به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

فائزه‌ هاشمی سکوتش را با پاسخ به شایعات شکست!

 منبع: فرارو
فائزه هاشمی در گفت وگو با «بهار» پس از مدت ها سکوت مطبوعاتی خود را شکست. پاسخ های صریح این بانوی سیاستمدار به سوالات شفاف ما به ویژه درباره شایعات موجود درباره خانواده هاشمی رفسنجانی و شخص فائزه، خواندنی است:

خانم هاشمی اگر موافق هستید گفت وگو را با دوران کودکی و تحصیلات شما آغاز کنیم.

من متولد 17 دی 1341 هستم. تا چهارسالگی من، خانواده ما در قم زندگی می کرد. سپس از قم به تهران آمدیم و من دوره دبستان را در مدرسه «دین و دانش» تحت مدیریت خانم کاتوزیان گذراندم اول راهنمایی را در مدرسه رفاه که توسط ساواک بسته شد، بودم. دوم و سوم راهنمایی در مدرسه بنیاد علایی که توسط خانم اعظم طالقانی مدیریت می شد درس خواندم، خانم طالقانی توسط ساواک بازداشت شد و خودشان برای این مدرسه یک مدیر انتخاب کردند....

فائزه هاشمی در گفت وگو با «بهار» پس از مدت ها سکوت مطبوعاتی خود را شکست. پاسخ های صریح این بانوی سیاستمدار به سوالات شفاف ما به ویژه درباره شایعات موجود درباره خانواده هاشمی رفسنجانی و شخص فائزه، خواندنی است:

خانم هاشمی اگر موافق هستید گفت وگو را با دوران کودکی و تحصیلات شما آغاز کنیم.

من متولد 17 دی 1341 هستم. تا چهارسالگی من، خانواده ما در قم زندگی می کرد. سپس از قم به تهران آمدیم و من دوره دبستان را در مدرسه «دین و دانش» تحت مدیریت خانم کاتوزیان گذراندم اول راهنمایی را در مدرسه رفاه که توسط ساواک بسته شد، بودم. دوم و سوم راهنمایی در مدرسه بنیاد علایی که توسط خانم اعظم طالقانی مدیریت می شد درس خواندم، خانم طالقانی توسط ساواک بازداشت شد و خودشان برای این مدرسه یک مدیر انتخاب کردند. اول و دوم دبیرستان را هم در مدرسه یمین (فخریه) و سوم دبیرستان را که با انقلاب همزمان شده بود در مدرسه کیهاندخت و چهارم دبیرستان را در مدرسه تربیت تحصیل کردم.

چرا اینقدر مدرسه عوض کردید؟
دین و دانش فقط دبستان بود، رفاه را بستند، بنیاد علایی نیز دبیرستان نداشت، دبیرستان کیهاندخت هم به نظرم منحل شد. گرفتن دیپلم من با انقلاب فرهنگی مصادف شد تا اینکه سال 68 بعد از چند سال پشت کنکور ماندن به دلیل وقفه ای که ایجاد شده بود، بالاخره وارد دانشگاه شدم. همزمان در دانشگاه آزاد، علوم سیاسی و در دانشگاه الزهرا مدیریت می خواندم. فوق لیساس حقوق بین الملل را از دانشگاه آزاد گرفتم و در انگلستان هم فوق لیسانس حقوق بشر گرفتم و در دکترای حقوق بشر هم مشغول شدم که بعد از مدتی به ایران انتقال و اکنون هم دانشجوی دکترای روابط بین الملل در دانشگاه آزاد هستم.

هیچ وقت در دوران نوجوانی و جوانی در خانواده و در مقایسه با برادرانتان تبعیض جنسیتی را حس کردید؟
با وجود اینکه در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم و نبودن همیشگی پدرم در کنار ما به دلیل مبارزات سیاسی، اما تبعیض جنسیتی در خانواده ما وجود نداشت. معمولاً پسرهای خانواده در غیاب پدر قدرت می گیرند اما چنین موضوعی در خانواده ما به دلیل طرز تفکر و حساسیت های مادرم شکل نگرفت. به نظر من در خانواده های روحانی چون اسلام واقعی را می شناسند، تبعیضی میان دختر و پسر نمی گذارند.

مثلاً در دوره نوجوانی و جوانی برای فعالیت هایی که دوست داشتید انجام دهید آزاد بودید و هیچ وقت با جمله «تو دختر هستی» مواجه نشدید؟ دختر بودن برای شما بار ارزشی نداشت؟
این جمله گاهی بیان می شد، ولی عملاً با آن سروکار نداشتیم.

شما نقش مادرتان را خیلی پررنگ عنوان کردید و این سوال پیش می آید که اگر مادرتان نقش آفرینی خود را کمتر می کرد احتمال داشت که پدرتان محدودیت بیشتری نسبت به پسرها برای دخترهایش تعریف کند؟

نه، ایشان نیز این گونه فکر نمی کرد.

پس چرا خانم فائزه هاشمی که تبعیض های جنسیتی را تجربه نکرده بود، وقتی خود و جامعه اش را شناخت تصمیم گرفت به فعالیت هایش چارچوب زنانه دهد و دست به تشکل سازی زنانه بزند؟ آن هم در سال هایی که روحیه مردسالاری در جامعه تشدید شده بود و حتی گاهی خود را به صورت زننده ای هم بروز می داد؟ ورود من به مسائل اجتماعی و فرهنگی که از حوزه ورزش زنان بود، کاملاً تصادفی بود. بعد از انقلاب بعضی ها نگران بودند که باشگاه های زنانه تعطیل شود. بنابراین از من که سال آخر دبیرستان بودم و به این دلیل که دختر آقای هاشمی بودم و از یک خانواده مذهبی، خواستند تا به باشگاه اسدی که در منطقه یک تهران و نزدیک خانه ما بود بروم. من به این باشگاه رفتم و با بازی بسکتبال شروع کردم. نقطه آغاز ورود من به ورزش بانوان از همین جا بود. ورزش بانوان از همان روزهای اول بعد از انقلاب با برخی سخت گیری ها مواجه شد و در مخیله خیلی از مسوولان نمی گنجید که ورزش بانوان را با توجه به وضعیت قبل از انقلاب آن می توان با شرایط اسلامی وفق داد. لذا بسیاری از رشته های آن تعطیل شد و محدودیت های شدیدی برای آنچه باقی مانده بود اعمال می شد. این محدودیت ها باعث شد که برای حمایت از ورزش بانوان فعالیت کنم. مشکلات خیلی زیاد بود و خلاصه ما راه افتادیم و به همه استان ها سفر می کردیم و با مقامات اجرایی و مذهبی شهرها دیدار داشتیم تا آنها را توجیه کنیم که ورزش برای زنان نه تنها عملی خلاف شرع نیست، بلکه یک ضرورت است. درواقع یک فرهنگ سازی صورت گرفت.

وقتی مشکلات ورزش بانوان را با آقای هاشمی مطرح می کردید، نظر ایشان چه بود؟
کاملاً مثبت بود. در سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها، در تامین بودجه، در ساخت سالن های خاص بانوان، ورزش همگانی، ورزش قهرمانی، اعزام به خارج، مسابقات و... نگاه مثبت ایشان به وزرا و سایر مدیران در مرکز، استان ها و سایر شهرها نیز انتقال می یافت و روند تدریجی نسبتاً خوبی در رشد آن حاکم بود.

اگر دختر آقای هاشمی نبودید در امتیازگیری و فرهنگ سازی برای ورزش بانوان کارتان سخت تر می شد؟
حتماً. عامل اول دختر آقای هاشمی بودن خیلی مهم و تاثیرگذار بود. اما به نظرم فعالیت و پی گیری خودم هم مهم بود. بالاخره بستگان بسیاری از نزدیکان مسوولان بودند که همین موقعیت را داشتند ولی اثری از خود باقی نگذاشتند یا حداقل منعکس نشد. یعنی این وابستگی به تنهایی کافی نبوده است.

چه شد که شما باوجود سختی های کار ورزش بانوان گوشه چشمی هم به سیاست داشتید و در انتخابات مجلس پنجم نامزد انتخاباتی شدید؟
نامزدی برای انتخابات مجلس تصمیم اولیه خودم نبود بلکه به من پیشنهاد شد. حزب کارگزاران تازه تشکیل شده بود و در آن زمان به علت عملکرد مجلس چهارم، نگرانی هایی برای کند شدن یا توقف روند سازندگی وجود داشت و داشتن مجلسی با تفکرات و عملکرد متفاوت هدف بود.

یعنی دیگر فقط مساله ورزش زنان دغدغه شما نبود؟
نه، سایر مسائل زنان و ادامه تفکرات و سیاست های آقای هاشمی در روند جاری کشور دغدغه افرادی مثل من بود.

شما به علت فعالیت در ورزش بانوان به شهرستان های زیادی سفر کردید. چقدر در این سفرها محرومیت ها و مشکلات اجتماعی زنان را درک کرده بودید؟ در همان سفرها جدای از مسائل مربوط به ورزش زنان و ورزش به طور عام، با بسیاری از زنان در سایر حیطه ها نیز دیدار داشتم و حتی مسائل خارج از حیطه زنان نیز از من خواسته می شد و همگی آنها را دنبال می کردم، اکثراً به سرانجام می رسید، بعضی تا حدودی و بعضی نه.

این درخواست ها و محرومیت ها را هم به آقای هاشمی و مسوولان منتقل می کردید؟
هم به آقای هاشمی منتقل می کردم و هم وزیر و ارگان های مربوطه را در جریان قرار می دادم و هم حل موضوع را دنبال می کردم.

مشکل ورزش بانوان را شاید بتوان با یک بخشنامه حل کرد اما محرومیت ها و مشکلات حقوقی و فرهنگی زنان را نمی توان با یک بخشنامه حل کرد. وقتی این مسائل را به آقای هاشمی منتقل می کردید چقدر ایشان را به فکر فرو می برد و چقدر در پی این بودند که راهکاری حقوقی برای معضلات زنان پیدا کنند؟
برای ایشان مسائل زنان مهم و قابل توجه بود و هر وقت هم که مساله ای را به ایشان منتقل می کردیم معمولاً نتیجه می داد. اقدامات خوبی در آن زمان انجام شد که ادامه نیز یافت و ماندگار شد. برای مثال ایجاد دفتر زنان ریاست جمهوری و انتصاب مشاور ریاست جمهوری در امور زنان در آن دوران بود که همین سیاست در کلیه وزارتخانه و سازمان ها نیز انجام شد.

برای نامزدی در مجلس با آقای هاشمی مشورت کردید؟
از کارگزارانی که به من پیشنهاد کاندیداتوری را دادند خواستم اول موافقت آقای هاشمی را بگیرند و اگر ایشان موافق باشد، من هم حرفی ندارم.

حتی وقتی نماینده مجلس شده بودید هم با آقای هاشمی مشورت نمی کردید؟
همیشه در کلیات مشورت می کنم، اما در جزئیات و ریزه کاری ها نه.

شما به عنوان نماینده مجلس مسائلی را در حوزه زنان مطرح کردید که حاشیه های زیادی را همراه خود داشت. به عنوان نمونه بحث دوچرخه سواری زنان مخالفت ها و مسائل حاشیه ای خاصی را همراه داشت. مسلماً شما به عنوان یک زن در جایگاه نمایندگی مجلس به این شناخت رسیده بودید که زنان ایرانی مسائل و مشکلات فرهنگی و حقوقی فراوانی دارند که باید برای رفع آن آستین بالا زد. در این میان اما مطرح کردن مساله ای همچون دوچرخه سواری زنان که جزء نیازهای لوکس جامعه مطرح می شود آیا نیاز آن روز جامعه ما بود؟ فکر نمی کردید که احتمال دارد بیان چنین مساله ای اصلاً منجر به حاشیه رفتن مسائل اصلی زنان شود؟
جریان اینگونه که گفتید نبود، دو سال قبل از انتخابات مجلس پنجم، شهرداری تهران از من برای سخنرانی در سمیناری جهت بررسی دوچرخه به عنوان وسیله حمل و نقل دعوت کرد، و من در سخنانم گفتم اگر قرار است دوچرخه به عنوان یک وسیله نقلیه در شهر تهران دیده شود، باید آن را برای زنان و مردان دید و نیاز به فرهنگ سازی دارد. به عبارت دیگر هم زنان و هم مردان بتوانند از این وسیله برای امورات روزانه استفاده کنند و لذا بایستی همه ابعاد آن مورد بررسی قرار گیرد. سخن من در همین حد بود. جالب هم این بود که اعتراض جدی در آن زمان مطرح نشد. اما دو سال بعد وقتی برای مجلس پنجم نامزد شدم مخالفان این سخنان را با هدف تخریب و برای رای نیاوردن من با تحریف های بسیاری مطرح کردند، در واقع آنها بودند که بحث دوچرخه سواری زنان را در سطح گسترده به عنوان یک عمل خلاف اسلام مطرح کردند تا وانمود کنند مثلاً من یک فرد ضددین و ضدمذهب هستم. بگذریم که همین عده، در حال حاضر که زنان و دختران دوچرخه سوار ما در مسابقات بین المللی هم شرکت می کنند ساکت هستند؛ اگر دوچرخه سواری برای زنان حرام بود، حالا چگونه حلال شده است؟ خدا کند همه موضوعات به همین راحتی حل شود، به نظر می رسد که اگر گوینده آن حرف یا فاعل آن عمل عوض شود کافی است و همین تمامی مشکلات شرعی و اجتماعی را حل می کند.
پس همان طور که گفتم دوچرخه سواری زنان، شعار من برای انتخابات نبود بلکه شعار مخالفان من بود که علیه من استفاده کردند و البته به نفع من تمام شد.

اما انگار شما احساس کردید که می توانید از این شعار به نفع خود استفاده کنید؟

چنین نبود. من هیچ کجا در سخنرانی های انتخاباتی ام یا در جای دیگر مساله دوچرخه سواری زنان را فی البداهه طرح نمی کردم، اما در همه برنامه ها و سخنرانی ها بعد از این جریانات و به خصوص در برنامه های انتخاباتی، جوانان و به ویژه دختران جوان یا حتی گاهی خود این مخالفان در این باره سوال می کردند و من هم توضیح می دادم دوچرخه سواری زنان هیچ مغایرتی با شرع ندارد و از این موضوع دفاع می کردم که مورد استقبال جمع واقع می شد.

در مقام یک نماینده مجلس مسلماً مسائل و مشکلات زنان ایران به شما منتقل می شد. در آن مقطع فکر می کردید که چه چیز باید تغییر کند تا وضعیت زنان ایران بهبود پیدا کند؟
فعالیت های من در مجلس سه بعد داشت: مسائل روز جامعه، به خصوص مسائل سیاسی، مسائل مربوط به زنان و مسائل مربوط به ورزش. عضو کمیسیون امنیت و اطلاعات (نمی دانم نام آن را درست گفتم یا نه) که مربوط به فعالیت های وزارت اطلاعات و کشور می شد بودم، در ضمن کمیسیون زنان در نیمه دوره ما تشکیل شد که به رغم تمایل به حضور در آن، به دلیل نگاه های سلیقه ای و انحصاری تصمیم گیران موفق نشدم. در مورد سوال شما فکر می کنم و فکر می کردم که هر چیز وقتی به قانون تبدیل شود ماندگار است و فقدان های قانونی یا اصلاح بعضی از قوانین در ارتباط با زنان کار مهمی است که مجلس یکی از مهم ترین ابزارهای آن است.

تشکیل کمیسیون زنان در مجلس پنجم ایده چه کسی بود؟ تا جایی که یادم می آید ایده همه نمایندگان زن مجلس بود و یک کار جمعی. البته طوری برنامه ریزی کردند که اصلاح طلبان در آن بسیار کمتر از عددی که در مجلس بودیم تاثیرگذار باشند.

به هرحال مساله زنان آنقدر برای شما مهم بود که روزنامه «زن» را منتشر کنید. شما هم در فضای قبل از دوم خرداد نماینده مجلس بودید و هم بعد از دوم خرداد. آیا قبل از دوم خرداد برای انتشار روزنامه فضای مناسبی نمی دید یا اینکه مساله زنان به مرور آنقدر برای شما ویژه شد که بعد از دوم خرداد 76 تصمیم به انتشار روزنامه گرفتید؟
تقاضای مجوز روزنامه «زن» را قبل از دوم خرداد ارائه کرده بودم. یعنی بعد از اینکه به مجلس راه یافتم چنین تصمیمی گرفتم. من اعتقاد داشتم و دارم که در جامعه نسبت به مسائل زنان ناآگاهی وجود دارد و در این زمینه باوجود حضور بسیار قوی و گسترده زنان و دختران در جامعه تفکرات سنتی حاکم است. حتی بین خود زنان همیشه این سوال برای من مطرح بوده که چرا زنان به زنان رای نمی دهند؟ نمونه اش تعداد اندک و زیر پنج درصد زنان در مجلس در دوره های مختلف. به این علت که زنان نسبت به توانایی های همجنسان خود آگاه نیستند و در نتیجه آنها را باور ندارند. روزنامه ها و رسانه های ما بیشتر مردانه هستند و به حیطه های زنانه کمتر می پردازند. آگاهی درباره زنان اندک است. هدف من از انتشار روزنامه «زن» این بود که جامعه را نسبت به توانایی ها، مشکلات و مسائل زنان آگاه کنم و باور جامعه را نسبت به زنان تغییر دهم و فکر کردم که روزنامه چون یک کار روزانه و در سطح کشور است از هفته نامه یا سایر نشریات زنان تاثیر بیشتری دارد.

وجود نشریه زنانه در جامعه مردسالار ما همیشه در برخی لایه های مذهبی واهمه ای را نسبت به تبلیغ نحله های فمینیستی ایجاد می کند. آیا وقتی شما در تدارک انتشار روزنامه «زن» بودید اطرافیان شما و به خصوص آقای هاشمی چنین نگرانی نداشتند؟
این نگرانی نزد خیلی ها وجود داشت اما آقای هاشمی چنین نظری نداشت. من قبل از انتشار روزنامه با آقای هاشمی مشورت کردم دلایل و اهداف خود را توضیح دادم، ایشان مخالفتی نکرد. البته بعضی وقت ها در طول انتشار روزنامه ایشان نیز انتقاداتی مطرح می کرد که بیشتر شکلی بود تا محتوایی.

از آنجایی که روزنامه «زن» به عنوان یک روزنامه اصلاح طلب به کلیه مسائل روز جامعه نیز می پرداخت اعتراضات بیشتر حول مسائل سیاسی بود تا مسائل مربوط به زنان، البته این حیطه نیز حساسیت های مربوط به خودش را داشت.

شما اواسط انتشار روزنامه «زن» گفت وگویی با این روزنامه داشتید و فمینیسم موردنظر خود را تعریف کردید و گفته بودید که فمینیسم از نظر شما برابری حقوقی و اجتماعی زن و مرد است و به معنای زن سالاری نیست. آیا این گفت وگو را اجباراً و در پاسخ به انتقادهای موجود انجام دادید؟
دقیق به خاطر ندارم، روز اولی که روزنامه منتشر شد طی یادداشتی در روزنامه توضیح دادم که هدف روزنامه «زن» چیست و چرا روزنامه «زن». از فمینیسم نیز مثل هر مکتب دیگری، برداشت های رادیکال و تند و همچنین معتدل وجود دارد. نگاه من به دفاع از حقوق زنان، دفاع از زن سالاری نیست. معتقدم که زن سالاری به اندازه مردسالاری اشتباه است. آنچه من از فمینیسم برداشت می کنم رفع تبعیض و دفاع از حقوق زنان است. جالب اینکه یکی از تاثیرات روزنامه «زن» این بود که روزنامه های دیگر بیشتر از قبل به مسائل زنان می پرداختند. بعد از تعطیلی روزنامه «زن» پرداختن به مسائل زنان در روزنامه ها نیز کم شد.

به نظر می رسد که مسائل زنان برای تیمی که در روزنامه «زن» قلم می زد، مهم تر از مسائل مبتلا به روز بود. حتی یادم می آید که در بحبوحه قتل های زنجیره ای و دو روز بعد از قتل فروهرها روزنامه «زن» تیتر اول خود را به مطلبی درباره فمینیسم لیبرال و فمینیسم مارکسیسم در صفحات لایی روزنامه اختصاص داده بود. فکر نمی کردید که این قدر تاکید بر مسائل زنان آن هم در روزهایی که اتفاقات سیاسی تمام توجه جامعه را به خود جلب کرده بود حتی می توانست نتیجه عکس دهد؟
تا جایی که به خاطر دارم اینگونه نبود. تیم روزنامه «زن» با فشار من اینگونه به مساله زنان می پرداخت چون عادت و نگاه آنان چیز دیگری بود، لازم بود مرتب اهداف و سیاست های روزنامه «زن» در تحریریه تکرار شود که یادشان نرود برای چه اینجا هستند. در ضمن روزنامه «زن» در زمان خود به عنوان پیشقراول انتشار اخبار سیاسی شناخته می شد. نهایتاً هم به دلیل پوشش اخبار سیاسی روزنامه توقیف شد. در مجموع تلاش ما این بود که مسائل روز را فدای مسائل زنان نکنیم و مسائل زنان را نیز فدای مسائل روز نکنیم.

یکی از چالش های اصلی شما در روزنامه «زن» همان جلسات دادگاه و شکایات از روزنامه بود. همان زمان روزنامه «زن» گفت وگویی با مادر شما انجام داد و مادرتان در آن گفت وگو از سکوت آقای هاشمی درباره دادگاه های شما گلایه کرده بود. چقدر از آقای هاشمی انتظار داشتید که در مقابل مسائلی که برای شما و روزنامه به وجود آمده بود سکوت نکند؟

هیچ وقت احساس نکردم که حمایت آقای هاشمی را ندارم، ضمناً مگر من برای چاپ مطالب روزنامه، روزانه با ایشان مشورت می کردم که انتظار داشته باشم هر مشکلی را ایشان برای من حل کند. من شخصاً وارد صحنه شده بودم و باید خودم از خودم و از روزنامه دفاع می کردم.

اما به هر حال شما در مقام مدیرمسوول اجازه داده بودید که گفت وگو و گلایه مادرتان منتشر شود؟
من در روزنامه قائل به سانسور نبودم و ایشان نیز نظر خودش را بیان کرد نه نظر من و نه موضع روزنامه را. قرار نیست در روزنامه فقط نظرات مدیران آنها باشد. مضاف بر این من معتقدم که هر فردی روشی برای مواجهه با مسائل دارد و آقای هاشمی هم روش خاص خودش را دارد. شاید مامان انتظار دیگری داشت.

حتی بعد از بستن روزنامه هم انتظار نداشتید که آقای هاشمی مداخله کند و با لابی مجوز انتشار روزنامه را برگرداند؟
نه.
شما بعد از اینکه نتوانستید وارد مجلس ششم شوید، سکوت پیشه کردید. سوال این است که حضور شما در عرصه مسائل زنان و سیاست ورزی حضوری متفاوت بوده و این حضور متفاوت هم همیشه منتج به نتیجه بوده است. شما به هر دلیلی برای مجلس ششم رای نیاوردید اما چرا تصمیم نگرفتید که به جای سکوت و کناره گیری از صحنه، حضور متفاوت خود را به گونه ای دیگر ادامه دهید؟ شما اگر می خواستید می توانستید باز هم افکار عمومی را به سمت خود جلب کنید. آیا سکوت کردید یا در واقع با مردم قهر کردید؟ مگر سیاست ورزی با قهر جور درمی آید؟
قهر نبود، شاید یک جور رنجش بود. البته این هم رفتاری متفاوت بود. وقتی رای نیاوردم به این نتیجه رسیدم که حتماً افکار من مورد قبول نبوده است بنابراین لزومی نداشت که به هر وسیله ای بمانم و خود را تحمیل کنم.
فکر نمی کنید که دنیای سیاست ترکیبی از تمام این گلایه ها و رنجش ها است؟ و آیا همین گلایه ها انگیزه ای قوی نیست که فرد خود را بازسازی کند و به جامعه بقبولاند؟ مگر شما خودتان با روحیه شکست ناپذیری یک ورزشکار به میدان نیامده بودید؟ احتمال ندارد که کمی خسته شده بودید و ترجیح می دادید که مدتی دور از هیاهو استراحت کنید؟
چنین حسی نداشتم. من رنجیده بودم و انگیزه ای برای ادامه نداشتم، خسته نبودم.

اما حرف ها و خواسته های شما در آن زمان هنوز هم جزء خواسته های امروز جامعه است. چرا سعی نکردید که بمانید و این خواسته ها را برای مردم ملموس کنید؟
خیلی های دیگر بودند که آن حرف ها را می زدند نبودن من مشکلی ایجاد نمی کرد.

شما 10 سال سکوت کردید، بعد از 10 سال گفت وگویی با هفته نامه «شهروند امروز» انجام دادید و در آن گفت وگو از لزوم حضور یک چهره جدید بدون ذکر نام برای انتخابات ریاست جمهوری سخن گفتید و گزینه های مطرح آن روز را رد کردید. آیا همان زمان این گزینه جدید آقای میرحسین موسوی بود که بعداً از ایشان حمایت کردید؟
نه.

پس چه اتفاقی افتاد که بعد از 10 سال سکوت تصمیم گرفتید که دوباره وارد دنیای سیاست شوید و در تبلیغات انتخاباتی آقای موسوی سخنرانی کردید؟ به توصیه آقای هاشمی فعال شدید یا انگیزه ای خاص شما را به شکستن سکوت واداشت؟ آقای هاشمی توصیه ای نکرد. به نظرم شرایط مملکت اینگونه ایجاب کرد. به خصوص در طول چهار سال دوره آقای احمدی نژاد به صورت شفاف پس رفت قابل ملاحظه ای، به خصوص در موضوعات حوزه زنان، اتفاق افتاد و فکر می کنم اغلب ناظران این احساس خطر را داشتند که اگر نجنبند و فرصت از دست برود، دیگر جبران آن به سادگی، مقدور نیست. همین وضعیت انگیزه ای شد برای فعالیت مجدد من. در واقع، این یک حرکت طبیعی و خودبه خودی بود و برای آن برنامه ریزی نکردم. این احساس نیاز برای حضور باعث شد که فعال شوم همانگونه که اکثریت بالایی از جامعه فعال شدند، تا بعدها خود را برای عدم فعالیت سرزنش نکنم.

پس دلگیری های قبلی را فراموش کرده بودید؟
گذشت زمان به خیلی چیزها کمک می کند. الان دیگر من مطرح نیستم بلکه کشور و منافع ملی مهم است.

ولی مردم که تغییر نکرده بودند و همان مردم بودند؟
خودم که نامزد و دنبال رای نبودم برای خودم انتظاری نداشتم برای نجات کشور از بحران همه وارد شدند و از جمله من.

و بعد از اتفاقات اخیر در ایران تصمیم گرفته اید که بیشتر سیاسی باشید و فعالیت کنید؟
این تصمیم خیلی با من نبود شرایط نامساعد جامعه مرا به این سمت برد که در پی تغییر باشم. برای این تغییر هم باید تلاش می کردم و نمی توانستم کنار بنشینم و انتظار تغییر داشته باشم و هرچه جلو می رویم این نیاز بیشتر خود را نشان می دهد.

روزهای قبل از انتخابات آن لحظه ای که در فیلم تبلیغاتی آقای احمدی نژاد تصویر خودتان را دیدید که علیه احمدی نژاد صحبت می کنید چه حسی داشتید؟
آن فیلم را نه آن زمان و نه بعد از آن ندیده ام از دیگران شنیدم اما حس بدی نداشتم و آن را یک جریان سیاسی طبیعی یافتم.

فکر می کنید که چرا خانواده و شخص آقای هاشمی همیشه با رویکردهای متناقض در جامعه مواجه هستند تا جایی که فردی همچون محمود احمدی نژاد برای تحکیم جایگاه خود در جامعه ترجیح می دهد که خود را مقابل آقای هاشمی و خانواده ایشان تعریف کند. چرا آقای هاشمی در هر دوره ای و توسط همه مورد حمله قرار می گیرد.
آقای هاشمی همیشه صلاح جامعه را می بیند و معتقد است برای رشد و توسعه کشور همه گروه ها چه چپ و چه راست و چه مستقل باید حضور داشته باشند و هیچ وقت هم باندی اطراف خود نداشت. اما متاسفانه همیشه احزاب و گروه ها همه استفاده خود را از ایشان کرده و بعد از به قدرت رسیدن علیه ایشان شده اند. به ایشان حمله کردن بسیار راحت است چراکه ایشان به دلیل حفظ نظام و پیشگیری از تنش هر جا که موضوع به خودش مربوط بوده معمولاً از خود گذشته است و بعد هم بدون هیچ حس خصومت و انتقامی همه اینها را دوباره پذیرفته است. به گمان من بعضی افراد با در افتادن با انسان های بزرگ در پی ساختن شخصیتی کاذب برای خود هستند و با تخریب آقای هاشمی و عملکرد او به دنبال موفق جلوه دادن عملکرد ضعیف و بعضاً نادرست خود هستند چون در ارزیابی ها و قضاوت ها با این دوره مقایسه می شوند و همچنین آقای هاشمی همیشه در طول این 30 سال کسی بوده که در مدیریت بحران ها موثر بوده و حملات به خصوص در این برهه نشان دهنده این است که تفکری، منافع خود را در ادامه بحران موجود می بیند. نکته بسیار مهم دیگر به خصوص در شرایط روز جامعه آقای هاشمی به دنبال حقوق مردم است و پشتیبانی مردم را برای نظام اصلی ترین سرمایه می داند و اینها به دنبال انکار این موضوع و از بین بردن حقوق مردم و تثبیت خودشان هستند و لذا هاشمی را مانع می دانند. آنها با تخریب ها و حملات به دنبال حذف هاشمی یا یک هاشمی ضعیف هستند ولی نمی دانند هاشمی یک فرد نیست که قابل حذف باشد بلکه یک تفکر است که جریان دارد. قصد دارند با تخریب ایشان روحیه اعتدال و میانه روی را به منظور ایجاد فضا برای اعمال تند خود در جامعه از بین ببرند.

از شخص آقای هاشمی بگذریم، فکر می کنید علت حساسیت روی شما و برادران تان به عنوان فرزندان آقای هاشمی چیست. چرا روی فرزندان بقیه مسوولان اینقدر حساسیت وجود ندارد که روی شما و برادران تان وجود دارد؟
مهم ترین هدف تخریب آقای هاشمی است. برای خودش که نقطه ضعف ندارند از طریق همان شایعات و دروغ هایی که سال ها درباره فرزندان ایشان به همین منظور پخش کرده اند بهره برداری می کنند و از طریق فرزندان به او می رسند. خانواده و فرزندان برخی مسوولان دیگر نیز در این تجمع ها حضور داشته اند و حتی بعضی دستگیر شدند که البته فوری آزاد شدند ولی اخبار آنها منعکس نشد. حضور آنها با حضور من چه فرقی دارد؟ و دوم اینکه این تفکر هر که را مانع خود ببیند نابود می کند و حالا فرزندان هاشمی یکی از این موانع هستند. سوم شاید فکر می کند تاثیرگذار هستیم. به هر حال افکار و عمل ما با آنها متفاوت است و برخی از آنها سلاحی جز زور و عوامفریبی ندارند و تمامیت خواه هستند. این گروه، تحمل صدای دیگری را ندارند. در ضمن در حوادث پس از انتخابات نیز در مقابل آنها قرار داریم و در کنار مردم. در هر صورت گروهی از مخالفان آقای هاشمی شاید گمان می کنند پاشنه آشیل ایشان خانواده اش است و از این طریق می توانند به او ضربه بزنند یا شاید بخشی دیگر از آنان از آقای هاشمی انتظار دارند جلوی فرزندان خود را بگیرد تا برخلاف نظرات آنان که بسیار مسیر تنگ و بسته ای است عمل نشود یا به دلیل اینکه ما خود در یک خانواده مذهبی و سیاسی بزرگ شده ایم و چون در جریان بسیاری از چیزها که اینها می خواهند به جامعه به عنوان اسلام و دین تحمیل کنند، هستیم و مخالفت می کنیم و ظاهر و باطن خودمان نیز یکی بوده است. به نظرم این را از خودشان بپرسید که مشکل آنها با فرزندان آقای هاشمی چیست.

علت این برخوردها به صورت مشخص آیا درگیری خانواده هاشمی با مسائل اقتصادی بیشتر از سایر فرزندان مسوولان و بزرگان نیست؟
این حرف ها همه دروغ و تهمت است. حداقل اینها که خود این شایعات را ساخته و پخش کرده اند بهتر از هر کسی می دانند دروغ است. دارایی های عجیب و غریبی که به خانواده هاشمی نسبت می دهند دروغ است. طبق شایعات که با هدف ساخته و پخش شده اند من کلی برج و ویلا و منزل و رستوران و حتی املاک دیگر در شهرهای مختلف ایران و لندن و کانادا دارم ویلای آنچنانی در کلاردشت، کاخ در لندن، آزادراه در کانادا رستوران بوف، ساختمانی عظیم در شهرک غرب، اسب های بسیار و خیلی چیزهای دیگر که همگی اینها دروغ است، این شایعات نیز به نظر من توسط خود اینها ساخته و پخش شده که بتوانند در زمان لازم از آن بهره برداری کنند که الان دارند این کار را می کنند. خودشان در طول سال ها این شایعات را ساخته اند و در زمان های مختلف بهره برداری کرده اند. آنها مدعی هستند سال هاست می خواهند همه این سوءاستفاده ها، رانت خواری ها و دزدی ها را افشا و ریشه کن کنند. مگر شعارشان همین نبود؟ آنها حداقل پنج سال است به اسناد دسترسی دارند پس مستند ادعاهای شان چرا ارائه نشد؟ چرا کسی به آنها نمی گوید این همه شعار دادید، افکار عمومی را مسموم کردید، پس چرا ثابت نکردید؟ این است عدل اسلامی ادعایی آنها؟

اخیراً هم شایع شده بیمارستان پارسیان را شما ساخته اید؟
این یکی را هنوز نشنیده بودم. به نظرم این شایعات تصادفی نیست و همگی با اهداف پلید و غیرانسانی شکل گرفته و متاسفانه گروهی هستند که به خود اجازه می دهند به نام اسلام و دین هر کار خلافی، هر دروغ و تهمتی را بزنند و جالب اینکه آنها مسلمان هستند و ما بی دین، آنها پایبند به اخلاقیات و ارزش ها هستند و ما نقطه مقابل آن. من حتی یک مورد از این املاک و اموالی را که مالکیت آنها را به من نسبت می دهند، ندارم. من شخصاً هیچ فعالیت اقتصادی در عمرم نداشته ام. مدتی است خیلی ها می آیند و پیشنهاد مشارکت در فعالیت های اقتصادی می دهند هنوز هم نتوانسته ام متوجه شوم اینها واقعاً مردم عادی هستند که تحت تاثیر این شایعات هستند یا با اهداف دیگری مثلاً مچ گیری، سندسازی یا... فرستاده می شوند.

پس چرا در چنین شرایطی مهدی هاشمی از ایران خارج می شود و برنمی گردد؟
برخلاف ادعای این آقایان مهدی زمانی از ایران خارج شده بود که هنوز اتهامات دروغ علیه او پخش نشده بود. آقای هاشمی گفته برنگردد، خودش چندی پیش این را بیان کرد. ترجیح داده اند در خارج از کشور به امور واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی رسیدگی و رساله دکترای خود را تکمیل کند.
به هرحال فضا از همان فردای بعد از انتخابات رادیکال شده بود و برخی برخوردها قابل پیش بینی بود. گمان می کنم کمتر کسی بپذیرد مهدی هاشمی به خاطر شرایط سیاسی از ایران خارج نشده است.
مثل تکذیب های مکرر ما در مورد اموالی که به ما نسبت داده می شود که کسی این تکذیب ها را باور نمی کند.

و او تصمیم گرفت به ایران برنگردد؟ تصمیم خودش نبود. مهدی می خواهد برگردد اما خانواده ما با توجه به حساسیتی که درباره او ایجاد شده موافق مراجعت او در شرایط ملتهب فعلی نیستند.

چرا آقای هاشمی مانع برگشت مهدی شده است؟
این را از خود آقای هاشمی بپرسید. ما فرزندان آقای هاشمی نامه ای سرگشاده به آقای لاریجانی رئیس قوه قضائیه نوشتیم و گفتیم اتهام ها همه دروغ است و خواستار برگزاری یک دادگاه عادلانه و صالح شدیم که کلیه اتهامات ما را بررسی کنند. حال شما باید از قوه قضائیه سوال کنید که چرا این دادگاه را برگزار نمی کنند. باید از آنها بپرسید که چرا به شکایات متعدد من و سایر اعضای خانواده از رسانه های دولتی یا حامی دولت که مطالب خلاف زیادی را نوشته اند پس از گذشت چندین ماه رسیدگی نمی کنند. آقای یزدی می گویند چندین بار فائزه برای دادگاه روزنامه «زن» احضار شده که نیامده است. از آقای یزدی تعجب می کنم چرا به این راحتی خلاف می گویند. ایشان روحانی هستند و سال ها رئیس قوه قضائیه و باید سمبل عدالت و داد باشند. حتی یک بار نبوده که من را بخواهند و نرفته باشم و مهدی هم در جواب مقامات قضایی اعلام کرد هر وقت به طور رسمی به دادگاه احضار شوم می آیم و در کنار آن باید به شکایت هایم رسیدگی شود.

در چنین وضعیتی این پرسش در ذهن جامعه ایجاد می شود که خانواده آقای هاشمی نمی خواهند پسرشان بازداشت شود و هزینه بدهند و ترسیده اند.
بیشترین حملات تخریب ها، اهانت ها و حتی برخوردهای غیرقانونی با این خانواده بوده است. این خانواده کم هزینه نداده است هنوز هم ادامه دارد به نظرم این حرف قدری بی انصافی است.

بعد از اقدام مادرتان در روز انتخابات و در حوزه رای گیری که از خبرنگاران خواسته بودند به منزل ایشان بیایند تا ببینند که آنچه درباره زندگی آنها گفته و نوشته می شود دروغ است و صحبت های دیگری که درباره نتیجه انتخابات گفتند آقای هاشمی معترض به مادرتان نشد؟
تا جایی که اطلاع دارم نه. به هرحال عکس العمل مادرم نتیجه فشارهای موجود و نیز اتهاماتی که به فرزندان زده بودند، بود و همچنین اطلاعاتی که از مسائل داشتند، این عکس العمل برنامه ای از پیش طراحی شده نبود.

این اواخر به علت حضور دوباره شما در فعالیت های سیاسی روزنامه های وابسته به دولت درباره شما به عنوان عضوی از خانواده هاشمی مطالب زیادی نوشتند. یکی از این ادعاها بحث ازدواج قریب الوقوع شما با یک شاهزاده عرب بود. فکر می کنید منشاء این اخبار چیست؟
این هم از همان دروغ های باهدف است و هیچ اساس و مبنایی ندارد. همه اینها از پایه دروغ است و متاسفانه شرایط به سمتی رفته که انگار در فضای کنونی دروغگوها عزیزترند. آنچه پاس داشته نمی شود مبانی اخلاقی و حتی انسانی و مذهبی ماست. و جالب اینکه دروغگوها نباید جواب پس بدهند بلکه آنهایی که مورد تهمت واقع شدند باید پاسخگو باشند. به عبارت دیگر افرادی که اینها را می سازند و پخش می کنند، توبیخ نمی شوند بلکه ما باید مرتب بی گناهی خود را ثابت کنیم، در حالی که باید برعکس باشد یعنی حکم بر برائت است مگر خلافش ثابت شود مثلاً خود شما به عنوان یک خبرنگار آیا یک بار از این افراد خواسته اید سندی برای ادعاهایشان ارائه دهند؟ من یک بار بیشتر ازدواج نکرده ام و تا به حال هم طلاق نگرفته ام و حتی هیچ زمانی صحبت جدایی را نداشته ایم. متاسفانه کسانی این دروغ ها را می گویند و با آبروی یک زن مسلمان بازی می کنند که ادعای ارزش مداری و اصولگرایی آنها گوش فلک را کر کرده است. البته رسانه ملی نیز باید پاسخگو باشد که چطور اینها را پخش می کنند ولی در مقابل فرصت به طرف مقابل برای پاسخگویی نمی دهد. البته این روش رسانه ملی تازگی ندارد و فقط هم در مورد آقای هاشمی و خانواده اش نیست، خیلی ها از این برخورد جناحی بی نصیب نمانده اند. اما ریشه این دروغ شاید به مناظره انتخاباتی آقای احمدی نژاد برگردد. در آن مناظره آقای احمدی نژاد مدعی شده بود که آقای هاشمی به یکی از سران کشورهای عربی گفته که احمدی نژاد تا شش ماه دیگر از قدرت کنار گذاشته می شود و احتمالاً این خبرنگار حامی دولت با بیان این پیوند خانوادگی به دنبال اثبات آن ادعا بوده است.

روزنامه های نزدیک به دولت یکی از محورهای این اتهام را تنها زندگی کردن شما در انگلستان قرار داده بودند تا از این طریق شایعه جدایی شما از همسرتان را نیز تقویت کنند.
من در انگلستان تنها زندگی نمی کردم. با پسرم بودم و سالی چند بار به ایران می آمدم و سالی چند بار هم همسرم به انگلستان می آمد. به هر حال همسرم اینجا مشغول کار بود و من آنجا مشغول درس خواندن. دوره ای هم دختر و دامادم به من ملحق شدند. به کرات اتفاق افتاده که مردی که دارای همسر و فرزندان است برای انجام ماموریت، برای کار یا برای تحصیل به تنهایی به سفر دور یا نزدیک رفته است و حالا اگر این موضوع برعکس شود یعنی مرد اینجا باشد و زن و فرزندان بروند اینقدر داستان و حکایت باید داشته باشد. وقتی افراد ذهن بیماری دارند و خودشان را نیز عین خدا و امام و پیامبر می دانند و خود را مجاز برای هر عملی بدانند، این جریانات رخ می دهد، به عبارت دیگر می گویند یا با ما باشید یا ساکت باشید، در غیر این صورت این گونه نابودتان می کنیم.

شما چهار سال در انگلستان زندگی کردید و یکی از روزنامه های نزدیک به دولت اخیراً نوشته است که شما در این سال ها ماموریت داشتید که شعبه دانشگاه آزاد را در آکسفورد راه اندازی کنید و از این راه سود مالی کلانی هم ببرید. بالاخره این شعبه را راه اندازی کردید؟
این هم دروغ محض است. چهار سالی که من در انگلستان بودم در شهر بیرمنگام ساکن شدم و دلیل انتخاب این شهر هم این بود که بدون حاشیه و شناخته شدن در آنجا زندگی کنم. حتی سفارت ایران نمی دانست که من کجا ساکن هستم. حتی خیلی ها هم نمی دانستند که من در انگلستان هستم، تا مدت ها شایعه رفتن من به کانادا بود. نهایتاً اینکه من در انگلستان هیچ ارتباطی با دانشگاه آزاد نداشتم و هنوز هم نمی دانم که شعبه آکسفورد این دانشگاه چه زمانی و چگونه تاسیس شد و حتی یک بار هم آن را ندیده ام.

علت سفر شما به انگلستان دلگیری و رنجش از مردم ایران بود؟
به هیچ وجه. بعد از عدم ورود به مجلس ششم، قدری از کارهایم کاسته شد، از طرفی برای ارتباطات بین المللی مرتبط به اداره فدراسیون اسلامی ورزش زنان مشکل زبان انگلیسی داشتم و همیشه از مترجم استفاده می کردم. از فرصت پیش آمده استفاده کردم و تصمیم گرفتم که برای تقویت زبان انگلیسی و همچنین برای تحصیل در مقطع دکترا به انگلستان بروم. سال 79 انتخابات مجلس ششم بود و من سال 1383 یعنی چهار سال بعد به انگلیس رفتم.

در دوران انتخابات حامیان یک نامزد انتخاباتی این گمانه را تقویت می کردند که بخش مهمی از هزینه تبلیغات ریاست جمهوری ستاد میرحسین موسوی را فرزندان آقای هاشمی و آقای ناطق نوری تامین کرده اند. از طرف دیگر شایع شده بود که شما تعداد 200 هزار مانتوی سبز را برای دختران فیروزه ای به ایران وارد کرده اید. این شایعات چقدر درست بود و پاسخ شما به این شایعات چیست؟
اینها هم مثل سایر موارد دروغ محض بود. تنها ارتباط من با دختران فیروزه ای فقط یک ملاقات با تعدادی از آنها بود. دختران فیروزه ای خودشان هم مانتوی سبز تهیه نکرده بودند و خبر از پایه و اساس دروغ بود. حتی بعد از تکذیب، بارها این دروغ را در رسانه های خود تکرار کردند. اما این اخبار نادرست فقط به مانتوهای سبز منتهی نشد. یک روز قبل از انتخابات هم یکی از خبرگزاری ها، خبری را روی موبایل ها «اس ام اس» کرد که از فرار فائزه هاشمی به خارج ایران خبر می داد اما من روز انتخابات رای خود را در مسجدی در خیابان دیباجی به صندوق انداختم. دروغ دیگر ممنوع الخروجی من و مهدی بود که همان روزهای پس از انتخابات پخش شد.

شما از منتشرکنندگان این اخبار شکایت هم کرده اید؟
من از خبرگزاری «فارس» و روزنامه «ایران» راجع به سه موضوع شکایت کردم. تهیه 200 هزار مانتو، ممنوع الخروجی ام و خبر فرار کردنم از ایران. بعد از گذشت شش ماه هنوز رسیدگی جدی صورت نگرفته و نتیجه ای حاصل نشده است.

داستان شکایت خانوادگی شما چه بود؟
ما فرزندان آقای هاشمی از آقای احمدی نژاد شکایت کردیم که این شکایت اعلام وصول شده اما تاکنون نتیجه ای نداشته است.

فکر می کنید که روند تحولات به چه سمتی می رود. با دورنمایی که شما در نظر دارید آیا برای یک وحدت ملی در کوتاه مدت می تواند زمینه ای فراهم شود یا خیر؟
اعتقاد دارم که هنوز هم دیر نشده و می توان راه حل های ارزنده آقای هاشمی و پیشنهادهای دیگران برای برون رفت از بحران را مورد توجه قرار داد.
سیاست های «یک بام و دو هوا» کنار گذاشته شود. طوری باشد که معترضان نیز احساس کنند فرزندان این آب و خاک هستند. چند مثال در این زمینه می زنم: مثال اول: بعد از انتخابات تاکنون هیچ مجوزی به گروه معترض برای تجمع یا راهپیمایی داده نشده است در حالی که گروه مقابل با مجوز و بی مجوز انواع و اقسام تجمعات و راهپیمایی ها را داشته اند. برای محکوم کردن پاره شدن عکس امام (که خود این پاره شدن جای حرف دارد) گفته شد نیاز به راهپیمایی ها نیست و با بیانیه و سایر روش ها نیز می شود این کار را کرد، در حالی که خودشان بعد از نماز جمعه به همین منظور راهپیمایی های گسترده ای به راه انداختند. مثال دوم: نشریه «همت» پس از توقیف روی دکه های روزنامه فروشی و سرچهارراه ها به فروش می رود و شماره بعدی را نیز بلافاصله با مطلبی روی جلد که قابل جمع آوری نباشد منتشر می کند و انگار مقامات یادشان می رود که این همان نشریه توقیف شده است در حالی که در این طرف نشریه ها، روزنامه ها و سایت ها محدود می شوند.
به قوانین و حق و حقوقی که در قانون برای مردم ذکر شده است توجه شود و رسانه ملی بی طرف عمل کند.
مردم، خواهان آزاد کردن زندانیان بی گناه، جبران خسارت و دلجویی از مردم و برخورد جدی با قانون شکنان از هر طرف هستند.

آیا به لحاظ عملی در ذهن خود این تصور را دارید که طرف های چالش وارد گفت وگو شوند؟

اگر نظر مردم و منافع ملی مهم باشد و اگر بقای نظام در اولویت باشد به نظر می رسد که باید این کار را بکنند. پیشنهاد می کنم یک ارزیابی از وضعیت جاری به خصوص در پنج سال گذشته داشته باشند، جدا از تنش های انتخاباتی از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، صنعتی، کشاورزی، سیاست خارجی و... چه شرایطی داریم. دستکاری آمارها، قانون گریزی ها، خروج از برنامه و بی برنامگی ها، افزایش آمار فقر طبق آمار رسمی، عدم استفاده از نظرات کارشناسی، نادیده گرفتن مراجع و علما... آن وقت اعتراضات مردم و آسیب ها و اثرات آن در سطح داخلی و بین المللی را نیز به آن اضافه و سپس بررسی عمیقی کنیم که این همه هزینه برای چه؟ این یک حساب دودوتا چهار تاست و کار سختی نیست، در این دوران چه از دست داده ایم و چه به دست آورده ایم.

در طرف مقابل حامیان دولت معتقدند که انحرافاتی در اصل انقلاب در حال وقوع است که باید جلوی آن را گرفت و اصل مسیر را بازگرداند، از طرف دیگر برای وحدت بخشی میان دو جریان نیاز به یک میانجی است، یعنی فکر می کنید که آقای هاشمی بتواند نقش میانجی را بازی کند؟
ایشان همیشه رویه متعادلی داشته و با تدبیر به بحران ها فائق شده، ولی اکنون به جای میانجیگری نظراتش را صریح اعلان کرده است. آنچه به نام طرح هاشمی معروف است صحت ندارد. جمعی از اعضای اصولگرا در این باره مشورت کردند و ایشان گفتند: «خودتان اقدام کنید و حتی در اقدام نظر رهبری را هم بگیرید و در آن صورت اگر لازم بود من هم کمک می کنم.»، آنها طرحی آوردند و ایشان پذیرفتند و دیگر خبری از آنها نشد، اسامی این گروه و جزئیات این طرح هم در زمان خود منتشر شد.

طرف مقابل، شخص آقای هاشمی را به عنوان یک مشکل می شناسد و ایشان چه بخواهد و چه نخواهد یک طرف دعوا قرار گرفته است؟
آقای هاشمی صریحاً اعلام کردند که در انتخابات از هیچ طرف حمایت نمی کنند به نظر می رسد که آنها مخصوصاً از قبل از انتخابات و به طور خاص از مناظره ها، با برنامه ای از پیش طراحی شده این سیاست را دنبال کردند که آقای هاشمی را مقابل خود قرار بدهند، به نظرم فکر اینجا را نیز کرده بودند. این یک سناریو بود که از اول نوشته شده بود و حالا همان را دنبال می کنند.

بعد از صحبت های آقای هاشمی در نماز جمعه تهران، شایع شده بود که فرزندان و همسر ایشان از او درخواست کرده بودند که سکوت نکند و محکم سخن بگوید و لذا صحبت های آقای هاشمی نتیجه این فشارهای خانوادگی بوده. این درست است؟
همیشه در خانواده ما مسائل سیاسی، بحث اصلی است و هر کدام مان نظرات خود را بیان می کنیم. مگر فقط ما با آقای هاشمی صحبت می کنیم؟ خیلی ها از جناح های متفاوت با ایشان ملاقات و گفت وگو دارند. از طرف دیگر ما بچه ها همیشه از طرف مردم، اشخاص و چهره های مختلف با دیدگاه های متفاوت پیغام دریافت می کنیم تا به آقای هاشمی برسانیم. به نظرم این تعبیر نمی تواند درست باشد. آقای هاشمی مثل هر کس دیگری اطلاعات را از منابع مختلف دریافت می کند و سپس تحلیل و عمل خودش را دارد.

بعد از صحبت های آقای هاشمی در آخرین نماز جمعه، آیا فضا برای ایشان سنگین تر و فشارهای بیشتری بر ایشان وارد شد؟ آقای هاشمی به دلیل جایگاه خاص و نقش خاصی که دارند، در معرض انتظارات زیادی از ناحیه جناح های مختلف هستند و طبیعتاً در این شرایط که مملکت در بحران است، انتظارات بیشتر و در نتیجه فشار نیز بیشتر است.

شایعاتی در چند روز اخیر درباره خروج شما و خواهرتان فاطمه خانم از ایران به مقصد انگلیس با هدف عدم بازگشت شنیده می شود. درباره این شایعه چه می گویید؟
نشریه «مسلم نیوز» پرتیراژترین نشریه اقلیت ها در انگلستان، به منظور ارتقا جایگاه مسلمانان مقیم انگلستان از سال 2000، جوایزی را با نام مسلمانان پیشگام و صاحبنام در حیطه های روابط عمومی، بهداشت، سلامت، توسعه، ارتباطات، تحصیلات، فرهنگ، اقتصاد، رسانه ها و... به اجرا گذاشته است، که جایزه شایستگی ورزش را بنام «فائزه هاشمی» نامگذاری کرده است. علت این انتخاب ابتکار تاسیس فدراسیون اسلامی ورزش زنان و راه اندازی مسابقات زنان مسلمان در جهان توسط من است. به همین منظور من به عنوان رئیس فدراسیون اسلامی ورزش زنان برای شرکت در دهمین مراسم جایزه «مسلم» نیوز و اهدا جایزه «فائزه هاشمی» در حوزه ورزش به منتخب آن، در روز 24 اسفندماه در این مراسم حاضر شدم. حبیب توره کاپیتان باشگاه فوتبال منچسترسیتی و بازیکن تیم های ملی ساحل عاج، برنده امسال این جایزه بود که در سفرم به انگلیس جایزه را اهدا کردم و الان هم که می بینید در تهران مشغول گفت وگو با شما هستم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر