به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۹۰ مهر ۱۲, سه‌شنبه

هر روز دولت احمدی‌نژاد، روز جنگ دولت و سینماست

مصطفی خلجی
در این هیاهویی که علیه سینماگران مستقل ایران به پا شده، شاید هیچ کس به اندازه فرج‌الله سلحشور از بازداشت ۶ مستندساز، و به دنبال آن حمله‌هایی که علیه خانه سینما می‌شود، خوشحال نشده باشد. سلحشور همان کسی است که سال پیش گفته بود: «بخش اعظم خانه سینما به دنبال بی بند و باری هستند و من به نوع حرکت‌های خانه سینما................
* نظرات وارده در یادداشت لزوما بیانگر دیدگاه 88 نمی باشد


در این هیاهویی که علیه سینماگران مستقل ایران به پا شده، شاید هیچ کس به اندازه فرج‌الله سلحشور از بازداشت ۶ مستندساز، و به دنبال آن حمله‌هایی که علیه خانه سینما می‌شود، خوشحال نشده باشد.
سلحشور همان کسی است که سال پیش گفته بود: «بخش اعظم خانه سینما به دنبال بی بند و باری هستند و من به نوع حرکت‌های خانه سینما ایرادهایی دارم و این حرکت‌ها را در جهت انقلاب و اسلام نمی‌دانم.»
شاید حالا مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی «قدر» این حرف‌ها و پیش‌بینی‌های کارگردان مقرب دستگاه حاکم در ایران را بیشتر بدانند.
گرچه اصلا مهم نیست که سلحشور فیلم‌نامه سریال «یوسف پیامبر» را دزدیده باشد، زیرا این گروه از فیلمسازان هر چه قدر هم که مجرم باشند، «سعادت دیدار با رهبر» همه سوابق سوء را پاک می‌کند.
حمله به خانه سینما، «نماد» سینماستیزی حکومت
داستان سینماستیزی در ایران را از آخر شروع می‌کنیم؛ جایی که درست نقطه اوج است.
مقامات ایران برای فرونشاندن خشم خود از پخش مستند شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی فارسی درباره آیت‌الله خامنه‌ای، و همچنین نمایش اقتدار حکومت، شش مستندساز ایرانی را بازداشت کرد.
اما قربانیان این اتفاق به همین شش نفر ختم نشد و طولی نکشید که آتش خشم محافظه‌کاران و هیأت حاکم تشکل اصلی سینمای مستقل ایران یعنی خانه سینما را فراگرفت.
حملات به خانه سینما به این بهانه بود که این نهاد صنفی در دو بیانیه جداگانه از برخورد امنیتی با مستندسازان انتقاد کرده بود.
به درستی این دو بیانیه «بهانه» بود. زیرا حمله به خانه سینما و در کل سینماگران مستقل ایران قدمتی به اندازه تفکر اقتدارگرایانه حکومت در حوزه فرهنگ و سینما دارد.
هر روز دولت احمدی‌نژاد، روز جنگ دولت و سینماست. هنوز زمان زیادی از اظهارات معاون سینمایی وزیر ارشاد دولت احمدی‌نژاد نمی‌گذرد که گفته بود: «من همه کاره سینما هستم!»
جواد شمقدری روزهای آخر سال 89 گفته بود که «از دید معاونت سینمایی؛ امروز خانه سینما جایگاه قانونی ندارد. امروز خانه سینما تبدیل به یك مؤسسه خصوصی شده كه در اختیار چند نفر است. سال آینده یك دفتر ویژه برای ارتباط با صنوف سینمایی تعریف خواهیم كرد. مسئول اول و آخر سینما من هستم.»
اما شمقدری به این اظهارات اکتفا نکرد؛ قطع بودجه خانه سینما، حذف نمایندگان این نهاد از شورای صدور مجوز ساخت فیلم و دیگر حوزه‌های سینمایی و پرونده‌سازی برای اعضای خانه سینما، از جمله اقدامات معاونت سینمایی وزارت ارشاد علیه این نهاد صنفی خانواده سینما است.
در روزهای اخیر، گزارش‌های گوناگونی درباره حملات به خانه سینما در رسانه‌های داخل و خارج ایران منتشر شده و هر رسانه بسته به مواضع سیاسی‌اش سعی کرده از دید خود این تحولات را بررسی کند.
گرچه این بازداشت‌ها و این حملات به خانه سینما، از نظر سیاسی و فرهنگی بسیار بااهمیت است، اما نباید فراموش کنیم که این اتفاق فقط می‌تواند «نماد» ظلمی باشد که طی سال‌های اخیر بر سینمای ایران روا داشته می‌شود.
آن چه در پی می‌آید صرفا گزینشی از جفاهایی است که بر سینمای ایران از سوی حکومت می‌شود:
۱. ویرانی سالن‌های سینما
وقتی سالنی برای اکران فیلم نباشد؛ صنعت سینما معنایی ندارد. شاید هفته‌ای نیست که یکی از مطبوعات (چه سراسری و چه محلی) و حتی خبرگزاری‌ها درباره کمبود سالن‌های سینما در ایران ننویسند.
اما این کمبود، وقتی دردناک‌تر می‌شود که بعضی از همین سالن‌های موجود هم تخریب می‌شود و گویی هیچ کس مسئول این ویرانی نیست.
مشکل سالن سینما در ایران، از سال‌های دور مطرح بوده، اما این مشکل با بی‌توجهی دولت احمدی‌نژاد بسیار بیشتر شده است. در بودجه امسال، 80 میلیارد تومان به سینما اختصاص پیدا کرده، اما اگر قرار باشد سالن ساخته شود با احتساب هزینه پنج میلیاردی برای ساخت هر سالن، فقط می‌توان 15 تا 20 سینما ساخت و این با 400 سالن که استاندارد مورد نیاز ایران است تفاوت عمده‌ای دارد.
شاید باورپذیر نباشد که بعضی از استان‌های ایران مثل استان کردستان، سالن سینما ندارند. اما مشکل کمبود سالن‌های سینما فقط به شهرستانهای ایران مربوط نمی‌شود، تهران هم از این نظر فقیر است.
۲. عدم حمایت از هنرمندان پیشکسوت
هر وقت یکی از هنرمندان، به ویژه سینماگران ایران از دنیا می‌روند، موضوع عدم حمایت دولت از هنرمندان پیشکسوت داغ می‌شود؛ اما انگار خاکی که روی مرده پاشیده می‌شود، شعله‌های این بحث را هم خاموش می‌کند.
مهری ودادیان، مهدی فتحی، حسین پناهی، پروين سليماني، خسرو شکيبايي، فرخ لقا هوشمند، نیکو خردمند و ده‌ها هنرمند دیگر چنان درگذشتند که گویی اصلا شهرت و اعتباری نداشتند.
امکاناتی مثل بیمه درمانی و داشتن حقوق بازنشستگی برای این هنرمندان «رؤیا» شده است.
تنها خبر خوشی که در سال‌های اخیر سهم هنرمندان پيشکسوتان شده است، دادن يک قبر رايگان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا بود!
۳. بی‌اعتبار شدن جشنواره‌های سینمایی
طی سال‌های اخیر هر بار که قرار است جشنواره‌ای در حوزه سینما برگزار شود، موضوع بی‌اعتمادی هنرمندان به جشنواره‌های سینمایی هم مطرح می‌شود.
همین سال گذشته بود که جشنواره فیلم فجر از چندین سو مورد انتقاد اهالی سینما قرار گرفت؛ یکی از مواردی که بیشترین ناراحتی سینماگران را موجب شد، انتخاب داوران این جشنواره بود که بعضی از آن‌ها نه تنها اصلن میانه‌ای با سینما نداشتند، بلکه ضدفرهنگ به شمار می‌آمدند.
محمدمهدی عسگرپور، مدیرعامل خانه سینما درباره جشنواره فجر گفت: «یك نارضایتی عمومی در برگزاری جشنواره در كشور وجود دارد كه بخشی به سوء مدیریت در جشنواره‌ها و بخشی دیگر به شرایط غیرطبیعی تولید و پخش در كشور برمی‌گردد.»
همچنین چند کارگردان سرشناس از دبیر جشنواره خواسته اند فیلمشان مورد داوری قرار نگیرد. کمال تبریزی، رضا میرکریمی و مازیار میری از جمله فیلمسازانی بودند که از مهدی مسعودشاهی دبیرجشنواره خواستند، فیلم هایشان که در بخش مسابقه حضور دارد، داوری نشود.
در این میان، لب کلام را تهمینه میلانی گفت: «این روزها اعتمادم را به جشنواره‌ها از دست داده‌ام. احساس می‌کنم هر جشنواره‌ای که برگزار می‌شود، آن‌قدر درگیر مسائل و روابط سیاسی است که ماهیت خود جشنواره را از دست می‌دهد.»
۴. دخالت دولت در اکران سینما
اوایل امسال بود که علیرضا سجادپور، مدیر اداره کل نظارت و ارزشیابی در گفت‌و‌گو با ایسنا اظهار داشت: «برنامه اکران مخاطب خاص که برای سال 90 تحت حمایت معاونت سینمایی پیش‌بینی شده بود، با مروری بر برخی از آثار عباس کیارستمی آغاز می‌شود.»
برنامه‌ای که تا کنون عملی نشد. اما منتقدان معتقدند که این اقدام دولت برای سلب اختیار اکران فیلم‌های سینمایی از شورای صنفی نمایش و واگذاری آن به بخش دولتی است و چه کسی بهتر از سینمای پرطرفدار و محترم کیارستمی برای وجه المصالحه قرار گرفتن!
در واقع دولت می‌خواست با اکران این آثار به سینماگران ایرانی باج دهد تا بتواند کنترل کامل برنامه‌های اکران فیلم‌های ایرانی را در سینماها به دست بیاورد.
۵. اتهام سیاه‌نمایی به سینماگران
آیت‌الله خامنه‌ای در دیدارهای مختلف خود با هنرمندان و سینماگران به کرات درباره سیاه‌نمایی در سینمای ایران سخن گفته است و آن را «آب در هاون دشمن کوبیدن» می‌داند.
وی گفته است: «طرح نقاط منفی، عملاً به نق‌زدن‌های مکرر و سیاه‌نمایی تبدیل می‌شود و در جامعه یاس و نومیدی ترویج می‌کند.»
بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88 نیز که موضوع «جنگ نرم» در میان محافظه‌کاران باب شده است، «سیاه‌نمایی» نیز از سوی محافظه‌کاران به عنوان یکی از مصادیق ترفند و تمهید سینمای مستقل ایران شناخته شده که امروزه در جنگ نرم دشمن به شدت مورد استفاده قرار می‌گیرد.
محافظه‌کاران سینمای ایران را متهم می‌کنند که با سیاه‌نمایی سعی در گرفتن تأیید از سوی دشمن و جایزه از جشنواره‌های خارجی دارند.
همچنین جواد شمقدری، معاون سینمایی وزیر ارشاد، درباره سیاه‌نمایی در سینمای ایران گفته است: «برخی فیلمسازان نقاط تاریکی را پیدا و در فیلم‌هایشان بزرگ می‌کنند تا دیگران به آنها جایزه بدهند. این خیانت فرهنگی است و جالب اینکه هنوز باور نکرده‌اند کار اشتباهی انجام می‌دهند. این کار از جاسوسی بدتر است. چرا که تاثیر کار جاسوس مقطعی است و اطلاعاتی را می‌دهد و تمام می‌شود. اما باوری که با این‌گونه فیلم‌ها در ذهن مخاطب خارجی شکل می‌گیرد، حل نشدنی است.»
۶. سانسور سینماگران حامی جنبش سبز
پس از کودتای انتخاباتی سال 88 و اعتراض مردم، سینماگران مستقل ایران هم به سهم خود، هزینه بسیاری بابت همراهی با معترضان پرداخت کردند.
یکی از این هزینه‌ها، سانسور چهره‌هایی بود که به حامیان جنبش سبز معروف شده بودند؛ ابراهیم حاتمی‌کیا و فاطمه معتمدآریا.
اما این دو تنها نبودند، برخی هم مثل مینا لاکانی مجبور به خروج از ایران و برخی هم مثل گلشیفته فراهانی با این که دور از وطن است، اما مدام آماج حملات حکومت می‌شوند.
۷. توهین به سینمادوستان و تماشاگران
در هیچ برهه‌ای از تاریخ بیش از صدساله سینمای ایران، سابقه نداشت که وزیر فرهنگ تماشاگران یک فیلم را «اغتشاشگر» خطاب کند. اما این اتفاق در دولت احمدی‌نژاد اتفاق افتاد.
سال گذشته، وزير ارشاد علاقه‌مندان به سینما را که در بيست‌ونهمين جشنواره فيلم فجر شرکت کرده و اعتراض خود را نسبت به فیلم‌های حکومتی مثل «پایان‌نامه» بیان کرده بودند، متهم به «اغتشاش‌گری» و «جنجال‌آفريني» کرد.
عصبانیت وزیر ارشاد از اینجا ناشی‌ شده بود که نمایش فیلم سینمایی پایان‌نامه که در واقع نخستین فیلم سینمای ایران درباره رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به شمار می‌آید، در جشنواره فجر با هو کردن و سوت زدن تماشاگران مواجه شد.
اما شاید عصبانیت وزیر ارشاد وجه پنهانی داشته باشد و آن هم مربوط به اعتراضاتی است که اهالی سینما در این جشنواره نسبت به اوضاع سینمایی کشور مطرح کردند.
در مراسم افتتاحیه جشنواره فجر، مسعود کیمیایی در حضور وزیر ارشاد خواهان تجدیدنظر در حکم جعفر پناهی بود. این موضوع باعث حمله محافظه‌کاران از جمله سلحشور به کیمیایی شد.
در دولت احمدی‌نژاد، نه تنها توهین به سینماگران بلکه توهین به سینمادوستان نیز امری طبیعی جلوه می‌کند.
۸. حمله صدا و سیما و رسانه‌های حکومتی به سینما
بسیاری از اتفاقاتی که علیه سینمای ایران می‌افتد، جرقه اولش در رسانه‌های حکومتی نظیر خبرگزاری فارس و یا صدا و سیما زده می‌شود.
به عنوان نمونه، در جریان اتفاقات اخیر در حوزه سینما، خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه پاسداران، اولین رسانه‌ای بود که خانه سینما را به خاطر انتقاد از بازداشت مستندسازان شماتت کرد.
این خبرگزاری ‌ضمن تأکید بر «دشمنی» شبکه بی بی سی با جمهوری اسلامی از مطرح نشدن نام این شبکه در بیانیه دوم خانه سینما انتقاد کرد و حتی از تلاش این خبرگزاری برای پیدا کردن «نویسنده بیانیه‌های خانه سینما» خبر داد.
یا نمونه دیگر این است که سال گذشته پخش برنامه جنجالی «هفت» در تخریب چهره فاطمه‌معتمد آریا از سوی صدا و سیما، انتقادها به این برنامه تلویزیونی را در پی داشت.
۹. تأسیس سینمای حکومتی به نام «سینمای اصولگرا»
اما تمام رفتار حمومت درباره سینما سلبی نبوده است؛ گاهی هم سعی می‌شود که همزمان با از صحنه خارج کردن سینماگران مستقل، فضا برای شکل‌گیری یک سینمای حکومتی باز شود.
اما این سینمای حکومتی که از آن به «سینمای اصولگرا» تعبیر می‌شود چیست؟
به زعم اهالی سینما، دوران هشت ساله ریاست‌‌جمهوری محمد خاتمی که به دوران اصلاحات معروف است، فضای نسبتاً بازتری را برای فعالیت‌های هنری از جمله سینمایی پدید آورد؛ و از همین روست که مخالفان اصلاحات همواره از این دوران به عنوان دورانی نام می‌برند که «ارزش‌ها» تضعیف شد و هنوز آزادی‌های نسبی آن را چونان زخمی کهنه، فراموش نکرده‌اند.
حبيب‌الله بهمني، کارگردان نزدیک به حکومت، در گفت‌وگویی با خبرگزاری فارس گفته است که‌ «در ميان مسئولان فرهنگي وقت ترسي وجود دارد مبني بر اينكه تمام فرهنگ و هنر و سينما، هماني است كه در دوران اصلاحات شكل گرفته و بر اساس همين ترس فرصتي به نيرو‌هاي اصولگرا داده نشده تا گفتمان اصولگرايي را نه به معناي سياسي بلكه فرهنگي بيان كنند.»
در این میان اظهارنظرهای جالبتری هم بیان می‌شود: معاون سیمای صدا و سیمای جمهوری اسلامی در نخستین نشست اتاق فکر سینما در صدا و سيما گفت که «مؤلفه‌های سینمای اسلامی ایرانی باید مشخص شود.» به نظر می‌رسد، «سینمای اسلامی ایرانی» نیز چیزی شبیه «سینمای اصول‌گرایی» است. و بر فرض این‌که چنین تعبیری درست باشد، آیا وظیفه صدا و سیما است که برای سینمای ایران تعیین تکلیف کند؟
سینمای اصولگرا در واقع چیزی نیست جز سینمای وابسته؛ سینمایی که محصول آن فیلم «پایان‌نامه» است.
۱۰. فروپاشی نهادهای صنفی سینما
برای دولت ایران چه زمانی بهتر از زمان حاضر که به جنگ نهادهای صنفی سینما برود؟ به گفته حبیب‌الله بهمنی «وقت برخورد با خانه سینما رسیده است».
حميدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی نيز گفته است: «حمايت خانه سينما از مرتبطان با رسانه بيگانه بی‌بی‌سی فارسی سند محکمی بر لزوم ابطال پروانه اين خانه و ايجاد يک تغيير و تحول اساسی در عوامل خانه سينما است.»
آخرین پرده از سناریو حکومت برای سینماستیزی، فروپاشی نهادهای صنفی است؛ همان آرزویی که روزی امثال فرج‌الله سلحشور در سر می‌پروراندند و امروز از زبان وزیر ارشاد که مثلا قرار است حامی فرهنگ باشد هم شنیده می‌شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر