سخنگوی قوه قضاییه در مصاحبه مطبوعاتی خود از وجود آثار کبودی بر حداقل پنج نقطه از بدن ستار بهشتی خبر داده بود. اطلاعات دریافتی از فعالان دارای تجربه زندان و شکنجه نشان می دهد که این علائم، نشانه های شکنجه ای به نام “جوجه” است که به ویژه در بازداشتگاه های پلیس کاملا متداول است. در همین حال، اطلاعات جدیدی به کلمه رسیده که علت دقیق مرگ ستار بهشتی را نشان می دهد.به گزارش کلمه، ۱۲ روز از مرگ ستار بهشتی در زندان و ۹ روز از اولین انتشار خبر.................
سخنگوی قوه قضاییه در مصاحبه مطبوعاتی خود از وجود آثار کبودی بر حداقل پنج نقطه از بدن ستار بهشتی خبر داده بود. اطلاعات دریافتی از فعالان دارای تجربه زندان و شکنجه نشان می دهد که این علائم، نشانه های شکنجه ای به نام “جوجه” است که به ویژه در بازداشتگاه های پلیس کاملا متداول است. در همین حال، اطلاعات جدیدی به کلمه رسیده که علت دقیق مرگ ستار بهشتی را نشان می دهد.
به گزارش کلمه، ۱۲ روز از مرگ ستار بهشتی در زندان و ۹ روز از اولین انتشار خبر مرگ او بر اثر شکنجه در زمان بازداشت می گذرد، اما هنوز مسئولان توضیحی درباره علت قتل این وبلاگ نویس منتقد در زندان به افکار عمومی ارائه نداده اند. در همین حال گزارش های رسیده حاکی از آن است که علت واقعی مرگ وی، “از کار افتادن کلیهها در اثر ضرب و شتم در جلسه بازجویی روز جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۱” بوده است.
به رغم تلاش های پلیس فتا برای سرپوش گذاشتن بر جنایت اخیر، جمع بندی گزارش های ارائه شده به نهادهای مسئول حاکی از آن است که این زندانی سیاسی در بازجویی ها توسط بازجویان به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته، به طوری که این شکنجهها باعث از کار افتادن کلیه و مرگ او در روز شنبه ۱۳ آبان ماه ۱۳۹۱ در بازداشتگاه پلیس فتا شده است.
به گفته این منابع، ادعاهای مطرح شده مبنی بر اعلام نظر نهایی پزشکی قانونی درباره علت مرگ ستار بهشتی نیز صحت ندارد و همانگونه که سخنگوی دستگاه قضایی نیز گفته بود، برای مشخص شدن نتیجه گزارش هایی مانند سم شناسی، زمان بیشتری لازم است.
گزارش سم شناسی از این جهت اهمیت دارد که به طور مستقیم با علت واقعی مرگ ستار بهشتی، یعنی از کار افتادن کلیه ها، در ارتباط است. به گفته پزشکان، از دست رفتن کلیه ها باعث توقف دفع آب، نمک و مواد زائد از بدن می شود و به تورم شدید بافت ها می انجامد. همچنین توقف فعالیت کلیه ها باعث انباشته شدن خون از سموم و مواد زائد می شود که اگر با رسیدگی سریع و انجام دیالیز همراه نشود، در فاصله اندکی موجب بالا رفتن فشار خون و مرگ می شود.
به گزارش کلمه، وجود این اطلاعات باعث شده که در جلسه کمیته پیگیری قتل ستار بهشتی در مجلس که با حضور دادستان تهران، رییس پلیس فتا و و جانشین فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ برگزار شد، نمایندگان مجلس از مسئولان پلیس فتا بخواهند با توجه به تایید وجود پنج کبودی روی بدن ستار بهشتی در گزارش اولیه پزشکی قانونی، تحرکات رسانهای درباره ایست قلبی را متوقف کنند و به جای حمایت از بازجویان خاطی، برای محاکمه آنها با مقامهای قضایی همکاری لازم را داشته باشند.
صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه هم روز چهارشنبه به طور صریح از پیگیری موضوع “شکنجه” ستار بهشتی در زمان بازداشت خبر داد و گفت که “این حادثه به صورت مستقیم ربطی به قوه قضاییه یا زندان اوین ندارد و متهم در اختیار نیروی انتظامی بوده است. اگر اثبات شود که مرگ این شهروند در اثر اهمال یا شکنجه در زمان بازداشت بوده است، ماموران و مسوولان این حادثه مجازات خواهند شد.”
در همین حال، پس از گفته های دادستان کل کشور درباره وجود آثار کبودی بر جنازه ستار بهشتی، برخی زندانیان سابق و افراد مطلع و دارای تجربه های مشابه به کلمه خبر دادند که این علائم، دقیقا نشانه های نوعی شکنجه به نام “جوجه” است که متاسفانه در بازداشتگاه نیروی انتظامی به طور گسترده ای رایج است.
محسنی اژه ای که روز دوشنبه گذشته بالاخره سکوت پنج روزه مسئولان قضایی و امنیتی را شکست، به نقل از گزارش ابتدایی پزشکی قانونی خبر داد که در پنج نقطه از بدن ستار بهشتی از جمله ساق پا، دست، پشت کتف و ران نشانه هایی از کبودی وجود داشته است؛ علائمی که سخنگوی دستگاه قضایی ظاهرا مفهوم آنها را یا نمی دانسته و یا نمی خواسته برای خبرنگاران بازگو کند.
این علائم می تواند سر نخ مهمی برای پیگیری ابعاد نامعلوم این پرونده و تضمین تکرار نشدن چنین فجایعی باشد. این شکنجه که بازجویان به آن “جوجه” می گویند، به گفته فعالان دارای تجربه زندان و شکنجه، یکی از بی رحمانه ترین انواع شکنجه های رایج در برخی بازداشتگاه ها است که احتمالا بر روی ستار بهشتی اعمال شده است.
در شکنجه جوجه، دستبندی به دست و پابندی به پای متهم زده می شود و میلهای از میان دستبند و پابند رد میکنند و دو سر آن را به قلابی در سقف که برای این منظور یا برای نصب پنکه تعبیه شده، میبندند و ساعتها زندانی را در آن حالت نگه میدارند و کتک میزنند؛ تا اگر کاری کرده، اعتراف کند و اگرنه تحقیر شود و از فحشهای رکیکی که نثار خود و ناموسش میشود عرق شرم بریزد.
اعمال این شکنجه در خصوص ستار بهشتی، احتمالا مربوط به یکی دو روز آخر است. او در شامگاه روز دهم آبان ماه که در بند ۳۵۰ زندان اوین بود، درباره شکنجه های قبلی خود از جمله “قپانی” به زندانیان این بند خبر داد که “در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. درمواقعی دست های وی را با دستبند بصورت قپانی بسته و کتک می زدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربه های شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند در ضمن این شکنجه ها، زشت ترین فحش های رکیک ناموسی نیز نثار وی می شده است.”
این تعابیر را ۴۱ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین در شهادتنامه خود از وی نقل کرده اند. آنها همچنین آورده اند: “زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد.”
علاوه بر اینها، باید به مواردی اشاره کرد که کارگر قبرستانی که جنازه ستار در آن دفن شده، به یک شهروند- خبرنگار گفته است. او که نزدیک ترین کسی بوده که جنازه را مشاهده کرده، از وجود آثار کبودی روی مچ دست، محل آرنج و زیر هر دو زانو خبر داده است؛ شبیه گزارش پزشکی قانونی و اظهارات اژه ای، و دقیقا همان نقاطی که در شکنجه جوجه بیشترین فشار به آنها وارد می شود. این کارگر همچنین گفته است که صورت ستار بهشتی را در زمان شست و شو، پر از سدر کرده بودند تا آثار کبودی موقع دفن توسط شاهدان جنازه مشاهده نشود. به گفته وی، “صورت تمام اجساد را پیش از دفن با سدر می پوشانند اما این یکی را بیشتر ریخته بودند توی صورتش تا دیده نشود.”
شکنجه های متداول در بازداشتگاه های پلیس البته محدود به شکنجه دردناک جوجه نیست. انواع دیگری از این شکنجه ها نیز وجود دارد که نشانه های آشکار استقرار بی قانونی و عدول از عدالت در نهادی است که رهبری آن را “هم مظهر اقتدار و امنیت کشور و هم مظهر رأفت با آحاد مردم” توصیف می کند.
یک وکیل دادگستری که دفاع از شماری از زندانیان سیاسی را در سال های اخیر برعهده داشته، در توصیف شکنجه جوجه گفته است: “متهم را مثل مرغ پرکنده و دست و پا بریده به یک میله می بندند و مانند جوجه کباب می گردانند.”
وی در توصیف انواع دیگری از شکنجه نیز گفته: “متهم را در حالاتی دیگر در لاستیک های بزرگ کامیون و تریلر مثل جنین داخل بدن مادر قرار می دهند و شکنجه گران متهم را به نوبت دور یک محوطه می گردانند و یا بیدار خوابی های طولانی و یا همچنین متهم را ساعت ها آویزان می کنند.” به گفته این وکیل زندانیان سیاسی، “در اداره آگاهی درختی است به عنوان درخت سخنگو که متهم را به آن درخت می بندند و شکنجه گران به متهم می گویند آنقدر ترا می زنیم که یا درخت صحبت کند یا تو صحبت کنی.”
فرزاد کمانگر، معلم و فعال حقوق بشر کرد که در سال ۸۹ اعدام شد، نیز پیش از مرگ در نامه ای از زندان سنندج در شرح شکنجه های خود نوشته بود: “شکنجه مشهور جوجه کباب اصطلاحی بود که رئیس بازداشتگاه اطلاعات سنندج به کار می برد و اکثر شب هایی که خودش آنجا بود انجام می داد. دست و پا را می بست و کف زمین می انداخت و شلاق می زد.”
مثال ها و اطلاعات دیگری از انواع شکنجه ها و ضرب و شتم های متداول در بازجویی از زندانیان سیاسی نیز وجود دارد. مادر رامین قهرمانی از مقتولان بازداشتگاه کهریزک هم در گفت و گویی گفته بود که پسرش را از پا آویزان کرده بودند.
همچنین شرح تفصیلی شکنجه های اعمال شده بر روی رضا شهابی، فعال کارگری، که در اثر شکنجه ی دستبند قپانی دچار ضایعه ی نجاعی شده و همچنان با مشکلات جسمی ناشی از شکنجه دست و پنجه نرم می کند، مجال دیگری می طلبد.
اما حال که مسئولان در خصوص مرگ ستار بهشتی وعده پیگیری داده اند، آنچه در این پرونده مهم است، اثبات حقایقی است که نه با ۶ روز سکوت مسئولان و رسانه های وابسته به قدرت و یا دهها روز زمان خریدن و به تعویق انداختن پیگری ها می توان آنها را نادیده گرفت، و نه تناقض گویی ها و انتشار خبرهای ساختگی و اظهار نظرهای کذب و بی پایه می تواند بر آنچه بر این زندانی جوان و بسیاری از زندانیان سیاسی دیگر رفته، سرپوش بگذارد.
قابل درک است که اگر این پرونده با نگاهی سطحی بررسی شود و مسئولان نخواهند از این تهدید یک فرصت برای رفع اشکالات حاد سیستم امنیتی و انتظامی بسازند، با چنین نگاهی آشکار شدن حقیقت را هم باعث بی آبرویی بدانند و با تزریق مشتی دروغ به جامعه، بخواهند به سان مسکن و تب بر عمل کنند و زمان بخرند تا افکار عمومی این جنایت را فراموش کند.
اما ذره ای نگرانی از آینده ی کشور و مردم و دین و نظام، هر دلسوز و مصلحت اندیشی را وا می دارد تا با چاقوی جراحی به جان غده ی سرطانی که هر لحظه در بخشی از نیروهای وابسته به قدرت رسوخ می کند، بیفتد و آن را از ریشه بیرون بکشد و بساط شکنجه و خودکامگی بازجویان و نبود نظارت بر ایشان را از دستگاه های امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی جمع کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر