مهدی فخیمزاده، سینماگر باسابقه ایران، با اشاره به اینکه از ماههای ابتدایی انقلاب در جریان مدیریتهای مختلف در سینمای ایران بودهاست تأکید کرد: با حیرت و شگفتی تمام دوران شمقدری (مدیریت سینمایی دوره احمدی نژاد) را نظاره میکنم چرا که هرگز سینمای کشورم را اینچنین آشفته و بحرانزده ندیده بودم. به گزارش مهر، این کارگردان سینما و تلویزیون طی گفتگویی به واکاوی مسائل سینما، مدیریت سینما از سالهای پس از انقلاب، قیاس مدیریت در این صنعت با هنر سوارکاری، وجود تشکیلات موازی با فعالیتهای سازمان سینمایی کشور و وزارت...................
مهدی فخیمزاده، سینماگر باسابقه ایران، با اشاره به اینکه از ماههای ابتدایی انقلاب در جریان مدیریتهای مختلف در سینمای ایران بودهاست تأکید کرد: با حیرت و شگفتی تمام دوران شمقدری (مدیریت سینمایی دوره احمدی نژاد) را نظاره میکنم چرا که هرگز سینمای کشورم را اینچنین آشفته و بحرانزده ندیده بودم.
به گزارش مهر، این کارگردان سینما و تلویزیون طی گفتگویی به واکاوی مسائل سینما، مدیریت سینما از سالهای پس از انقلاب، قیاس مدیریت در این صنعت با هنر سوارکاری، وجود تشکیلات موازی با فعالیتهای سازمان سینمایی کشور و وزارت ارشاد، صرف بودجههای میلیاردی برای ساخت ویترین مدیریت دولتی و مسائل اخیر سینمایی در حوزه اکران پرداخت.
فخیم
زاده معتقد است: "سینمای ایران از کوک خارج شده است و معلوم نیست صدای
زخمه این ساز ناکوک از کجا درمیآید. در واقع صنعت سینما این روزها رنگ و
بوی سیاست گرفته است این در حالی است که مقوله سیاست مدام در حال دگرکونی و
بالا و پایین شدن است."
بخشی از گفت و گوی این کارگردان سینما و تلویزیون با خبرگزاری مهر در زیر می آید:
اوضاع سینما آشفته تر شده
او
که پیش از این فضا برای کار در تلویزیون را مناسبتر از سینما خوانده بود
می گوید: همچنان معتقدم که فضای کار در تلویزیون نه تنها بهتر است که در
این چند سال اخیر اوضاع سینما آشفته تر هم شدهاست.
فخیم
زاده با اعلام اینکه مدیریت فرهنگی در کشور ما سخت است ولی مدیریت سینما
ازهمه سختتر و پیچیدهتر است، اشاره کرده که در نگاه اول خیلی ساده به نظر
میرسد، به همین دلیل است خیلی از افراد که بهعنوان مدیر سینمایی وارد
کار میشوند ابتدا خیلی سادهانگارانه به مدیریت در این عرصه نگاه میکنند.
خوب به یاد دارم یکی از مدیران تلویزیونی که ده سال مدیریت یکی از شبکهها
را به عهده داشت در معاونت سینمایی شش ماه هم دوام نیاورد.
وی
در پاسخ به اینکه در بسیاری موارد ضعف در مدیریت به عدم وجود شرایط مناسب
در سینما ربط داده میشود، توضیح داده که شرایط سینما هیچ وقت مناسب نیست.
سینما در همه جا همیشه در بحران است، اصولا به سینما لقب صنعت بحران
دادهاند، یعنی شرایط ثابتی ندارد و مدام در تلاطم است. اما مشکل مدیرت
سینما از جای دیگری است و به تفاوت این مدیریت با سایر مدیریتها مربوط
میشود.
فخیمزاده
در توضیح مطلب خود این مثال را می آورد: به مدیر یک سازمان یا موسسه نگاه
کنید. سازمانی است که شرح وظایف و پرسنل و خدمهای که زیر نظر او کار
میکنند و امور مطابق دستورالعمل و خواست و نظر آن مدیر انجام میشود و هر
طور که صلاح بداند آن موسسه را اداره میکند و البته در امور جاری و
تصمیمگیریها مختار است و همه موظف هستند که مطابق نظر و خواست او انجام
وظیفه کنند. کسی حق چون و چرا ندارد و آن مدیر فقط در مقابل مقامات بالاتر
و ذیصلاح پاسخگو است ولاغیر. حال سئوال این است که آیا مدیریت سینما این
چنین است؟ آیا معاونت سینمایی فرمانده است و دست اندرکاران سینما
فرمانبردار؟ آیا اهالی سینما جملگی پرسنل معاونت سینمایی هستند؟ آیا خود
را موظف میدانند که پیوسته در امر فیلمسازی، سلیقه و خواست و میل و اراده
آنها را مراعات کنند؟
او
ادامه می دهد: درست است در فضای سینمای ایران نفس میکشد اما مسئله این
است که مدیریت یک نهاد یا موسسه معمولا شبیه رانندگی با ماشین است. به این
معنا که یک راننده اتومبیل را هر طور که بخواهد هدایت میکند و اتومبیل
هیچگونه دخالتی در رانندگی شما نمیکند و مجری فرمانهای شماست و همان جهتی
میرود که راننده خواسته است. ازخودش میل و ارادهای ندارد.
مدیر و مسئول سینما این صنعت را کامل تحت اختیار ندارد
این
کارگردان کشور با متفاوت خواندن مدیریت سینما ، افزوده مدیر و مسئول
سینما این هنر و صنعت را کامل تحت امر و اختیار ندارد و فیلمها مطابق نظر و
عقیده و میل و خواست مدیر ساخته نمیشود و اراده او در چگونگی فیلمها
چندان موثر نیست. در واقع هدایت سینما با مدیر است اما خالق و سازنده
فیلمها افراد دیگری هستند. حال اینکه مدیر اگر خیلی با درایت باشد فقط
میتواند به سینما جهت دهد نه اینکه در چگونگی فیلمها دخالت کند.
به
اعتقاد او مدیریت سینما در حقیقت شبیه اسبسواری است. درست است که مدیر
هدایتکننده اسب است اما اسب موجود زندهایست و در هدایت آن چارهای جز
اینکه به خلق و خو و طبیعت و میل خواستهاش توجه شود؛ نیست. در غیر این
صورت ممکن است از او اعمالی سر بزند که به هیچ وجه خوشایند نباشد.
او
در توضیح بیشتر این شباهت گفته است: به عنوان مثال نمیتوان اسب را به طرف
دره هدایت و یا اینکه از هر مانعی عبور داد. اسب از آتش وحشت زده میشود.
از مکانهای ناشناخته میترسد، به سوارکار ناشی رکاب نمیدهد و به
فرمانهای غیرمنطقی و نامعقول گردن نمینهد. غیر از آن اسبها هم باهم
متفاوت هستند و یک سوارکار موظف است که خلق و خوی اسبهای متفاوت را در نظر
داشته باشد. ممکن است به اسب شلاق زده شود و او سوارکار را بر زمین بزند و
گاهی هم به اگر شلاق نخورد قدم از قدم برندارد یا اسبی با نوازش در اختیار
قرارمیگیرد و اسبی در نهایت حاضر به اطاعت میشود.
مدیریت
سینما هم چیزی شبیه اسبسواری است. مسئول زمانی که بر مرکب مدیریت
مینشیند با موجود زنده و صاحب عقیده و صاحب نظر و صاحب سرمایه مواجه است.
به همین دلیل هرطور که بخواهد نمیتواند با سینما رفتار کند چون با
عکسالعمل مجموعه سینما بهعنوان موجود زنده و صاحب اراده و اختیار روبرو
میشود.
او
با یادآوری ساخت فیلمها و مدیریت سینما این سوال ها را مطرح می کند:
فیلمنامهها مطابق نظر مدیریت سینما نوشته میشود؟ آیا امکان چنین کاری
هست؟ کارگردانها و بازیگرها مطابق میل مدیریت سینما کارگردانی و بازی
میکنند؟ آفیش و پلاکارد و نمایش فیلم هم تابع خواست و نظر مدیر سینما نیست
ولی به هرحال او مدیر و مسئول سینماست و پاسخگوی چگونگی هدایت سینما و از
همین جاست که معضل مدیریت سینما خودنمائی میکند.
هیچ نهاد صنفی منسجمی در درون سینما باقی نمانده
فخیم
زاده تاکید می کند: مطمئن هستم که اگر در این اختلافها خانه سینما و یا
صنف منسجمی مرکب از همه تهیهکنندگان وجود داشت کار به این همه اختلاف
کشیده نمیشد.
او
در بخش دیگری از این گفت و گو اظهار کرده در حال حاضر تهیهکنندهها
یکپارچه نیستند و براساس یک تفکر واحد پیش نمیروند که اگر این تفکر واحد
وجود داشت قطعا مشکلاتی از این دست اصلا به وجود نمیآمد و اگر پیش میآمد
به راحتی قابل حل بود و اصولا پای سازمان سینمایی به این ماجرا کشیده
نمیشد.
از
نگاه او ، مشکل کنونی فقط از طریق تشکلها و همبستگیهای صنفی قابل حل است
و لاغیر. ولی مسئله اینجاست که فعلا هیچ نهاد صنفی منسجمی در درون سینما
باقی نمانده که بتواند به نیابت از طرف صاحبان فیلم و دست اندرکاران وارد
مذاکره با مسئولان حوزه هنری بشود و مشکل را حل کند و به یک توافق منصفانه
دست یابند.
سینما از کوک خارج شده است
او
می گوید: در حال حاضر سازمان سینمایی آلوده به مسائلی صنفی شده و به یک
دسته و گروه از دست اندرکاران متمایل شدهاست و گردانندگان بعضی از
تشکلهای صنفی نیز به تصمیمگیریهای سازمان سینمایی پیوند خوردهاند که
این هر دو مشکلزا هستند و نمیتواند به حل مشکلات کمک کند.
فخیمزاده
می افزاید: سینما از کوک خارج شده است و معلوم نیست صدای زخمه این ساز
ناکوک از کجا درمیآید. در واقع صنعت سینما این روزها رنگ و بوی سیاست
گرفته است این در حالی است که مقوله سیاست مدام در حال دگرکونی و بالا و
پایین شدن است و صنعت سینما به یک فضای ایستا و ثابت محتاج است.
او با اشاره به در دیدار با احمدی نژاد درباره سرانجام خانه سینما گفته است که خروجی این اتفاق نیفتاد.
وی
با بیان اینکه احمدی نژاد گفت یک نفر از طرف وزیر ارشاد و شش نفر هم از
طرف خانه سینما تعیین شوند و مسئله اساسنامه خانه سینما را حل کنند. من به
وی گفتم مشکل ما اساسنامه نیست. در پاسخ گفت “بهانه که اساسنامه است بهانه
را بردارید و مشکل را حل کنید و بعد خانه سینما بار دیگر فعال شود” اما از
آن زمان به بعد هیچ اتفاقی نیافتاد.
فخیمزاده:
بار دیگر بر این موضع خود تاکید کرده که صنف یک معنا و ارشاد معنای دیگری
دارد و تداخل این دو در هم نه تنها گرهی از مشکلات باز نمیکند بلکه مشکلات
را تشدید میکند.
او
با یادآوری اینکه دادن اختیارات سازمان سینمائی به صنوف کارغلطی بوده
وهست، تاکید می کند: تصویب فیلمنامه از طرف صنف، کار درستی نیست حتی اگر
خیرخواهانه باشد، دخالت صنوف در صدور پروانه ساخت و پروانه نمایش اشتباه
فاحشی است. درست مثل اینکه بگوییم دادستان و وکیل مدافع و قاضی را با هم
قاطی کردهایم. از صنف انتظارهای متفاوتی میرود و ارشاد نیز وظایف دیگری
دارد. چراغ سبز و قرمز از سازمان سینمایی پذیرفتنی است و از صنف غیرقابل
پذیرش است. صنفی که چراغ سبز و قرمز داشته باشد صنف نیست شعبه دوم سازمان
سینمائی و یا به تعبیر خود آقای شمقدری بازوی وزارت ارشاد است.
صنف
یک پدیده داوطلبانه است که آدمها با منافع مشترک دور هم جمع میشوند و
سعی میکنند به جای اینکه چند صدا باشند یک صدا باشند و مطالبات خود را
مطرح کنند اما ارشاد یک نهاد قانونی است و دارای تشکیلات دولتی. ادغام این
دو در هم نتیجه اش همین وضعی است که اکنون شاهد آن هستیم.
اجازه بدهند سینمای نجیب به حیات طیبهاش ادامه دهد
او
در پایان آرزو کرده شاهد روزی باشیم که سینمای ایران از شر بودجههای
دولتی خلاص شود، چراکه تهیهکننده دولتی نه دغدغه مخارج فیلم و نه دغدغه
جذابیت و جذب مخاطب را دارد و نه به فکر بازگشت سرمایه است. تهیهکننده
دولتی فقط به جذب سرمایه فکر میکند. سود او در تولید و نه در جلب مخاطب
است. در نتیجه حتی از برآوردن مقصود و هدف و نیت سرمایه گذار دولتی نیز
عاجز میماند چرا که اینگونه فیلمها تماسی با مخاطبان مورد نظرسرمایهگذار
برقرار نمیکند که بتوانند ناقل پیام وهدف او باشند. نگاهی به فیلمهای
دولتی سالهای اخیر بیندازید و مخارج آنها و تعداد تماشاچیان را محاسبه
کنید تا صدق سخنان بنده معلوم شود.
آرزوی
دیگر فخیم زاده این است که روزی برسد که نه فارابی و نه وزارت ارشاد و نه
سازمان سینمایی و نه حوزه هنری و نه هیچ نهاد دولتی دیگر پولی برای ساختن
فیلم سینمایی پرداخت نکنند و سینما را به بخش خصوصی واگذار کنند و اجازه
بدهند سینمای نجیب ما طبق ضوابط و مقررات نظام با مخاطبان برخورد کند و به
حیات طیبهاش ادامه دهد.
او
اعلام می کند: بوجههای دولتی باید صرف زیرساختهای سینمای ایران چون
سالنهای سینما، استودیوها، تجهیزات لابراتواری و… شود. من معتقدم که ساخت
فیلمهای میلیاردی تحت عنوان فیلمهای فاخر تنها ویترینی برای مدیریتهایی
است که میخواهند عدم کارایی مدیریت خود را پشت این فیلمهای پرزرق و برق
پنهان سازند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر