سبزها شادکام باشند که با ابتکار تحسینبرانگیز و اقدام شجاعانهی موسوی و کروبی، از هم اینک پیروز میدان 25 بهمن محسوب میشوند. به جرأت میتوان از هم اینک «سبزها» را پیروز 25 بهمن 89 دانست. پیش از آنکه دلایل این مدعا، بهصورت اجمالی، تبیین شود، گفتنی است نحوهی مواجههی صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی با درخواست آقایان موسوی و کروبی برای راهپیمایی در حمایت از خیزش اعتراضی مردم تونس و مصر، خارج از دو حالت کلی نیست: اعطای مجوز و عدم صدور................
سبزها شادکام باشند که با ابتکار تحسینبرانگیز و اقدام شجاعانهی موسوی و کروبی، از هم اینک پیروز میدان 25 بهمن محسوب میشوند.
»» به جرأت میتوان از هم اینک «سبزها» را پیروز 25 بهمن 89 دانست. پیش از آنکه دلایل این مدعا، بهصورت اجمالی، تبیین شود، گفتنی است نحوهی مواجههی صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی با درخواست آقایان موسوی و کروبی برای راهپیمایی در حمایت از خیزش اعتراضی مردم تونس و مصر، خارج از دو حالت کلی نیست: اعطای مجوز و عدم صدور مجوز.
دلایل مدعای مطرح شده در ابتدای این نوشتار، ذیل همین دو احتمال کلی، در ادامه بررسی میشود.
الف. اعطای مجوز راهپیمایی به موسوی و کروبی
کمتر مطلعی است که چنین احتمالی را بیش از یک شوخی مورد توجه قرار دهد. قریب به 20 ماه از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد میگذرد. جریان تمامیتخواه مسلط در حکومت حتی در همان روزهای نخست پس از انتخابات نیز از اعطای این مجوز و امکان قانونی به معترضان پرهیز کرد. خودکامگان نیک میدانستند که با چه سیلی از جمعیت برآشفته مواجه خواهند شد. اگر هم تجمعات غریب و بینظیری در تاریخ سیاسی معاصر ایران شکل گرفت، وضعی تحمیلی به نظام اقتدارگرا بود و نه تمایل جباران.
اینچنین، تقریبا” محال و منتفی است که به درخواست راهبران نمادین جنبش سبز، پاسخ مثبت داده شود. وزارت کشور یا با حداکثر بیاعتنایی از کنار این موضوع میگذرد و با سکوت معنادار میکوشد این درخواست را نادیده بگیرد؛ یا آنکه در حد پاسخگویی اجباری و از سر ناچاری یک مقام مسئول، به پارهای دستاویزهای حقوقی و اداری متوسل میشود و نظر منفی خود را اعلام میکند؛ و یا آنکه (در یک فرض محال، که محال نیست) با این درخواست موافقت میکند و زمان و مکانی برای این راهپیمایی درنظر میگیرد؛ و این احتمال دور از ذهن، همان وضع نخست است که ما به تأمل در مورد آن نشستهایم.
در چنین حالتی، تنها بدبینها و مخالفان جنبش سبز انتظار سیل جمعیت را برای استقبال از این راهپیمایی نخواهند داشت. خیل جمعیت میلیونی، حادثهای را رقم خواهد زد که 25 خرداد را نیز به حاشیه ببرد.
اما بهنظر میرسد که بهتر است واقعبینی پیشه کنیم و بیش از این بر یک «فرض محال» درنگ نکنیم. شرایط بهشکل غیرقابل تردیدی به سود احتمال دیگر و گزینهی مفروض است که در زیر آن را با تفصیل بررسی میکنیم.
ب. مخالفت با درخواست صدور مجوز راهپیمایی
اجازه دهید مبتنی بر آنچه تاکنون رخ داده، و برآشفتگی و خشم سرکوبگران از هرگونه تجمع اعتراضی و بروز و ظهور یافتن مخالفان دیکتاتوری، 25 بهمن را از هماکنون بهشکلی بسیار گذرا و مختصر، به تصویر کشیم: گاردهای ضدشورش حدفاصل میادین امام حسین و آزادی (در تقاطعهای اصلی چون میدان فردوسی، چهارراه ولیعصر، میدان انقلاب، نواب، دانشگاه شریف، و یادگار) مستقر خواهند شد و تمامی کوچهها و خیابانهای فرعی (روبروی دانشگاه و موازی خیابان انقلاب و بلوار کشاورز) به محلی برای استقرار لباس شخصیها و نفربرهای آماده برای سرکوب و اعمال خشونت، مبدل خواهند شد؛ ساختمان وزارت کشاورزی تا مساجد و دیگر ساختمانهای دولتی، یکبار دیگر پادگان نظامی و محل استقرار باندهای سرکوب و قهر خواهند شد. کتابفروشیها و مغازههای حاشیهی خیابان انقلاب با اجبار دستگاههای امنیتی و انتظامی کرکرهها را پایین خواهند کشید، و چهرههای آشنا و ناآشنای سرکوب و خشونت، میکوشند اختناق و خفقان و سلطهی مبتنی بر سلاح خود را در پیادهروها متجلی کنند.
این قاب تصویر، آن هم 20 ماه پس از انتخابات نشان از کدام نظام مردمی دارد؟ این خیل عملههای ظلمه و چکمهپوشان تا دندان مسلح، جز مهر تأیید بر حیات موثر و پویایی سبزها و جنبش اعتراضیشان، نشان دیگری دارد؟ «آتش زیر خاکستر»ی که میتواند هر آن، شعلهور شود و بساط خودکامگان و خودکامگی را در ایران درهم پیچد، جز این حجم از نیروی سرکوب، شاهدی دیگر برای اثبات حجم حضور خود در متن جامعه، نیاز دارد؟ آن «جنبش سبز»ی که نگارنده و بسیاری دیگر، وجودش را همچنان زنده و موثر و پویا میدانند، و آن را منوط و متوقف به تبلور خیابانی نمیکنند، اینچنین _و به شکلی غیرمستقیم_ خودنمایی میکند؛ آیا حتما باید معترضان در خیابان به صف شوند تا مخالفان جنبش سبز، وجودش را نفی نکنند؟
مستقل از این نکته (که در این مختصر، محور اصلی بحث نگارنده نیست) همینکه پایتخت، در اوج انتقادهای رسانههای رسمی جمهوری اسلامی و بلندگوهای تمامیتخواهان از نظام فرعونی مصر، شکل و شمایی امنیتی بهخود میگیرد، یک توفیق غیرقابل کتمان برای جنبش سبز است. تمامیتخواهان دیکتاتوری حسنی مبارک را در حالی نقد و نفی میکنند که برخلاف او، حتی حاضر نمیشوند مخالفان ابیشان، در جایی مجتمع و متبلور شوند. «افکار عمومی» در داخل و خارج از ایران، بار دیگر جنبش اجتماعیای را مشاهده خواهند کرد که در لایههای اجتماعی ایران و بهویژه در طبقه متوسط مدرن، خودنمایی میکند و گفتمان و هنجارها و ارزشها الگوهای متمایز خود با جباران و جباریت را پی میگیرد.
اگر حاکمان اقتدارگرا خود را واجد پشتوانهی اجتماعی و مشروعیت دموکراتیک میدانند، نباید از یک «اقلیت» (چنان که خود توصیف میکنند، و تازه آن را نیز با بازداشتها و محاکمههای سال گذشته، پایانیافته تبلیغ میکنند) هراسی داشته باشند. تقدیسگران خشونت و تحریفگران حقیقت هرچند که سه روز پیش از 25 بهمن، مجال دارند که با هزار حیله و نیرنگ و بازی تبلیغاتی و خیمهشببازی، مردم مشارکتکننده در آیین سالگرد پیروزی انقلاب را به نفع خود مصادره کنند، اما باز سرگردان و گیج، حیراناند که چگونه استبداد عریانشان را توجیه کنند.
حالتی دیگر نیز برای 25 بهمن متصور است؛ اینکه با وجود تمامی خفقان و سرکوبی که حاکمیت کوشیده است در ماههای اخیر بر جامعهی معترض تحمیل کند، و با وجود تمامی سرکوبها، خشونتورزیها، تهدیدها، ارعابها، احضارها، زندانها، و حتی قتلها، و نیز با وجود تمامی نیروهای امنیتی و نظامی و شبهنظامی که در 25 بهمن به خیابانها میآورد، «سبزها» امکان ابراز وجود و خودنمایی محدود پیدا کنند. آیا این وضع را نیز نمیتوان پیروزی دیگری برای جنبش سبز توصیف کرد؟ درهمشکستن اقتدار پوشالی و توخالی رژیم اقتدارگرا، با وجود تمامی تلاشهای غیرانسانی و برخوردهای نامشروع و غیراخلاقیاش، کم توفیقی برای سبزهاست؟
به نظر میرسد که نیازی به توضیح احتمال دیگر و آخر (یعنی حضور میلیونی سبزها مانند 25 خرداد 88) نباشد؛ در چنین وضعی، بدیهی است که جنبش سبز به چه پیروزی مهمی دست یافته است.
خلاصهی کلام آنکه سبزها شادکام باشند و همچنان سربلند و امیدوار، که با ابتکار تحسینبرانگیز و اقدام شجاعانهی موسوی و کروبی، از هم اینک پیروز میدان 25 بهمن محسوب میشوند. بدیهی است خلاقیت سبزها و شجاعت توام با عقلانیت آنها در گسترش و تعمیق و تثبیت جنبش سبز، میتواند این فرصت جدید را به روز مهم دیگری در حیات جنبش سبز و سیر رو به تکامل آن، مبدل سازد. تا 25 بهمن زمان کافی برای هماهنگی سبزها بهویژه از طریق شبکههای اجتماعی هست؛ نیازی هم نیست که همهی اقدامات و ابتکارها، پیش چشمهای مضطرب نیروهای امنیتی دولت رانتی، هماهنگ و نهایی شود؛ سبزها به قدر لازم تجربه آموختهاند. تنها بیباوران به بهار طبیعت و طلوع هرروزهی خورشید، پیروزی نهایی جنبش دموکراسیخواهی را پس از پیروزی جدید و نزدیک 25 بهمن، امیدوارانه و شجاعانه و عاقلانه و خلاقانه، پی نخواهند گرفت. سبزها اما همچنان صبور و امیدوار ایستادهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر