاتی را تجربه کرده‌ام اما پس از انتخاب راه مذهب و لباس مذهبی نام خود را از زهره به زهرا و نام خانوادگی‌ام را از کاظمی به رهنورد که به معنای ره‌نورد در مسیر اسلام، قرآن و پیروزی اسلام بود تغییر دادم. ”
بانوی سبز وطن از شروع این راه پر از خطر همراه و همگام با همسرش بود، او خود می گوید زن و شوهر دو بال یک پروازند نمی توان با یک بال پرید و آن دو با هم پریدن را انتخاب کردند.
زهرا رهنورد در دهه چهل و اوایل دهه پنجاه از جمله شاگردان فعال دکتر علی شریعتی بود: “خیلی‌ها سخنرانی او (زهرا رهنورد) را در استادیوم امجدیه هنوز به خاطر دارند”.
زهرا رهنورد کتاب‌هایی می‌نوشت که مورد استفاده روشنفکران دینی و چپ‌های مذهبی آن روزها بود. علی شریعتی قبل از یکی از سخنرانی‌هایش در حسینیه ارشاد از مخاطبانش خواست تا از نمایشگاه نقاشی یک زوج جوان در راهروهای حسینیه دیدن کنند. زوجی که آینده آن‌ها را درخشان توصیف کرد.
تابلوها نام حسین رهجو و زهرا رهنورد را برخود داشت. از رهنورد به عنوان هنرمند، آثاری مانند مجسمه ظهر عاشورا، مجسمه به یاد عاشورا، مجسمه های شیشه به روایت عشق، دو مجسمه یادمان با نامهای درخت پرنده و ماه و پرنده (۱۳۸۵) در دانشگاه الزهرا و مجسمه «نرگس عاشقان» (۱۳۷۳) در میدان مادر تهران به جا مانده است.
رهنورد در خرداد سال ۸۷ عنوان نخستین زنی که توانسته در طول تاریخ دانشکده هنر دانشگاه تهران به مقام استادی (فول پروفسور) این دانشگاه برسد معرفی شد.
زهرا رهنورد در واقع نماد یک زن روشنفکر، دین دار و مبارز ایرانی است که نتنها خود را در سایه همسر پنهان نکرده که همگام و همراه با او در جامعه حضور دارد، مبارزه می کند و بر سر حقوق خود می ایستد.
جالب این جا است که در مقابل همین زن اداره کل روابط عمومی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در آستانه دهمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران در اطلاعیه‌ای اعلام می کند: “در پاسخ به خبر منعکس شده در خبرگزاری ایلنا به نقل از جعفر توفیقی وزیر سابق علوم، تحقیقات و فناوری با عنوان “وزارت علوم دولت نهم مدارک دکتر رهنورد را تایید کرده بود”، اعلام می‌کند: هیچگونه مدرکی دال بر تایید مدرک دکتری زهرا رهنورد در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری موجود نمی‌باشد.” “وزیر وقت علوم پاسخ دهند چرا در زمانی که پرونده خانم زهرا رهنورد جهت ارتقای علمی در هیات ممیزی وزارت مطرح شده، موارد مربوط به همزمانی تحصیل در سه رشته و در دو مقطع تحصیلی اصلا مورد توجه قرار نگرفته است.”
زهرا رهنورد در مصاحبه با روزنامه جام جم گفت: “ظاهرا جرم من این بوده که از مجاری قانونی موفق به کسب دو فوق لیسانس شده‌ام. گویا هنرمند و روشنفکر بودن همزمان برای زن ایرانی جرم است.”
بانوی سبز وطن در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری خرداد ۱۳۸۸، به ساختار شکنی جدید دست زد همان گونه که ذات این بانو هست. او به طور بی سابقه ای در تبلیغات انتخاباتی حاضر شد و عکس معروف او و همسرش هنگامی که دست در دست از سالن سخنرانی بیرون می آمدند در شهر چرخید. زنان سرزمینمان دلگرم بودند به حضور بانوی اینچنینی در آینده سیاسی کشور.
زهرا رهنورد در مصاحبه با بی‌بی‌سی عنوان کرده است: “در رابطه با زنان، آزادی زنان، حضور زنان در عرصه‌های ملی و بین‌المللی، حضور زنان در کابینه، حق شهروندی زنان، حمایت از حقوق زنان در خانواده و حقوق مدنی فکر نمی‌کنم پیشتازتر از موسوی کسی وجود داشته باشد.”
او پس از انتخابات نیز لحظه ایی مردم خود را تنها نگذاشت. او همه جا بود؛ در خانه زندانیان سیاسی حضور میافت و به آنان فردایی بهتر را نوید می داد، به خانه شهدا و جانبازان جنبش می رفت و از آنان دلجویی می کرد. او همه جا بود در خیابان ها کنار مردم و در دانشگاه کنار دانشجویان. او در روزهای سخت و تلخ ۸۸ و ۸۹ برای همه مادری کرد و خواهری در حالیکه خود خانواده زندانی سیاسی بود و برادر و خواهرزاده را در بند داشت اما هیچ نگفت از این همه سختی و صبور و صبور در کنار مردم ماند.
مجله بین‌المللی سیاست خارجی، زهرا رهنورد را به عنوان نفر سوم در فهرست صد متفکر برتر جهان در سال ۲۰۰۹ انتخاب کرد. این مجله آمریکایی، زهرا رهنورد را مغز متفکر “انقلاب سبز ایران” و تبلیغات انتخاباتی همسرش میرحسین موسوی معرفی کرده است. پیش از نام زهرا رهنورد، بن برنانکی رییس بانک مرکزی آمریکا و باراک اوباما رییس جمهوری ایالات متحده در رتبه‌های نخست و دوم این فهرست قرار دارند.
برایش مهم نبود او را در صدر فهرست نخبگان قرار دهند یا خیر، او با مردم بودن را انتخابات کرده است و این با مردم بودن برای خیلی ها خوشایند نبود برای همین نیز همزمان با تظاهرات روز دانشجو در آذر ۱۶ گروهی از زنان بسیجی به زهرا رهنورد حمله کردند. ابتدا در محل کارش در دانشکده هنرهای زیبا و پس از آن در خیابان وصال تهران با گاز فلفل مورد حمله لباس شخصی‌ها قرار گرفت.
او قاطع است استوار ذره ایی از حقوق ملت خود کوتاه نمی آید برای همین نیز در واکنش به بیانیهٔ هفدهم میرحسین موسوی، بیانیه ی همسر را” کف خواسته ها و آرمان های مردم” خواند و گفت: “من نمی توانم آینده را پیش بینی کنم که چه اتفاقی خواهد افتاد و چه خواهد شد، فقط امیدوارم هر اتفاقی که می افتد به نفع ملت ایران باشد و به سربلندی ملت ایران ختم شود.میخواهم بر این نکته تاکید کنم که نه دولت احمدی نژاد را به رسمیت می شناسیم و نه پشت پرده سازش می کنیم.”
همین روحیه حق طلبی نیز نهایتا سبب شد تا ۲۵ بهمن ۸۸ او نیز همراه با همسرش در خانه حبس شود. اقتدارگرایان از این بانوی آزادی بیش از هر کسی می ترسند و از این روز نیز او را در حبس کردند. در های خانه بسته شد و مادر را از دختران دور کردند، که او فقط مادر دخترهای خود نبود، مادر صدها همسر زندانی سیاسی بود که آرامش و امنیت را در کنار او جستجو می کردند و همیشه برایشان تکیه گاه محکمی بود. بانو را در کوچه اختر حبس کردند غافل از آنکه از آن روز تمامی دختران سبز این سرزمین یک زهرا رهنورد شدند، یک بانوی سبز.
مهدی کروبی، شیخ شجاع اصلاحات
مهدی کروبی در ۴ مهر ۱۳۱۶ در الیگودرز به دنیا آمد. پدر او احمد کروبی نیز از روحانیون و زندانیان سیاسی بود و به پیروی از پدر به تحصیل علوم حوزوی روی آورد. مهدی کروبی در ۱۳۴۱ با فاطمه کروبی که خود از مبارزان سیاسی پیش از انقلاب و سیاست مداران اصلاح طلب پس از انقلاب است، ازدواج کرد.
او در حوزه علمیه قم شاگرد دو استاد برجسته بود آیت الله حسینعلی منتظری و امام و از این دو بزرگوار درس های بسیاری را آموخت و نخستین اجازه اجتهاد خود را از آیت الله صانعی گرفت. او گویی مبارز به دنیا آمده بود، کروبی پس از دستگیری و تبعید امام در سال ۱۳۴۲ در انتشار نامه‌های سرگشاده امام به مقامات رسمی کشور و تبلیغ تفکرات وی در بین مردم بسیار فعال بود و در طول سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ بارها دستگیر شده و چندین سال را در زندان از جمله سه زندان معروف تهران قزل قلعه، اوین و قصر گذراند.
وی در طی این سال ها جمعا ۹ بار دستگیر و به نقاط مختلف ایران مانند گنبد کاووس تبعید شد و در زندان های ساواک مورد بازجویی و شنکجه قرار گرفت و یک بار مخفیانه از کشور خارج شد و به عراق رفت . او درباره زندانی شدنش در سال ۱۳۴۵ می گوید: “پس از چند روز که در مدرسه ای مخفی بودم، ساواک به آنجا حمله کرد و دستگیر شدم و یکی از سخت ترین بازداشتها را تجربه کردم. در این مدت مأموران ساواک با انواع شکنجه ها می خواستند منبع اصلی توزیع این نامه را که آقای دعایی مدیرفعلی روزنامه اطلاعات بود پیدا کنند؛ که علیرغم شکنجه های زیاد، ایشان را معرفی نکردم.بعد ازبازجویی ها و شکنجه های زیاد مرا به زندان قزل قلعه منتقل کردند.”
اما فاطمه کروبی درباره زندان آن روزهای شوهر در نظام شاهنشاهی زندان این روزهای شوهر در نظام اسلامی که شیخ خود یکی از بنیانگذاران آن است می گوید: “تعداد زیادی مامور به طرز وحشیانه ای به منزل ورود کردند. گویا خانه تیمی کشف کردند و بدنبال سلاح و مبارزان مسلح هستند. من در آن لحظه به یاد سال های مبارزه افتادم و هجوم متعدد ساواک را به یاد آوردم. ساواک می دانست کروبی با اندیشه اش مبارزه می کند و نه با سلاح، اما این جماعت بگونه ای برخورد کردند که گویا خانه تیمی مسلحانه کشف کردند.”
کروبی با پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۸ در اولین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از زادگاهش الیگودرز وارد مجلس شده و در همین سال به دستور امام بنیاد شهید انقلاب اسلامی و کمیته امداد امام خمینی را تأسیس کرد که به خانواده‌های کشته شدگان دوران انقلاب و جنگ ایران و عراق کمک می‌کرد. او در ابتدای انقلاب به عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و عضویت در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در آمد و نماینده تام الاختیار رهبر انقلاب در استان لرستان شد. او در دور دوم، خود را از تهران کاندید کرد و توانست به مقام نایب رئیسی مجلس دست یابد.
پیش از انتخابات مجلس سوم در سال ۱۳۶۶ به سبب اختلاف‌های موجود در جامعه روحانیت مبارز عده‌ای اعضای این جامعه از آن جدا شده و گروهی با نام مجمع روحانیون مبارز را بنیان نهادند. نقش محوری را در این انشعاب مهدی کروبی برعهده داشت که رهبری مجمع را تا زمان خروجش از آن در سال ۱۳۸۴ بر عهده داشت.
شورای نگهبان در سال ۱۳۶۹ مهدی کروبی، به همراه دیگر شخصیت های سیاسی سرشناس مجمع روحانیون مبارز و وابسته به جناح چپ نظیر آیت الله بیات زنجانی، علی اکبر محتشمی پورر و هادی خامنه ای را در دومین انتخابات مجلس خبرگان رهبری رد صلاحیت کر. شورای نگهبان از همان روزها خوب می دانست که زبان حق گوی کروبی دوست و دشمن نمی شناسد و هرجا احساس کند که انقلاب دچار آسب شده است به میدان خواهد آمد و آشکار انتقاد خواهد کرد. هم چنین درانتخابات دوره چهارم مجلس در سال ۱۳۷۰ و در اولین انتخابات مجلس بعد از فوت امام، شورای نگهبان با تفسیری جدید از قانون، بر نظارت خود بر انتخابات افزود و بیشتر کاندیداهای نزدیک به مجمع روحانیون مبارز و جناح موسوم به خط امام را رد صلاحیت نمودند. دوره چهارم مجلس شورای اسلامی، بر خلاف دور سوم، به کنترل جناح راستگرای محافظه‌کار درآمد و طیف همراه مهدی کروبی، در این دوره، در اقلیت قرار گرفتند.
دوران سکوت سیاسی مجمع روحانیون مبارز در ۲۴ مهر ۱۳۷۵ پایان یافت. یکی از اعضای اصلی این مجمع یعنی محمد خاتمی کاندیدای ریاست جمهوری شد و توانست به‌طرز غیرمنتظره‌ای با اختلاف بسیار پیروز رقابت شود. مهدی کروبی در سال ۱۳۷۸ تصمیم به حضور دوباره در مجلس شورای اسلامی گرفت و به ریاست مجلسی رسید که اکثریت آن در اختیار اصلاح‌طلبان و مذهبیون چپ‌گرا بود.
مهدی کروبی در دوران ریاست خود بر مجلس ششم به واقع نمایندگی مردم را بر عهده داشت و همواره سعی کرد از حقوق زندانیان سیاسی خصوصا دانشجویان دفاع کند و از آن رو نیز همیشه به عنوان یار و یاور دانشجویان شناخته می شد.
او به به توقیف گسترده مطبوعات در سال ۱۳۷۹، حکم اعدام هاشم آقاجری و دستگیری حسین لقمانیان نماینده همدان اعتراضات بسیاری را انجام داد. دفتر او همیشه به روی خانواده زندانیان سیاسی باز بود و او بسیاری از اوقات با استفاده از روابطی که با مقامات دیگر داشت موفق به کمک به آن‌ها می‌شد.
شیخ شجاع اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۴ شرکت کرد. او در انتخاباتی نزدیک در جای سوم قرار گرفت در حالی‌که تا ساعت پایانی شمارش آراء در جای دوم قرار داشت. اعتراض‌های شدید کروبی پیش از اعلام رسمی نتیجه انتخابات آغاز شد. او نامه سرگشاده بی‌سابقه‌ای را خطاب به آقای خامنه ایی منتشر کرد. وی در این نامه مجتبی خامنه‌ای و فرماندهان
سپاه را به تقلب در انتخابات متهم کرد: “اخباری مبنی بر حمایت فرزند محترم شما – آقا سید مجتبی- از یکی از کاندیداها منتشر شد که پس از به تواتر رسیدن این اخبار نگران شدم که مبادا این موضوع مرتبط با دیدگاه حضرتعالی باشد… در عین حال کماکان خبرهایی در مورد فعالیت ایشان به نفع یکی از کاندیداها – که سه روز قبل از انتخابات ناگهان ستاره بخت او افول کرد و عنایت‌ها به طرف فرد دیگر سرازیر شد- و حتی رفت و آمد به ستاد انتخاباتی آن کاندیدا منتشر شد.”
کروبی پس از انتشار یک پاسخ کوتاه و تند از خامنه‌ای با انتشار نامه‌ای دیگر اعلام کرد که از تمام مسئولیت‌های خود در حکومت از جمله مشاور رهبری و عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام خارج می‌شود. او از مجمع روحانیون مبارز نیز خارج شد تا مقدمات تشکیل حزب اعتماد ملی را فراهم کند. هاشمی رفسنجانی و مصطفی معین نیز نسبت به این انتخابات اعتراض داشتند. در این دوره از انتخابات، از میان هشت نامزد، محمود احمدی نژاد در دور دوم به ریاست جمهوری رسید.
مهدی کروبی نخستین فردی بود که حضورش را در انتخابات اعلام کرد و حتی از ۴ سال پیش و در پی عدم موفقیت در انتخابات دوره نهم، با تشکیل حزب اعتماد ملی، جهت حضور در این انتخابات برنامه ریزی کرد. بر اساس شمارش شورای نگهبان، آرای کروبی از تعداد آرای باطله کمتر بود.
مهدی کروبی پس از اعلام نتایج انتخابات در کنار همراه خود میر حسین موسوی در کنار مردم ماندن را انتخاب کرد و سر در مقابل قدرت خم نکرد و حاضر نشد از اصولی که به آن اعتقاد داشت کوتاه بیاید. از آن روز او از حامیان اصلی تظاهرات جنبش سبز پس از اعتراضات به نتایج انتخابات بود و در تظاهرات هایی نظیر ۲۵ خرداد، تظاهرات مسجد قبا در ۸ تیر ماه، نماز جمعه ۲۶ تیر ماه، مراسم بزرگداشت کشته شدگان جنبش سبز در ۸ مرداد ماه، تظاهرات روز قدس، تظاهرات ۱۳ آبان ماه و تظاهرات ۲۲ بهمن در حمایت از جنبش سبز حضور پیدا کرد.
او در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ مهدی کروبی با نگارش نامه ای خطاب به آیت‌الله منتظری از حمایت‌های ایشان از خویش در حوادث پس از انتخابات تقدیر کرد. در قسمتی از این نامه آمده است: “از اینکه بخاطر برخی حوادث و تعرضات پیش آمده بعد از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری برای اینجانب، از این حقیر تفقد نمودید و طی نامه‌ها و بیاناتی اظهار تاسف فرمودید لازم دانستم بدین وسیله تشکر و قدردانی خود را اعلام دارم.”
مهدی کروبی هم جنین پس از اعتراضها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ به همراه عبدالکریم سروش، در فهرست مجله فارین پالیسی در بین ۱۰۰ چهره اندیشمند و تاثیرگذار در سال ۲۰۱۰ میلادی قرار گرفت. فارین پالیسی زنده نگه داشتن روح جنبش سبز را دلیل انتخاب مهدی کروبی ذکر کرده است. این نشریه مهدی کروبی را هم یک نماد منحصر به فرد در میان رهبران مخالف دولت ایران توصیف کرده که باوجود سرکوب شدید با شجاعت به بیان انتقادهایش ادامه می‌دهد.
مهدی کروبی پس از اعتراضها به نتایج انتخابات دهم بارها از سوی حامیان رهبری تهدید به دستگیری شد.او در دی ماه ۱۳۸۹ پس از سالگرد اعتراضات مردمی در روز عاشورا و تهدید حامیان آقای خامنه ایی دستگیری او، با نوشتن نامه ای آمادگی خود را برای محاکمه در دادگاه علنی اعلام کرد. در قسمتهایی از این نامه آمده است: “در تصورم نمی گنجد اوج خشونتی که بتواند در نظام اسلامی در ظرف چند روز ۴ جوان را زیر شکنجه به قتل برسانند.من از همین جا اعلام می کنم که بیدی نیستم که با این بادها بلرزم و کاملا از این دادگاه استقبال می کنم و برای همه مواضع ام ادله محکمی دارم چرا که ۲۱ سال است با این قضایا درگیر بوده ام و آرامشی هم نداشته ام.”
در ۱۸ مرداد ماه سال ۱۳۸۸ مهدی کروبی در نامه‌ای به هاشمی رفسنجانی از او تقاضا کرد که در مورد تجاوز جنسی به پسران جوان و زنان در زندان‌های ایران تحقیق شود. کار شیخ شجاع در این اقدام ساختار شکننانه خود پرده از جنایات و فجایعی برداشت که به نام اسلام و جمهوری اسلامی انجام می شود.
او در این نامه نوشته بود: “عده‌ای از افراد بازداشت شده مطرح نموده‌اند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده‌است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کرده‌اند به طوری که برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیده‌اند و در کنج خانه‌های خود خزیده‌اند.”
مهدی کروبی در اعتراض به کشتار مردم ایران در اعتراضات عاشورای ۱۳۸۸ با وصف‌ناپذیر خواندن خشونت‌های روز عاشورا گفت که حتی شاه هم حرمت عاشورا را نگاه داشت. او در ادامه نوشت که حکومت در روز عاشورا دست بر خون مردم برده و جماعتی وحشی را به جان مردم انداخته است. او خشونت‌ها علیه مردم معترض در روز عاشورا را گناهی نابخشودنی دانست و خطاب به عاملان این حوادث نوشت که “اگر دین ندارید، لااقل آزاد مرد باشید.”
در شب‌های قدر و در بین روزهای ۹ شهریور تا ۱۲ شهریور ۱۳۸۹ چندین تجمع اعتراضی در برابر خانه مهدی کروبی انجام گرفت که در مواردی به درگیری ختم شد. معترضان با پاشیدن رنگ و شکست شیشه‌های خانه و با استفاده از گاز اشک‌آور و سلاح گرم و سرد به خانه کروبی حمله نمودند. این تجمع در روز ۱۲ شهریور روز قدس ادامه یافت. مهاجمان اقدام به پرتاب سنگ، پاشیدن رنگ و سرقت دوربین‌های امنیتی نمودن.د در این درگیری سر تیم محافظان کروبی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و راهی بیمارستان شد. اما او از حملات نترسید و استوار و ثابت قدم تر از قبل فریاد زد که من مهدی فرزند احمد ایستاده ام بر سر آرمان های امام و انقلاب و ذره ایی از حقوق ملت کوتاه نخواهم آمد.
فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی پس از این حملات در نامه‌ای خطاب به آیت الله خامنه ایی نسبت به اذیت و آزارهای لباس شخصی‌ها اعتراض کرد. او در این نامه نوشت: “اختلاف همسرم با جنابعالی در مسائلی که همگان بر آن واقفند چه ارتباطی با حق زیستن خانواده و آسایش و آرامش همسایگان ما دارد؟ آقای کروبی بارها گفته اند که آماده پرداخت هر هزینه ای بابت این اختلاف در نگرش هستند.”
و بالاخره این حق گویی ها و این ایستادگی ها را بر نتابیدند و دستور به حبس رهبر شجاع جنبش سبز مردم ایران دادند. پس از اعتراضات جنبش سبز در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ و در خواست مشترک مهدی کروبی و میرحسین موسوی رهبران جنبش سبز، برای حضور هواداران جنبش سبز در تظاهرات ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در حمایت از قیام مردم مصر و تونس، ۲۳۳ نماینده مجلس شورای اسلامی پس از نطق علی لاریجانی علیه میرحسین موسوی و مهدی کروبی و مفسد فی‌الارض خواندن آنها، در مقابل جایگاه هیات رییسه مجلس تجمع کردند و با سر دادن شعارهایی نظیر ‘ ما همه سرباز تو هستیم خامنه‌ای؛ گوش به فرمان تو هستیم خامنه‌ای ‘ ، ‘ ای رهبر آزاده آماده ایم آماده’ ، ‘ مرگ بر موسوی، کروبی و خاتمی ‘ و ‘ موسوی و کروبی اعدام باید گردند’ خواستار اعدام موسوی و کروبی شدند.
پس از اعتراضات جنبش سبز در ۱ اسفند ۱۳۸۹، نیروهای بسیج و لباس شخصی به خانه مهدی کروبی حمله کرده و با بستن کوچه، شکستن شیشه های خانه و پرتاب سه نارنجک اقدام به تخریب خانه مهدی کروبی کردند و علی کروبی فرزند مهدی کروبی را دستگیر کردند .مهدی کروبی پس از این حملات به خانه اش از محافظانش خواست خانه را ترک کنند وبه آنها گفت:”به آنها بگویید یا باید با حکم قضایی و دادگاهی عادل وارد شوند و یا جنازه‌ی مرا از این خانه بیرون ببرند، و تا آخرین لحظه و قطره‌ی خون خواهم ایستاد.”

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر