به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۹۱ آبان ۲۳, سه‌شنبه

قتل ستار بهشتی؛ خطای رویه‌ای یا تخلف فردی؟

 علی بردبار

خبر قتل ستار بهشتی، وبلاگ نویس مظلومی که تحت شکنجه جان خود را از دست داد، پس از چند روز سکوت سوال برانگیز رسانه های حکومتی و مسئولان تایید شد و اکنون مسئولان قضایی وعده “برخورد سریع، قاطع و بدون اغماض با مقصر یا مقصرین” این جنایت را داده اند. همین که تا اینجای کار، بر خلاف موارد گذشته، دروغ هایی مثل بیماری مننژیت متهم یا..................

*نظرات وارده در یادداشت لزوما بیانگر دیدگاه 88 نمی باشد 



خبر قتل ستار بهشتی، وبلاگ نویس مظلومی که تحت شکنجه جان خود را از دست داد، پس از چند روز سکوت سوال برانگیز رسانه های حکومتی و مسئولان تایید شد و اکنون مسئولان قضایی وعده “برخورد سریع، قاطع و بدون اغماض با مقصر یا مقصرین” این جنایت را داده اند.
همین که تا اینجای کار، بر خلاف موارد گذشته، دروغ هایی مثل بیماری مننژیت متهم یا طرح مبهم برخورد جسم سخت با سر و بدن مقتول مطرح نشده، گامی به جلو نسبت به گذشته تلخ و تاریک این گونه موارد است. اما برای رفع ریشه ای این گونه مسایل نکاتی چند به نظر مفید به نظر می رسد:
۱- واقعیت آن است که در بازداشت های سیاسی، یک طرف دعوا حکومت است و طرف دیگر منتقد یا مخالف سیاسی. اینکه گفته می شود مثلا در فلان پرونده، وزارت اطلاعات و یا سپاه به عنوان ضابط قضایی دادستانی یک طرف است و متهم طرف دیگر ماجرا و قاضی فرد بی طرفی بین این دو است، چیزی بیش از یک شوخی تلخ نیست که جدی گرفتن این تصور در پیگیری ها، وقوع چنین حوادثی را در پی خواهد داشت. قضات معدودی که در پرونده های سیاسی و امنیتی درگیرند،متاسفانه هیچ یک از خود استقلال ندارند و غالبا حتی درباره جزئیات حکم خود نیز تحت نفوذ نهادهای امنیتی هستند. لذا اگر اراده ای واقعی برای پیشگیری از این جنایات وجود دارد، با توجه به اینکه تا رسیدن به مرحله بی طرفی قضات و عدلیه راه درازی در پیش است، دست کم باید از نهادها و افراد بی طرف برای نظارت بر امور بازداشتی ها و زندانیان به نحوی استفاده شود. متاسفانه بر اساس قوانین و رویه جاری در دستگاه قضایی، فرد بازداشتی بدون امکان بهره گیری از حضور وکیل و خانواده اش، بدون کمترین پناه قانونی و ملموس، در اختیار بازجویانی است که طرف دعوای متهم محسوب می شوند. لذا تا زمانی که این رویه در دستگاه قضائی و امنیتی وجود دارد، امکان هر نوع جنایت و خودسری به ضرر فرد بازداشتی وجود دارد.
۲- درباره همین موضوع خاص مرحوم ستار بهشتی، پیش از فوت دردناک او اطلاع رسانی لازم به مسئولان انجام شده بود. کلمه پیشتر در این خبر از تحت شکنجه بودن ستار بهشتی خبر داده و نسبت به عواقب رفتارهای پلیس فتا نیز هشدار داده بود. جانسوزتر از آن شکایت نامه ای است که او در مدت اندک حضورش در بند ۳۵۰ نوشته که آن نیز پس از فوت او از سوی کلمه منتشر شد. با وجود این اطلاعات امیدواریم نتیجه تحقیقات به ادعاهای غیرقابل قبول و کذبی مانند خودسری یکی دو مامور یا سکته متوفی و امثال این موارد منتهی نشود. رسانه ها پیش از این از تحت شکنجه بودن ستار بهشتی خبر داده بودند و خود او نیز چند روز قبل از مرگش، کتبا از شکنجه اش شکایت کرده بود. نتیجتا هیچ گونه عذر و بهانه ای برای شخصی نشان دادن قصور یا تقصیرها در این ماجرا پذیرفتنی نیست و دستگاه قضایی باید دقیقا توضیح دهد “سیستمی” که اینقدر بی پروا بر شکنجه متهم تا سرحد مرگ اصرار داشته اولا چرا دست به این عمل زده و ثانیا دلیل بی توجهی مجموعه قوه قضائیه و ضابطانش، این بار در نیروی انتظامی، طبق چه رویکردی نسبت به همه این اطلاعات و هشدارهای قبلی بی توجهی کردند و چرا؟
۳- مجموعه مسائل سه سال و نیم اخیر بر همه اثبات کرده که در دستگیری و بازداشت ها، بازجویان فعال مایشاء هستند و خود را صاحب هر نوع سرنوشت متهم، بدون تهدید و تحدیدهای قانونی می دانند. بازجویانی که از زیر چشم بند متهم دیده نمی شوند، متهمشان رو به دیوار و یا در موردی مانند ستار بهشتی بسته شده به صندلی و یا آویزان از پا و دست است و بازجو با نام مستعار و بدون کمترین نظارت حامیان حقوق متهم، هر آنچه بخواهد بر سر او می آورد، در شرایطی قرار می گیرد که ظرفیت بزرگی برای جنایت نکردن لازم دارد. در چنین شرایطی است که اثبات بسیاری از شکنجه های صورت گرفته در بازداشت گاه ها برای فرد بازداشتی در صورت حفظ حیات غیر ممکن است.
نهایتا آنچه مشهود است، تکرار مکرر این گونه جنایات که پیشتر نیز سابقه داشته، بیش از هرچیز حاصل مبسوط الید بودن بازجوها در دوران بازداشت متهم بی پناه است. بازجویانی که حتی پس از دوره بازداشت نیز به راحتی برای قاضی تعیین تکلیف درباره حکم متهم می کنند.
تا وقتی ضابطان قضائی بدون توجه به حقوق شهروندی افراد و نیاز به پاسخگویی به یک ناظر مستقل یا فرد و نهادی حامی حقوق متهم، هرگونه رفتاری را به راحتی انجام می دهد، باز این گونه وقایعی که موجب جنایت و نقض حقوق انسان ها و مایه وهن کشور و نظام و دین می شود، اتفاق خواهد افتاد و هر از چندی خانواده ای بنا به دستور بازجو، برای عزیز شکنجه شده خود باید قبر بخرد.
قتل دلخراش ستار بهشتی حاصل یک رویه جنایت ساز است که با محاکمه فرضی یک تا چند نفر، امکان تکرار آن منتفی نخواهد بود. بر این اساس جامعه حق دارد که پس از این همه انذار و بی توجهی به مسائلی که به خصوص درباره ستار بهشتی به وقوع پیوست، مانند هشدار و اطلاع رسانی رسانه ای پیش از فوت او و شکایت کتبی فرد جانباخته در بند ۳۵۰ اوین، کمتر از عنوان جنایت و قتل سازمان یافته را برای این موارد نپذیرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر