به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۹۱ خرداد ۹, سه‌شنبه

این زندانیان به جای آن که به سالگرد تولد خود بیاندیشند، در غم هموطنان خود به سر می برند

 جرس

همزمان با برگزاری مراسم بزرگداشت و قدردانی از زندانیان متولد خرداد ماه، که توسط گروهی از حامیان جنبش و فعالان ایرانی، در پاریس برگزار می شد، جمعی از کنشگران سیاسی، حقوق بشری و مطبوعاتی، و همچنین خانواده زندانیان نیز، با صدور پیام.............



  همزمان با برگزاری مراسم بزرگداشت و قدردانی از زندانیان متولد خرداد ماه، که توسط گروهی از حامیان جنبش و فعالان ایرانی، در پاریس برگزار می شد، جمعی از کنشگران سیاسی، حقوق بشری و مطبوعاتی، و همچنین خانواده زندانیان نیز، با صدور پیام های جداگانه ای به مراسم و همچنین زندانیان، این مناسبت را گرامی داشته و با بیان اینکه "مردم ایران در زندان بزرگتری اسیرند"، خاطرنشان کرده اند که "متفرعنین و زورگویان، تنها مالک دیوارهای خشتین و درهای آهنین زندان ها هستند و دستشان از آسمان قلب ایرانیان که این اختران را به مهر در آغوش خود گرفته، کوتاه است..."

به گزارش جرس، مراسم گرامیداشت زندانیان سیاسی متولد خرداد ماه (نسرین ستوده، مسعود پدرام، بهمن احمدی امویی، عبدلله مومنی، مجید توکلی، مهدی خدایی) و چند زندانی سیاسی - عقیدتی دیگر، غروب جمعه پنجم خرداد ماه ۱۳۹۱- ۲۵ ماه مه، جمعه در پاریس برگزار شد.

بر اساس این گزارش، به مناسبت مراسم فوق، شیرین عبادی، عبدالکریم لاهیجی، اردشیر امیرارجمند، کاظم علمداری، احمد سلامتیان، رضا خندان، ژیلا بنی یعقوب و انجمن گفتگو و دمکراسی پاریس، با صدور پیامهایی جداگانه، یاد و نام و فعالیت های زندانیان فوق الذکر (متولدین خرداد) را گرامی داشته اند.

شیرین عبادی؛ مردم ایران در زندان بزرگتری اسیرند
به گزارش جرس، شیرین عبادی، فعال حقوق بشری و برنده جایزه جهانی صلح نوبل، در پیام خود به مناسبت زادروز زندانیان سیاسی متولد خرداد ماه گفته است: "امسال نیز شاهد برگزاری سالگرد تولد مبارزان در زندان هستیم که وجود آنها و مبارزاتشان برای دموکراسی فراموش ناشدنی است. از نسرین که کودکان دلبندش چشم به راه مادر مانده اند و او برای خوشبختی همه ی کودکان تلاش می کند. از عبدالله معلم مهربانی که نه تنها شاگردان کلاس خود را دوست داشت که همه ی جوانان ایران را به سان شاگردان خود عزیز می دارد و برای آینده ی بهتر آنان و برای آزادی جوانان حاضر شد جوانی خود را پشت میله های زندان سپری کند. از مجید توکلی آزاده ی عزیزی که علاوه بر دموکراسی خواهی حمایت از حقوق برابر برای زنان نیز در پرونده ی پر افتخار او درج است. بهمن امویی که نوشته های با ارزش او در مسایل اقتصادی به جای آن که راهی برای خروج از بن بست اقتصادی ایران بگشاید، دولتمردان خودکامه را به خشم آورد زیرا که شنیدن سخن حق در ایران امروز تلخ است. استاد با ارزش دانشگاه دکتر مسعود پدرام که شهرت علمی او از مرزها فراتر رفته و به همین دلیل با محرومیت از یک دادرسی عادلانه به جرم بیان حقایق جامعه در سلولی که حتی به دور از نظارت قوه ی قضاییه است زندانی شده است و مهدی نازنین که به خاطر شرکت در فعالیت دانشجویی که اولین حق هر دانشجویی است با محرومیت از حق دفاع، به جای کلاس درس ایام جوانی را پشت میله های زندان سپری می کند. با آرزوی آنکه دیگر هیچ دانشجویی در زندان نباشد. همه ی این عزیزان در زندان اند و به جای آن که به سالگرد تولد خود بیاندیشند در غم هم وطنان خود به سر می برند، آنان ممکن است سالگرد تولد خود را فراموش کرده باشند زیرا به سالگردهای مهم تری می اندیشند اما مردم ایران که در زندان بزرگتری اسیرند، تولد عزیزان در بند خود را فراموش نمی کنند."

عبدالکریم لاهیجی؛ زندان، بهای استواری و پایداری شما در آن انتخاب سرنوشت ساز است
عبدالکریم لاهیجی، فعال حقوق بشری و نایب رییس کنفدراسیون بین المللی حقوق بشر، در پیام خود به نسرین ستوده، بهمن احمدی امویی، عبدالله مؤمنی، مجید توکلّی، مسعود پدرام و مهدی خدایی می نویسد: "افسوس که یکسال دیگر از عمر پربارتان را در زندان های جمهوری اسلامی می گذرانید. دریغ که در جشن سالگرد تولدتان در کنار همسر، فرزندان، اقوام و دوستانتان نیستید. امّا شما آزادگی و آزادیخواهی و دفاع از کرامت و ارزش های انسانی را بر سکوت و راحت طلبی و روزمرّگی ترجیح دادید و رنجی که می برید و اندوه و حرمانی که نصیب خانوادهایتان میشود، بهای استواری و پایداری شما در آن انتخاب سرنوشت ساز است. تولدتاّن مبارک، عزم تان راسخ و توانتان روزافزون باد."

اردشیر امیر ارجمند؛ دست زورگویان از قلب ایرانیان کوتاه است
به گزارش جرس، اردشیر امیر ارجمند، مشاور میرحسین موسوی و سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید نیز، با ارسال پیامی به مناسبت زادروز تعدادی از زندانیان سیاسی (خردادی ها)، می نویسد:

به نام خداوند
بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید
به آشیانه خونین دوباره برگردند
. . .
دفتر تاریخ ایران زمین، مشحون از اتفاقات خوش و ناخوش است که در خلال ماهها و سنوات بر این سرزمین رفته؛ اما به فصل آزادی خواهی و همدلی که می رسیم، خردادماه، گویی موسمی دگر است.

مبارزه قهرمانانه و در عین حال صبورانه مردم ایران برای در آغوش کشیدن شاهد آزادی، عدالت و استقلال، در ماه خرداد نمودها و نمادهای متعددی دارد. حافظه روزهای خرداد، لبریز است از خاطرات تلخ و شیرین وحدت، شور، هماهنگی، ایستادگی، دلیری و نیز رنگین شدن خیابان های شهر به خون فرزندان مام وطن. خرداد، مقطع نمادین و تجلی گاه پیوند آگاهی، همبستگی و شجاعت مدنی ایرانیان است.

و از حسن قضای روزگار، آسمان خردادماه شاهد تولد اخترانی است بس پرفروغ: توکلی، ستوده، احمدی امویی، مومنی، خدایی، پدرام، نعیمی و بسی آزادگان گمنام دیگر.این ستارگان درخشنده، در کسوت دانشجو، روزنامه نگار، استاد، وکیل، معلم، کارگر، ...، با دیدگاه های متنوع و متفاوت، ولی با آرزوهای مشترک کوشیدند و از امن و آرام زندگی خود چشم پوشیدند تا ایران زمین، خانه و مامنی باشد مستقل و با عزت، آزاد و آباد و رها از جهل و ستم، فقر و گرسنگی، بی عدالتی و تبعیض و نفرت و خشونت و متعلق به تمام ایرانیان با حقوق برابر و معطر به شمیم صلح و مدارا.

ستارگان در بند، صبورانه و استوار، تاوان نورپاشی به چهره جهل وستم را داده اند و می دهند. چراکه می دانند:
در جهان عجز، طاقت پیشگی‌ گردن زنست
شمع را از استقامت خون خود درگردنست

با دلی پر از امید, زادروز عزیزانمان را جشن می گیریم و نعمت حضورشان را شکر و شادباش می گوییم و ایمان داریم متفرعنین و زورگویان ، تنها مالک دیوار های خشتین و درهای آهنین اوین، گوهر دشت و رجایی شهر و ... هستند و البته دستشان از آسمان قلب ایرانیان که این اختران را به مهر در آغوش خود گرفته، کوتاه است و هنوز
. . .
هزار آینه جاری ست
هزار آینه
اینک
به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
زمین تهی ست ز رندان
همین تویی تنها
که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
اردشیر امیرارجمند

کاظم علمداری؛ شما خود پرچم برافراشته جنبش آزادی خواهی ایران هستید
کاظم علمداری، فعال سیاسی ایرانی مقیم خارج از کشور نیز در پیامی به مناسبت زادروز نسرین ستوده، بهمن احمدی امویی، عبداله مومنی، مجید توکلی و مهدی خدایی، آنها را "نماد آزادی و آزاد منشی، و چکیده اخلاق جامعه ای که امید است بی اخلاقی را از رهبران دینی اش، که قراراست نهاد اخلاق باشند، نیاموزد"، معرفی کرده و خطاب به آنها در پیامی به شرح زیر می گوید:

"عزیزان، اگر چه از شما دورم، ولی دلم به شما بسیارنزدیک است. مانند عضوی از خانواده شما چشم به راه آزادی تان هستم. تولدتان را که مصادف با خرداد ماه است به شما تبریک می گویم. شما قاصدان آزادی و گلهای امید مردمی هستید که در دو خرداد ماه ۷۶ و ۸۸ با شور و هیجان وصف ناپذیری تخم امید به آزادی را کاشتند، سبز شد، و یغماگران به قصد نا بودی آن، به مزرعه سبز امید آتش انداختند. اما، علی رغم این توطئه همچنان سبز خواهد شد و نهالان دیگری درحال رستن اند. مانند باغچه ای که روزی فروغ فروخزاد با صدای غم زده اش، که ازرنج دوران بر می خاست، دست هایش را درآن کاشته بود و گفت می دانم، می دانم سبز خواهد شد. رنجی که به شما تحمیل می کنند برای آنست که امید صد ساله مردم برای آزادی را بخشکانند و مزرعه سبز امید را به کویری خشک بدل نمایند و اینگونه بماند که هست. ازرنج شماست که نسل جوانی که هم چون شما سوگوار وضعیت آفت زده ایران است آزادی را نهال درخت عدالت و توسعه کشورش می داند، نام و پیام شما را در باغچه دل می کارد، آبیاری می کند تا مزرعه همچنان سبز باقی بماند تا همه ایران سبزشود، ومی شود. برای روزی که ملت ایران جشن بزرگ آزادی خود را در آن برپا نماید وشما بر شانه های مردم به این جشن خواهید آمد و به شادی و سرور مردم خواهید افزود.

دستم از شما کوتاه است. اما نگران نیستم که هدیه های تولد شما که با دوستی و عشق پیچیده ام را از فراز آسمان ها بدست تان برسانم. اگراین پیام مرا خواندید پس بدانید که پیک امید میان شما و ما در حرکت است. امروز به پارکی خواهم رفت پرسبزه وگل، با دریاچه ای در میان که مرغکان وحشی در آن شناورند و کودکان خندان مشتاقانه غذای شان را با آنها که پر جنب و جوش به این سو و آن سو می دوند شریک می شوند. پارکی که هرهفته دوستداران "مادران پارک لاله" به آنجا می روند تا با برپایی نمایشی از تصاویر زندانیان سیاسی در کنار بوته های گلهای رنگارنگ شرح رنجی که بر شما و دیگر یاران در بند می رود را به رهگذران کنجکاو بگویند.

از داستان پراز اشک چشم سهراب ها و نداها بگویند. مردمی که برای فرار از دغدغه های زندگی پر مشغله خود به آنجا می آیند، در حالی که دستان کودکان بازی گوششان را در دست خود می فشارند، کنجکاوانه وحیرت زده به سخنان دوستداران شما گوش می دهند. باور کنید، باورکنید راست می گویم که با چشم خود دیدم که مادری درغم ملت ما گریست. آنها می پرسند براستی دانشجویان، روزنامه نگاران و وکلای مدافع شان به خاطر آزادی، وآزاد اندیشیدن و عدالت در زندانند و این همه ستم به نام دین و خدا انجام می گیرد؟ آنها که خود در جامعه ای آزاد و مذهبی زندگی می کنند نمی توانند بفهمند که اختناق و دیکتاتوری حتا به رنگ لباس مردم گیرمی دهد. آنها نمی دانند که اگرکسانی با همین لباس های راحت و ساده ای که آنها برتن دارند تا بدن شان ازآفتاب و نسیم بهاری محروم نشود در ایران به پارک بیایند، بی شک مورد یورش پاسدارانی قرار میگرند که به آنها آموخته اند که حتی با کم رنگ شدن رنگ لباس و شل شدن روسری زنان ستون های دین و ایمان شان فرو می ریزد.

بله به آن پارک می روم که هدیه های تولدتان را به پنج کودک معصومی بسپارم که برایتان بیاورند. آنها پیام آورپاکی، عشق و زندگی و آینده اند. کودکانی که درنگاه شان معصومیت شما موج می زند. من در سیمای این کودکان، کودکان نسرین و نرگس را می بینم که از دیدار و نوازش روزانه مادر و پدر، غذای روح و جانشان، محروم اند. دو شیر زنی که برای دفاع از حق و عدالت دربرابر ستمگران ایستادند و نام زنان را برتارک مبارزات آزادی خواهان ملت ایران درخشنده تر کرده اند. هدایای شما را به کودکانی می سپارم که آنها را بربالها گل های قاصدک رؤیای شان در حالیکه در کالسکه ای زرین سوارند و دورپارک چرخ می زنند و قهقه سر می دهند، و روحاشان در اوج آسمان ها پرواز می کند برایتان بیاورند. نگران نیستم. آنها از بربال ابرهای سفید سوارخواهند شد و از دیوارهای سنگی زندان به سادگی عبور خواهند کرد. رسیدن این پیام به دست شما شاهد این مدعاست. با داستان های کودکانه شان زندان بان را به خواب خواهند برد و به دیدار شما خواهند آمد. آنها شما را بربال ابرهای سفید رؤیاهای شان خواهند نشاند و در آسمان پرواز خواهند داد و درکالسکه های رنگین خیال شان از بند بیرون خواهند آورد و دور شهرخواهند چرخاند، به پارک خواهند برد، به کنار دریاچه خواهند برد که مرغکان وحشی را به شما نشان دهند، به کنار بوته های گل خواهند برد، همانجایی که دوستداران شما نمایشی از عکس زندانیان و کشته شده گان را نمایش می دهند تا هوای تازه و بوی خوش گل های بهاری که شما از آن محروم اید به مشام تان برسد و خاطره های غمناک اسارت را فراموش کنید و کمی به آسودگی در امنیت و آسایش، ینازمندی های پایه ای انسان و انسانیت بیالائید.

به نام دانش آموزان جدا افتاده از عبداله مومنی به آن پارک خواهم رفت تا با نو جوانانی که آموزگارشان در زندان نیست، شکنجه نشده است، سرش را درکاسه توالت نکرده اند سخن بگویم. از رنج های دیگر عبداله به آنها خواهم گفت. از فرزندان وهمسری که بدون او در خانه مانده اند. از فجا یع دیگری که پاسداران اسلام برای نجات دین شان برهم بندان او اعمال داشته اند. از مرگ مظلومانه هاله و صابر. به آنها خواهم گفت در میان روزنامه نگاران دربند، روزنامه نگاری به نام بهمن در زندان است. برای او از آزادی خودتان بنویسید. به آنها خواهم گفت که بهمن ماهی است که یک ملت مغرور پس از گذشت هفتاد سال از آرزوهای برباد رفته پدران ومادرانشان، بار دیگر با امید فراوان در اوج شور و هیجان انقلاب کرد و تمام اعتماد خود را در طبقی پاک وسفید، تقدیم کسانی کرد که چون به قدرت و ثروت دست یافتند به فساد و دروغ آلوده شدند و به جای آزادی واستقلال که مردم در خیابان فریاد زده بودند و برادران وخواهرنشان برایش جان باختند، بار دیگر زندان و گلوله تحویل گرفتند. این بار به اسم اسلام و خدا. به نام مستضعفان. اینگونه مادران داغ دیده ای که فرزندشان قربانی انقلاب شده بود بار دیگر داغدار نوجوانان دیگرخود شدند.

پس از آن، از پارک به دانشگاه خواهم رفت تا در روزهای آخرسال به دانشجویانم بگویم که مجید و مهدی هم سن و سال شمایند. آنها همانند شما دانشجوهستند، ولی برخلاف شما که آزادید، آزاد و آزاد تا حرف و نظرتان را بی ترس ونگرانی بیان می کنید، آنها به جرم آزاد اندیشی، آزاد گفتن و آزاد شنیدن، و آزاد زیستن در زندانند. مجید ومهدی واهمه نکردند که آزادی خواهی خود و جامعه را فریاد بزنند. آنها به همین جرم در زندانند. به همکارانم بار دیگر خواهم گفت که به دانشجویان تان بگوئید دختران جوان درایران به جرم شل بودن روی سری شان در خیابان کتک می خورند. پدران و مادرانشان به جرم داشتن ماهواره جریمه می شوندو وسایل شان ویران ومصادره می شود. به آنها خواهم گفت که بهمن احمدی امویی هنوز در زندان است. او را بدان خاطر به بند کشیده اند که گزارش گرصادق است، و دو کتاب در باره اقتصاد ایران تدوین کرده است. او به جرم پخش آگاهی، نقد سیاست اقتصاد دولت و نشان دادن راه و رسم پیشرفت و توسعه و عدالت در زندان است. بهمن تنها نیست، بسیاری دیگراز اهالی وسایل ارتباط جمعی، و علم و دانش و دانشگاهی در زندانند. حکومت گران متعصب دینی علم را همراه استادان دلسوز از دانشگاه اخراج می کنند و خرافات را جای آن می نشانند تا جامعه عقب مانده بر افکار عقب مانده تر صاحبان قدرت منطبق شود.

دوستان عزیزم، اگر چه ما از شما دوریم ولی برای ارزش هایی که شما را به بند کشیده اند ما در تکاپو هستیم که مردم جهان را از فجایعی که بر این ملت ستم کشیده می گذرد با خبرکنیم. شما خود پرچم برافراشته جنبش آزادی خواهی ایران هستید. نام و یاد شما همیشه با ماست و در دل ما جای دارد. هدیه نا قابل مرا بپذیرید.
از راه دور رو و دست شما را می بوسم
کاظم علمداری"

احمد سلامتیان؛ بزرگداشت زندانیان سیاسی تنها یک همبستگی نمادین و نمایشی نیست
احمد سلامتیان، فعال سیاسی، نویسنده و نماینده مجلس اول بعد از انقلاب نیز، در پیامی به مراسم گرامیداشت زندانیان متولد خرداد ماه، می نویسد:

"دوستان ابتدا از عدم امکان حضور در جلسه شما در پاریس بمناسبت همبستگی با زندانیان سیاسی متولد خرداد پوزش میطلبم و متاسفانه گرفتاری خانوادگی و برنامه ای که از چندین ماه قبل پیش بینی شده بوده و امکان برهم زدن و یا غیبت در آن را ندارم مانع شرکت حضوریم در این جلسه میشود .
در نظامهای سرکوب زندان تنها یک ابزار کینه ورزی و یا انتقام جوئی از مبارز سیاسی نیست . زندان و فشار آن بر زندانی و اثار و عواقب آن بر خانواده اش که در واقع نوعی فشار غیر مستقیم اما بسیار سنگین تر بر او است که در بند از ازادی اولیه خود محروم شده است در واقع ابزار اصلی ادامه حیات استبدادند .
هدف از این ماشین جهنمی تنها شکستن مقاومت و پیگیری مبارز سیاسی تا حد ابراز ندامت از مبارزه بر حقش نیست . کار برد اساسی زندان بالا بردن هزینه هرنوع تعهد و کوشش برای کار ورز ی سیاسی و منصرف کردن جامعه از حرکت به سوی هر نوع تلاش آزادیخواهانه سیاسی است .
از این رو برای هر کارورز سیاسی , همبستگی و دفاع و پشتیبانی از زندانیان سیاسی یکی از مهمترین ملزومات اولیه استمرار بخشیدن به هرگونه تعهد و تلاش سیاسی است . آنهم در کشور هائی که سالیان دراز است زندان و اسارت بدل به نوعی زندگانی روز مره برای کوشندگان سیاسی شده است.
در واقع زندان , اگر نگویم خانه اول , خانه دوم هرکوشنده سیاسی در نظامهای دیکتاتوری است.
از این رواست که دهها سال است بسیاری مبارزین سیاسی در کشور ما همواره و شب و روز ساک کوچک و سائل زندان خود را همراه خود دارند دارند .
در درون کشورمبارزین در بند در حقیقت نوعی جلوداران و یا جانشین و جایگزین کارورزان سیاسی ای هستند که در راه رفت و آمد بزندان هستند . سایه زندان چنان بر سر هر مبارز درون کشوری سنگینی میکند که طبیعی است که نوعی هم سرنوشتی و همبستگی و احساس همدردی بین زندانی بالقوه و بالفعل , زندانی امروز با زندانی دیروز و فردا باشد.
در خارج کشور کار ورز سیاسی , جسمش از دسترس زندانبان خارج است و از تهدید فیزیکی دیوار و سیم خاردار و غل و زنجیر و قفل و کلید عمله سرکوب فارع است اما روح و روانش نمیتواند خود را از درد و رنج زندانی فارغ بداند. فاصله مکانی و دوری از شور مبارزه و درگیری مستقیم در سامان دهی مبارز و همبستگی ها و پشیبانی های آن در واقع باید احتیاج به ابراز همبستگی و عمل در تامین پشیبانی از اسرای درون کشور را در وی دو صد چندان کند .
به نوعی میتوان گفت همبستگی و پشیبانی عملی از زندانیان درون کشور و خانوادهایشان در هر شکل و به هر حد و با هر وسیله باشد نوعی تکلیف و تاوان تبعید و دوری کارورز سیاسی از میدان واقعی مبارزه در درون کشور است
از این رو بزرگداشت از زندانیان سیاسی به هر بهانه و موجبی که باشد تنها یک همبستگی نمادین و نمایشی نیست و باید بدل به هم سرنوشتی و همدردی واقعی با زندانیان سیاسی و خانواده های آنان گردد.
سازمان عفو بین الملل سالیان دراز است که سنت خوبی را در حمایت از قربانیان تجاوز به حقوق بشر باب کرده و اعضای خود در سراسر جهان را تشویق میکند که هرکدام یک قربانی این تجاوزات را در هرکجای جهان که باشد در تحت تکفل خود بگیرد و ضمن پیگیری پرونده وی تکفل عاطفی و مالی او و خانوده اش را هم بعهده بگیرد .
چه خوب بود که اگر, نه میلیونها و نه حتی صد ها هزار نفر, بلکه تنها چندین هزار نفر از ایرنیان خارج کشور که از نعمت ازادی و زندگی در نظامهای حقوقی بر خوردار شده اند که لا اقل شب و روز نباید مسواک و حوله زندان خود را همراه داشته باشند چنان در همبستگی با پیش آهنگان مبارزه برای رهائی و آزادی و قانون در کشور مادری خود متعهد شوند که هریک لا اقل یک زندانی سیاسی و خانواده وی را به همین نوع تحت خمایت و تکفل عاطفی و عملی خود بگیرد .
در آن صورت میتوان مطمئن شد که شور و قرا گیری همبستگی چنان صف مقاومتی بوجود می آورد که بزودی زندان و غل و زنجیر دستگاه سرکوب کارائی ا ش را در کند کردن مبارزات بر حق مردم از دست خواهد داد.
ایا این خود یک شروع خوبی برای تبدیل اوین و صدها برادر همزاد و هم شکل ان در سراسر کشور به موزه هائی برای نشان دادن ناتوانی تاریخی سد استبداد در برخورد با موج آزادی نیست ."

رضا خندان؛ این گلی است كه شكفته شده است
به گزارش جرس، رضا خندان، همسر نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشری زندانی نیز، در پیام خود به مناسبت این زادروزها می نویسد: "این دومین سالگرد تولد نسرین و چندمین تولد خیلی‌های دیگریست كه پیش خانواده‌های‌شان نیستند و آنها را از عزیزان‌شان جدا كرده‌اند. برخی به بیرون از كشور رانده و عده‌ای هم به زندان خوانده شده‌اند. دوستان‌نسرین در داخل بند در تدارك جشن تولد مفصلی هستند. آنها برای همه‌ی همبندی‌هایشان سنگ تمام می‌گذارند و جشن مفصلی می‌گیرند و ما خوشحالیم كه آنها همدیگر را تنها نمی‌گذارند. این روزها نیما هر روز از من تعداد روزهای باقیمانده به تولد مادرش را می‌پرسد و برای رسیدن آن روز به معنای واقعی روزشماری می‌كند. از وقتی كه شنیده است ده روز دیگر تولد مادرش هست. سالگرد تولد مهم است. بودن در كنار خانواده در این روز عزیز مهم است. گفتن و خندیدن، بوسه و در آغوش گرفتن هم مهم است. روشن كردن شمع، بریدن كیك تولد، كادو دادن و ...همه‌ی اینها مهم‌اند. اما مهم‌تر از همه‌ی اینها خود تولد و بودنی است كه اتفاق افتاده است و فرخنده‌ همین است. و مهم این است كه محدود كنندگان و حبس كنندگان نمی‌توانند شرایط را به حالت قبل از تولد برگردانند. این گلی است كه شكفته شده است."

ژیلا بنی یعقوب؛ هنوز هم نشانه‌هایی برای امیدوار بودن در این دیار هست
ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و همسر بهمن احمدی امویی، فعال مطبوعاتی و روزنامه نگار دربند نیز، در پیامی به همسر خود به مناسبت فرا رسیدن زادروز وی در وبلاگش می نویسد: باز هم شب تولد تو، بدون تو...باز هم تو در بند ۳۵۰ اوین و من در خانه کوچک مان صفحه ی سفید را روی لب تابم سیاه می‌کنم تا برای تو بنویسم. برای تو که آخرین تولدت را وقتی در کنار هم جشن گرفتیم، چند روز بعدش پس از یک مرخصی دوباره تو را به اوین فراخوندند .بدون اینکه حتی بتوانی از کادوهایی که آن شب گرفته بودی استفاده کنی. چند هفته است که با مأموران زندان کلنجار می‌روم که بتوانم برایت در روز تولدت هدیه ای کوچک بیاورم، گلی یا کتابی یا ادوکلنی شاید... اما همچنان از من اصرار و از آن‌ها بهانه :نه! نمی‌شود!
و من فکر می‌کنم فردا با چه واژه‌هایی از پشت شیشه کابین و سیم تلفن که صدایم را با خش به تو می‌رساند تولدت را تبریک بگویم که جای هدیه ای را که مأموران نمی‌گذارند به تو بدهم، بگیرد.
الآن در اتاق کوچک پر از کتابمان که تو خیلی دوست داری نشسته‌ام، نزدیک همان بالکن که تو هر شب سری به آن می‌زدی و به گلدان‌ها آب می‌دادی.. همان بالکن که هر وقت هوای تهران اندکی پاکیزه می‌شد، تو در سینی کوچکی دو فنجان چای می‌ریختی و صدایم می‌زدی بیا، اینجا چای بخوریم.
راستی، تعداد گلدان‌های مان در این مدت بیشتر شده است و حتی سبزتر...می‌بینی! هنوز هم نشانه‌هایی برای امیدوار بودن در این دیار هست: گلدان‌هایی که هنوز هم سبزی و طراوت خود را حفظ کرده‌اند، آن هم در شهری که گاه این قدر دلگیر می‌شود. هنوز هم در مسیر آمدن به اوین، تابلوها و دیوارهایی را می‌بینم که در میانه یا گوشه‌اش با رنگ سبز آغشته شده‌اند، سبزی که گاهی کسانی روی آن را با رنگ سیاه پوشانده اند، و چه آشناست منظره‌ی سیاهی که می‌کوشد سبزی را بپوشاند اما همچنان در پس آن می‌توان سبزی را دید.
شاید همین یادداشت کوتاه را فردا برایت بخوانم، به عنوان هدیه تولدت
بهمن جان، تولدت مبارک
سبز باش، مثل همیشه

انجمن گفتگو و دموکراسی؛ آن ها زندگی را بارور می سازند و از این رو هر روز را تولدی تازه می دانند
انجمن گفتگو و دموکراسی پاریس نیز، با صدور پیامی در قالب بیانیه، پیرامون زادروز زندانیان سیاسی متولد خردادماه اعلام کرد:
از فرصت سالگرد تولد خردادزادگانِ در بند، بهمن احمدی امویی، مسعود پدرام، مجید توکلی، مهدی خدایی، نسرین ستوده و عیدالله مومنی بهره جسته، زادروز این تلاشگران راه دموکراسی و حقوق بشر را به خانواده ها و نزدیکانشان شادباش می گوید و به همۀ زندانیان سیاسی درود می فرستیم.
نامه های زندان و شنیده ها گواهی می دهند که زندانیان سیاسی ، صرف نظر از اندیشه و مرام عقیدتیشان، با پایداری مقاومت می کنند و افسردگی و ترس را که از خویشانِ مرگند به عقب می رانند. آن ها زندگی را بارور می سازند و از این رو هر روز را تولدی تازه می دانند.
انجمن گفتگو و دموکراسی خواهان آزادی همۀ زندانیان سیاسی است ودر انتظار روزیست که همۀ مبارزان در بند در فضایی بدور از فشار، محرومیت و محدودیت، نه تنها به دانشگاه و دفتر روزنامه و دفتر وکالت و کسب و کار خود بازگردند بلکه بتوانند آزادانه اندیشه و نظر خود را در بارۀ حال و آیندۀ ایران بیان کنند.
تا رسیدن به این زمان معهود انجمن ما خواستار اعزامِ دوره ای هیات هایی از حقوقدانان مستقل به ایران است تا در بارۀ وضعیت زندان ها و چگونگی رسیدگی به پروندۀ متهمان سیاسی تحقیق کنند و گزارش های خود را تسلیم مراجع حقوقی بین المللی نمایند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر