بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار زندانی
در باره میرحسین موسوی زیاد گفته و نوشته شده است،اما شاید کمتر از احساسات شاعرانه او سخن به میان آمده باشد.یکی از کسانی که در روزهای پیش از انتخابات ۸۸ در این باره نوشت،بهمن احمدی امویی، روزنامه نگاری است که از چند روز پس از حوادث انتخابات تاکنون به خاطر مقالات انتقادی که در باره عملکرد احمدی نژاد نوشته، در زندان اوین به سر می برد.
بستگان این روزنامه نگار زندانی پیش از این در مصاحبه ای گفته بودند که یکی از مقالاتی که به عنوان مصادیق اتهامی احمدی امویی در پرونده قضایی اش در دادگاه انقلاب وجود دارد،مقاله ای است تحت عنوان “میرحسین موسوی، اندیشه های اقتصادی تا احساسات شاعرانه” که در آن به طور مشروح به بررسی دیگاههای اقتصادی میرحسین پرداخته و البته گریزی نیز به اندیشه های شاعرانه او زده است.
در روزهایی که کسانی هم زمان با بازداشت خانگی میرحسین از او به عنوان ماندلای ایران یاد و پیش بینی می کنند که همچون ماندلا از درون زندان، جنبش سبز ایران را هدایت خواهد کرد، گزیده ای از مقاله بهمن احمدی امویی را که پیش از انتخابات در وبلاگ شخصی اش منتشر شده، بازخوانی می کنیم:
میرحسین موسوی، احساسات شاعرانه
۳۵سال پیش دکتر علی شریعتی قبل از یکی از سخنرانی هایش در حسینیه ارشاد از مخاطبانش خواست تا از نمایشگاه نقاشی یک زوج جوان در راهروهای حسینیه دیدن کنند.زوجی که ضمن سخنرانی خود، آینده ی آنها را درخشان توصیف کرد. تابلوها نام حسین رهجو و زهرا رهنورد را برخود داشت . حالا پس از ۳۵ سال کمتر کسی نام واقعی زهرا رهنورد و نام مستعار میر حسین موسوی را به یاد دارد.
در همان سال ها ، تعدادی از فعالان جوان انجمن اسلامی چند دانشگاه گروهی را برای فعالیت های سیاسی –فرهنگی بر ضد شاه تشکیل دادند . میان آن جوانان نام میر حسین موسوی هم دیده می شد . او با نام مستعار حسین رهجو فعالیت می کرد ، پشتیبانی از اندیشه دکتر شریعتی و حمایت از جنبش توده ای مردم ایران که در حال شکل گیری بود، مهم ترین اهدافی بود که این گروه پیگیری می کرد،اما مبارزه در یک گروه سیاسی هم باعث نشد هرگز از اندیشه های شاعرانه و فعالیت های هنری اش فاصله بگیرد.
به گفته روغنی زنجانی، وزیر برنامه و بودجه دولت موسوی، میرحسین موسوی یک روز در دوران جنگ در جلسه هیات دولت یک مداد را در دستش گرفت و آنقدر فشار داد تا شکست . بعد رو به بقیه گفت :” این مداد آستانه تحمل مشخصی دارد . ما هم باید بدانیم آستانه تحمل نظام و لحظه فروپاشی آن کجاست . تنها در این لحظه باید احساس خطر کرد.”
یکی از ویژگی های موسوی روحیه لطیف و شاعر مسلکی است که در اداره امور اجرایی کشور داشت . روحیه ای که برخی ها آن را یک نقطه ضعف می دانستند . مسعود نیلی معاون اقتصادی آن زمان سازمان وبرنامه ، این روحیه را به خوبی به یاد دارد :” گاهی توجهی به آمار و ارقام نداشت و عاطفی بود و احساسی عمل می کرد. ”
همسرش زهرا رهنورد هم در یکی از نوشته هایش که در همان سال ها در ” جنگ سوره ” که توسط حوزه هنری منتشر شد، تصویری از روحیه شاعر مسلک و حساس همسرش ارائه می دهد . البته او این روحیه را موجب امید به آینده می دانست :” در روزهایی که فشار و خفقان ستمشاهی به اوج خود رسیده واحساس یاس و نومیدی در میان همه رواج یافته بود . یک شب سرد زمستانی همراهم ( موسوی ) پرده اتاق را کنار زد و از پشت پنجره یک شاخه گل سرخ را در حیاط خانه مان به من نشان داد که خود را به زحمت از زیر برف بالا کشیده بود و گفت:” می بینی حتی در چنین یخبندانی هم گلی سر بر آورده است .پس همیشه می توان در سردترین لحظات به آینده ای بهتر امید داشت .”
در باره میرحسین موسوی زیاد گفته و نوشته شده است،اما شاید کمتر از احساسات شاعرانه او سخن به میان آمده باشد.یکی از کسانی که در روزهای پیش از انتخابات ۸۸ در این باره نوشت،بهمن احمدی امویی، روزنامه نگاری است که از چند روز پس از حوادث انتخابات تاکنون به خاطر مقالات انتقادی که در باره عملکرد احمدی نژاد نوشته، در زندان اوین به سر می برد. بستگان این روزنامه نگار زندانی پیش از این در مصاحبه ای گفته بودند که یکی از مقالاتی که به عنوان..............
* مطالب موجود لزوما دیدگاه 88 نمی باشد
در باره میرحسین موسوی زیاد گفته و نوشته شده است،اما شاید کمتر از احساسات شاعرانه او سخن به میان آمده باشد.یکی از کسانی که در روزهای پیش از انتخابات ۸۸ در این باره نوشت،بهمن احمدی امویی، روزنامه نگاری است که از چند روز پس از حوادث انتخابات تاکنون به خاطر مقالات انتقادی که در باره عملکرد احمدی نژاد نوشته، در زندان اوین به سر می برد.
بستگان این روزنامه نگار زندانی پیش از این در مصاحبه ای گفته بودند که یکی از مقالاتی که به عنوان مصادیق اتهامی احمدی امویی در پرونده قضایی اش در دادگاه انقلاب وجود دارد،مقاله ای است تحت عنوان “میرحسین موسوی، اندیشه های اقتصادی تا احساسات شاعرانه” که در آن به طور مشروح به بررسی دیگاههای اقتصادی میرحسین پرداخته و البته گریزی نیز به اندیشه های شاعرانه او زده است.
در روزهایی که کسانی هم زمان با بازداشت خانگی میرحسین از او به عنوان ماندلای ایران یاد و پیش بینی می کنند که همچون ماندلا از درون زندان، جنبش سبز ایران را هدایت خواهد کرد، گزیده ای از مقاله بهمن احمدی امویی را که پیش از انتخابات در وبلاگ شخصی اش منتشر شده، بازخوانی می کنیم:
میرحسین موسوی، احساسات شاعرانه
۳۵سال پیش دکتر علی شریعتی قبل از یکی از سخنرانی هایش در حسینیه ارشاد از مخاطبانش خواست تا از نمایشگاه نقاشی یک زوج جوان در راهروهای حسینیه دیدن کنند.زوجی که ضمن سخنرانی خود، آینده ی آنها را درخشان توصیف کرد. تابلوها نام حسین رهجو و زهرا رهنورد را برخود داشت . حالا پس از ۳۵ سال کمتر کسی نام واقعی زهرا رهنورد و نام مستعار میر حسین موسوی را به یاد دارد.
در همان سال ها ، تعدادی از فعالان جوان انجمن اسلامی چند دانشگاه گروهی را برای فعالیت های سیاسی –فرهنگی بر ضد شاه تشکیل دادند . میان آن جوانان نام میر حسین موسوی هم دیده می شد . او با نام مستعار حسین رهجو فعالیت می کرد ، پشتیبانی از اندیشه دکتر شریعتی و حمایت از جنبش توده ای مردم ایران که در حال شکل گیری بود، مهم ترین اهدافی بود که این گروه پیگیری می کرد،اما مبارزه در یک گروه سیاسی هم باعث نشد هرگز از اندیشه های شاعرانه و فعالیت های هنری اش فاصله بگیرد.
به گفته روغنی زنجانی، وزیر برنامه و بودجه دولت موسوی، میرحسین موسوی یک روز در دوران جنگ در جلسه هیات دولت یک مداد را در دستش گرفت و آنقدر فشار داد تا شکست . بعد رو به بقیه گفت :” این مداد آستانه تحمل مشخصی دارد . ما هم باید بدانیم آستانه تحمل نظام و لحظه فروپاشی آن کجاست . تنها در این لحظه باید احساس خطر کرد.”
یکی از ویژگی های موسوی روحیه لطیف و شاعر مسلکی است که در اداره امور اجرایی کشور داشت . روحیه ای که برخی ها آن را یک نقطه ضعف می دانستند . مسعود نیلی معاون اقتصادی آن زمان سازمان وبرنامه ، این روحیه را به خوبی به یاد دارد :” گاهی توجهی به آمار و ارقام نداشت و عاطفی بود و احساسی عمل می کرد. ”
همسرش زهرا رهنورد هم در یکی از نوشته هایش که در همان سال ها در ” جنگ سوره ” که توسط حوزه هنری منتشر شد، تصویری از روحیه شاعر مسلک و حساس همسرش ارائه می دهد . البته او این روحیه را موجب امید به آینده می دانست :” در روزهایی که فشار و خفقان ستمشاهی به اوج خود رسیده واحساس یاس و نومیدی در میان همه رواج یافته بود . یک شب سرد زمستانی همراهم ( موسوی ) پرده اتاق را کنار زد و از پشت پنجره یک شاخه گل سرخ را در حیاط خانه مان به من نشان داد که خود را به زحمت از زیر برف بالا کشیده بود و گفت:” می بینی حتی در چنین یخبندانی هم گلی سر بر آورده است .پس همیشه می توان در سردترین لحظات به آینده ای بهتر امید داشت .”
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر