ملی مذهبی
افشین شافعی دانشجوی دکترای اطلاعات و امنیت دانشگاه لستر انگلستان و شهروند ایرانی – نروژی که در ۲۶ آذرماه سال جاری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود طی نامهای خطاب به آقای خامنه ای از مصائب خود در مدت بازداشت نوشت . این زندانی امنیتی در بخشی از نامه خود آورده است:«آقای خامنهای: آیا افتخار نمیکنید به بازجوهای وزارت اطلاعات که در اولین جلسه بازجویی بعد از نواختن چندین کشیده محکم به صورتم..........................
افشین شافعی دانشجوی دکترای
اطلاعات و امنیت دانشگاه لستر انگلستان و شهروند ایرانی – نروژی که در ۲۶
آذرماه سال جاری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود طی نامهای خطاب به
آقای خامنه ای از مصائب خود در مدت بازداشت نوشت .
این زندانی امنیتی در بخشی از
نامه خود آورده است:«آقای خامنهای: آیا افتخار نمیکنید به بازجوهای
وزارت اطلاعات که در اولین جلسه بازجویی بعد از نواختن چندین کشیده محکم به
صورتم به گونهای که دهانم پر خون شد خود را اینگونه معرفی کرد: «من به
خدا، پیغمبر، قران و ائمه هیچ اعتقادی ندارم. تنها اعتقاد من گرفتن اعتراف
از تو به هر قیمتی است، ولو اگر لازم باشد بند بند بدن ترا تکه نمایم».
براستی به داشتن چنین هیولاهائی آن هم در کشوری که بانگ اسلامی بودنش گوش
جهان را کر کرده است افتخار نمیکنید؟آقای خامنهای: آیا به داشتن بازجوهای
وزارت اطلاعات افنخار نمیکنید که مرا تهدید کردند که در صورت عدم اعتراف
یا آنگونه که خود میگویند «همکاری»، در مقابل چشمانم به خواهرانم و نامزدم
تجاوز میکند؟ آن هم خواهری که حافظ کل قرآن کریم است. براستی جا ندارد که
به شما و نظام اسلامی شما تبریک گفت؟ راستی آقای خامنهای: آیا میدانید
که وزارت اطلاعات همین خواهر مرا تنها و تنها به جرم وابستگی درجه اول
(خواهر و برادری) بلااجبار از کار برکنار و بازنشسته قبل از موعد نمود؟»وی
همچنین در نامه خود بحران های داخلی و خارجی را شرح داده و تاکید کرده با
ادامه این روند بقای نظام با سئوال جدی مواجه می شود.
متن کامل این نامه به نقل از هرانا به شرح زیر است:
جناب آقای خامنهای: به عنوان یک ایرانی
کرد طرف خطابم با شماست که ناعادلانه و خودکامه زمام امور زیباترین وطن،
ایران را در دست گرفته و ایران و ایرانیان را بسوی سرنوشتی هولناک و فاجعه
بار هدایت میکنید.
جناب آقای خامنهای: اینجانب افشین
شافعی دارنده ۳ مدرک کارشناسی ارشد در رشتههای ژئوپلیتیک از دانشگاه اسلو
نروژ، ایدئولوژی وگفتمانهای سیاسی از دانشگاه اسِکس انگلستان، مطالعات
اطلاعاتی از دانشگاه آبریست ویت انگلستان، و همچنین دانشجوی سال پایانی
دکترا درحوزه تحقیقاتی مطالعات اطلاعاتی و امنیتی از دانشگاه لِستر
انگلستان هستم که پس از سالها دوری از وطن و اشتغال به تحصیل و تنها به
شوق خدمت و تشریک آموختههایم با هموطنان و همچنین دیدار و ملاقات با
خانوادهام به ایران بازگشتم که نتیجه آن چیزی جزبازداشت و شکنجه در
بازداشتگاه دهشتناک ۲۴۰ و ۲۰۹ وزارات اطلاعات شما نبود.
جناب آقای خامنهای: آیا تاکنون طرفه
العینی به خود زحمت دادهاید که به سرنوشت دهشتناک زندانیانی که در بند
شکنجه گران بازداشتگاه ۲۴۰ و ۲۰۹ وزارت اطلاعات اسیر هستند فکر کنید؟ آیا
میدانید چه فجایعی نسبت به مردان و زنانی که در آنجا اسیر دست جلادان ۲۴۰ و
۲۰۹ هستند رخ میدهد؟
پنج ماه اسارت در سلولهای انفرادی این
بازداشتگاه که میتوان آنرا بلا شک “آشویتز” ایران نامید و سپس انتقال به
زندان ۳۵۰ اوین این واقعیت را برایم مسجل ساخت که آینده شما و نظامی که
آقای خمینی با وعدههای بسیار درنوفل شلاتو و بهشت زهرا به مردم وعده داد
اگر تاریکتر از سرنوشت معمر قذافی و معمر قدافیها نباشد روشنتر از آن
نیر نخواهد بود. درآشویتز ایران، قبل از هر چیزی این روح و شخصیت زندانی
است که در کورههای بیعدالتی وزارت سرتا پا جنایت اطلاعات همرا با تمام
ارزشهای انسانی سوزانده و نابود میشود. آنچه که باقی میماند جسمی است که
آن نیز به تدریج و بر اثر فشارهای جسمی و شکنجههای گوناگون صدمه میبیند.
شما بارها و بارها از شقاوت اسرائیلیها نسبت به مردم فلسطین فریاد وا
اسلاما سر دادهاید وسیمای وابسته به شما نیز هرزگاهی از مظلومیت مردم
فلسطین داد سخن سر میدهد. اما آنچه را که سربازان نه گمنام امام زمان،
بلکه از ترس مخفی شده در پشت تابلوی هراس انگیز امام زمان نسبت به هموطنان
خود مرتکب میشوند باید چیزی فراتر از جنایت نامید. مظلومیت ملت شریف و
بزرگ ایران ماورای هر تصوریست، مظلومیتی که عرش خدائی را نیز به لرزه در
آورده است.
مظلومیت کودک گریانی که در پشت شیشهها
باید پدر و مادر محبوس شده خود را ببیند و با حسرت و آرزو دست به شیشه
بکشند. مظلومیت مادرو پدر پیری که صدها کیلومترفاصله را به عشق دیدن جگر
گوشهاش در سرما و گرما طی میکند تا قامت عزیزترین سرمایه زندگیش را در
پشت شیشهها و کابین ملاقات بنگرد. مظلومیت همسری عاشق و دلبسته که ازآن
سوی شهر و کشوربرای دیدن قامت استواروشنیدن صدای سنگ صبورش، همراه و هم
شانهاش آن هم از طریق کابین شیشهای ملاقات لحظه شماری میکند. دریغا که
شما و نظام شما با ملت بزرگ ایران چه کردهاید!
آقای خامنهای: آنچه که من طی این مدت
کوتاه اسارتم تجربه کردم چیزی تازه و غریبی برای نظام جمهوری اسلامی ایران
نیست و صدها آزاده مرد و زن شریف که در مقابل شکوه و عظمت آنها سر تعظیم
فرود میآورم با چنین برخورد و تجربهای آشنا هستند. با این وصف وظیفه دارم
که صدای اعتراضم را به گوش شما رسانده و به شما برای رو سفید نمودن روی
دیکتاتورهای پیشین تاریخ ایران تبریک بگویم.
جناب آقای خامنهای: بعد از بازداشت
اینجانب در ۲۶ آذر ماه ۱۳۹۰ توسط ماموران چشم و گوش بسته بدون فکر و منطق
وزارت اطلاعات به بازداشتگاه ۲۴۰ واقع در اوین منتقل و به سلول انفرادی
انتقال یافتم. بسیار بعید میدانم که شما طعم تلخ بودن در سلول انفرادی ۲۴۰
یا ۲۰۹ را تجربه کرده باشید. هر چند تاریخ نگاران وزارات اطلاعات سعی
فراوانی دارند که تاریخی پر از مبارازات سیاسی بر علیه نظام گذشته برای شما
جعل و دست و پا نمایند، اما سندهای جعلی چاپ شده چنان متناقض هستند که
نمیتوانند حتی یک نوجوان را نیز قانع نمایند تا چه برسد به ملت فهیم و
بزرگ ایران. بعنوان یک کارشناس مسایل اطلاعاتی و امنیتی باید به شما بگویم
که با این جعلیات نمیتوان ملت بزرگ ایران را فریب داد. حتی اگر بپذیرم که
اسناد موجود ساواک نیز دروغ میگویند و شما خود طعم شکنجه و انفردادی را
چشیدهاید باز سوال مهمی که باقی میماند این است چگونه حاضر هستید برای
بقای حکومت و نظام خونین و ظالمانه خود دست بازجویان و شکنجه گران وزارات
اطلاعات را برای ارتکاب هر جنایتی باز بگذارید؟
واقعیت اینکه یا شما از جنایات رخ داده
بیاطلاع هستید که این عدم مسئولیت شمارا نسبت به مقامی که دارید نشان
میدهد و یا این فجایع با اطلاع شما صورت میگیرد که بازهم نشانگر
بیکفایتی و عدم لیاقت شما برای احراز چنین مقامیست. چگونه امکان دارد کسی
خود را رهبر و ولی فقیه کشوری اسلامی دانسته و دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی
و امنیتیش را چشم و چراغ نظام معرفی کند، ولی از چنین سبوعیتهایی
بیاطلاع باشد؟ آقای خامنهای، بعنوان یک ایرانی به شما بگویم که شما از
لحاظ ملی، اسلامی و اخلاقی لیاقت و صلاحیت رهبری ملت بزرگ و شریفی چون ملت
ایران را از دست دادهاید و خود بهتر میدانید که ابقای شما در مقامتان
تنها به یمن سرکوب و خفقان میسر شده است و نه خواست قلبی ملت ایران.
آقای خامنهای: بعد از بازداشت اینجانب،
هیولاهای وزارت اطلاعات شما از هیچ اقدامی وشکنجهای برای گرفتن اعترافات
دروغین و کشاندن اینجانب به روبروی دوربینهای تلویزیون شما کوتاهی نکردند:
اذیت و آزارهای شرم آورجنسی، آویزان کردن از سقف، فرو کردن سر در داخل
توالت، بستن دست و پای من از پشت با دست بند و پا بند و سپس کتک زدن من با
مشت و لگد، بستن دست و پای اینجانب و رها کردن من در هوای سرد و برفی در
حالیکه مرا برهنه کرده بودند، استفاده از دستگاه شوکر الکتریکی، نهادن در
تابوت با دست و پای بسته و رها کردن برای ساعتهای مدید، استفاده از
داروهای شیمایی، اهانت به مقدسات مذهبی من بصورت مکرر، تهدید به پرونده
سازی و تهدید به تجاوز به بستگانم در مقابل چشمانم از جمله این اقدامات
بوده است. بعضی از این رفتارها چنان شنیع بودهاند که حتی از یاد آوری
آنها نیز شرم دارم تا چه رسد به اینکه بخواهم آنرا برایتان بازگو کنم.
اولیه و اساسیترین حقوقی که حتی قوه قضائیه پوسیده شما نیز به آن اعتراف
دارد در این بازداشتگاه کاملا نادیده گرفته شدهاند. استفاده از چشم بند در
تمام مراحل بازجویی، عدم دسترسی به وکیل، استفاده از خشونت سازمان یافته
تا حد امکان، تحقیر زندانی در طی مدت بازداشت، عدم امکان تماس با خانواده
(تصور کنید که خانواده من به مدت سه ماه ازسرنوشت من کاملا بیاطلاع
بودند)، تمدید مدت بازداشت انفرادی بدون هیچ دلیل قانونی و موجه از جمله
این حقوق اولیه میباشند که وزارت هیولا شده اطلاعات آنرا نادیده میگیرد.
حتی اقدام به اعتصاب غذا واکنش هیستریک و جنون آمیز کارکنان بازداشتگاه ۲۰۹
را به همراه دارد. به گونهای که اینجانب به خاطر اعتصاب غذا مورد ضرب و
شتم شدید قرار گرفتم. میدانید واکنش ریاست بازداشتگاه ۲۰۹، به اعتصاب غذای
من چه بود؟ «فکر میکنید مردن تو برای جمهوری اسلامی خیلی مهم است؟ این
نظام حاضر است برای بقای خودش هزاران مثل ترا هم ندیده و مرده بپندارد»!
بر اثر همین شکنجهها ورفتارهای وحشیانه،
شنوایی سمت چپ من دچار آسیب جدی شده مضافا بر اینکه مبتلا به ناراحتی کلیوی
شده و از ناحیه ستون فقرات نیز صدمه دیدهام. آقای خامنهای: آیا این است
آن جمهوری اسلامی و عدالت پروری که آقای خمینی در بهشت زهرا به مردم وعده
دروغینش را داد؟
آقای خامنهای: آیا افتخار نمیکنید به
بازجوهای وزارت اطلاعات که در اولین جلسه بازجویی بعد از نواختن چندین
کشیده محکم بصورتم به گونهای که دهانم پر خون شد خود را اینگونه معرفی
کرد: «من به خدا، پیغمبر، قران و ائمه هیچ اعتقادی ندارم. تنها اعتقاد من
گرفتن اعتراف از تو به هر قیمتی است، ولو اگر لازم باشد بند بند بدن ترا
تکه نمایم». براستی به داشتن چنین هیولاهائی آن هم در کشوری که بانگ اسلامی
بودنش گوش جهان را کر کرده است افتخار نمیکنید؟
آقای خامنهای: آیا به داشتن بازجوهای
وزارت اطلاعات افنخار نمیکنید که مرا تهدید کردند که در صورت عدم اعتراف
یا آنگونه که خود میگویند «همکاری»، در مقابل چشمانم به خواهرانم و نامزدم
تجاوز میکند؟ آن هم خواهری که حافظ کل قرآن کریم است. براستی جا ندارد که
به شما و نظام اسلامی شما تبریک گفت؟ راستی آقای خامنهای: آیا میدانید
که وزارت اطلاعات همین خواهر مرا تنها و تنها به جرم وابستگی درجه اول
(خواهر و برادری) بلااجبار از کار برکنار و بازنشسته قبل از موعد نمود؟
آقای خامنهای: آیا به داشتن بازجوهای
وزارت اطلاعات افتخار نمیکنید که با سخیفترین کلمات و اهانتها مادر ۷۴
ساله مرا که عمرش را به عبادات الله جل جلاله پرداخته خطاب میکرد؟ براستی
بازجویان وزارت اطلاعات مصداق حدیث مبارکهای هستند که میفرماید: لاادب
لمن لاعقل له ولا مروة لمن لاهمة له و لاحیاء لمن لا دین له. «کسى که عقل
ندارد ادب ندارد، و کسى که همت ندارد جوانمردى ندارد و کسى که حیا ندارد
دین ندارد».
آقای خامنهای: آیا میدانید بازجوهای
وزارت اطلاعات در اهانت به مقدسات دینی من یعنی اهانت به خلفای راشیدین و
عایشه همسر پیامبر اسلام (ص) هیچ چیز کم نگذاشتند؟ همان بازجوی وزارت
اطلاعاتی که شما به آن افتخار میکنید بارها و بارها مرا س… عمری خطاب
میکرد. این است آن اسلام و تشیعی که از آن دم میزنید؟ همین بازجوی شما که
قادر به خواندن صحیح یک آیه قرآن نبود، جمله مبارکه لا حول ولا قوه… چرت و
پرت خطاب میکرد! آیا نباید به شما و نظام اسلامیتان برای تعلیم و تربیتی
اینچنین افرادی تبریک گفت؟
آقای خامنهای: آیا میدانید وزارت هیولا
شده اطلاعات به ما کردها، ما وارثان بر حق ایران زمین چگونه مینگرند؟ «یک
کرد خوب یک کرده مرده است و ایران بدون کردها بسیار آرامتر و امنتر
خواهد بود». این گفتههای بازجوهای وزارت اطلاعات شما به من بود که در واقع
منعکس کننده نظر کلی نظام شما نسبت به ما کردهاست. خطاب کردن من با کلمات
سخیفی چون کردخ…، کردها احمق هستند و باید مانند صدام شما را به درک واصل
کرد از جمله افاضات بازجوهای من نسبت به کردها بود. میدانید افتخار
بازجوی من چه بود؟ اینکه چندین شیر مرد کردی که وی بازجویی آنها را بر
عهده داشته روانه اعدام کرده و آسمانی گشتهاند. او از اعدام هموطنان کردم
چنان با حرص و ولعی وصف ناپذیر سخن میگفت که حتی تصورش برای من باور کردنی
نبود. تا این حد تنفر و حقد از کردها؟!!! براستی مگر ما کردها چه چیزی
را از آقای خمینی و شما و بطور کلی نظام اسلامیتان طلب کردیم که پاسخش
گلوله، اشغال نظامی، اعدام و شکنجه و زندان بود؟ آیا به جز داشتن یک حق
مساوی در بهربری از ثروتهای ایران، تساوی در اشتغال، تحصیل، آزادی در انجام
فرائض دینی و قبول و احترام به هویت فرهنگی ما چیز دیگری را طلب کردیم؟
اما در پاسخ نظام شما، به ما گلوله، زندان، اعدام عزیزترین فرزندانمان،
محرومیتهای اقتصادی و ترور علمای اهل سنت بود و تحقیر هویت فرهنگی و مذهبی
ما بود. گسترش بیرویه انواع مواد مخدر در کردستان آخرین حربه نظام شما
برای به انحطاط کشاندن جوانان کرداست که از طرف سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی
شما مصرانه دنبال میشود.
آقای خامنهای: بازجویان به غایت دیو صفت
وزارت اطلاعات سعی داشتند تا با پرونده سازی مرا به وابستگی به اجانب متهم
نمایند. آیا میدانید اتهام من چیست؟ جاسوسی برای دولت نروژ و همکاری با
دولت انگلستان بر علیه دولت ایران. اما چشمهای همیشه بیدار خدای متعال و
تاریخ شاهد هستند که هیچگاه در چنین راستائی گام بر نداشته و نخواهم
برداشت. مگر میشود ایران، این عزیزتر از جان را با هر چیز دیگری معاوضه
کرد؟ خوب است بدانید که آزمایش به اصطلاح دروغ سنجی وزارتخانه شما نیز
اثباتی بود بر بیگناهی من، اما دریغا از روحیه شجاعی که صادقانه بگوید ما
اشتباه کردیم. ادعاهای کارشناسان به اصطلاح اطلاعاتی شما در مورد اتهام
زده شده به من چنان مسخره؛ خنده دارو کودکانه است که بیشتر به یک داستان
کودکانه خیالی شباهت دارد. روحیه انگلیس هراسی چنان بر وزارتخانه شما
مستولی گشته که هر فرد تحصیل انگلستان را مأمور و اجیر شده سرویسهای
اطلاعاتی انگلستان میداند. اینجانب بارها و بارها به بازجویان شما متذکر
شدم که طرح چنین ادعاهای سخیف و بیپایه و اساسی تنها آبروی نداشته شما را
بیش از بیش خواهد برد، اما دریغ از گوش شنوا!
آقای خامنهای: اجازه بدهید به عنوان یک کارشناس مسائل اطلاعاتی و امنیتی چند نکته را با شما یادآوری نمایم:
۱. وزارت اطلاعاتی که شما آنرا چشم و چراغ
نظامتان قلمداد کردهاید؛ کم و بیش به یک پلیس سیاسی مشابه کشورهای فرو
پاشیده بلوک شرق مبدل شده است که هر صدای اعتراضی را بشدت تمام سرکوب
میکند. این وزارتخانه سعی دارد تا از یکسو با دامن زدن با تئوری توطئه که
خود شما نیز از طرفداران سرسخت آن هستید هر صدای اعتراض و حتی انتقادی را
به بهانه ارتباط با اجانب و یا «دشمن» در کلام شما سرکوب نماید. کشورهای
بیگانه از هر سنخ در نهایت در راستای منافع ملی خود و مردمشان گام بر
میدارند. اما شما برای پاسداری از منافع ملی ایران چه کردهاید؟ واقعیت
این است که بدترین و بیرحمترین دشمن ایران و مصالح ملیش شما و سیاستهای
فاجعه آور نظام شماست که تمامیت ارضی ایران و استقلالش را در معرض مخاطره
جدی قرار دادهاید و نه کشورهای بیگانه. در نهایت تعجت دیدم که بازجویان
وزارت اطلاعات سعی در متقاعد کردنم برای حضور در روبروی دوربینهای
تلویزیون و اقرار به ارتباط و همکاری با اجانب را داشتند که تلاش آنها
بینتیجه باقی ماند. مضافا شاهد بودم که چگونه بازجوهای شما سعی داشتند تا
از طرق مختلف مانند قول مساعد برای آزادی، تطمیع و شکنجه مرا برای حضور و
شرکت در سناریوئی ساختگی در خیابانهای تهران آماده سازند، سناریوئی که قصد
داشت با دمیدن در بوق و کرنای دستگاه سانسور شما از دستگیری یک جاسوس با
ارزش و مهم خبر دهد و لابد من باید در تلویزیون نیز ظاهر و از ارتباط مخفی و
پیچیده خود با سرویسهای اطلاعاتی بیگانه برای جاسوسی و ضربه زدن به ایران
پرده بر میداشتم. خوب است بدانید که در ترغیب من برای شرکت در چنین رسوائی
اطلاعاتی، حتی نمانیده دادستان نیز از وعده وتطمیع من چیزی کم نگذاشت.
غافل از اینکه مردم بزرگ ایران به دیدن و جعلی بودن چنین سناریوهایی عادت
کردهاند. آقای خامنهای: هیچ سازمان اطلاعاتی با متوسل شدن به چنین خیمه
شب بازیهایی نمیتواند ادعای اقتدار نماید.
مسلما طرف سخن من با آندسته از کادر شریف و
وطن پرست وزارت اطلاعات که تنها به سربلندی ایران و استقلالش میاندیشند
نیست. بلکه طرف سخنم با آندسته از اعضای وزارت اطلاعات است که حاضرند برای
بقای حکومت لرزان شما دست به هر جنایتی بزنند. از سوی دیگر این وزارتخانه
سعی دارد تا با دستگیریهای گروهی و زدن انگ جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی
خود را سازمانی مقتدر نشان دهد. دستگیریهای فلهای، انباشت زندانها و
متوسل شدن به تئوری توطئه خبر ازآغاز دوران انحطاط این وزارتخانه رامی دهد و
نه اقتدارش. همانگونه که پیشترنیزگفتم این وزارتخانه بیشتر یک پلیس سیاسی
دست چندم است تا یک سرویس اطلاعاتی امروزی. وزارتخانهای که بیشرمانه از
ورود به خصوصیترین حریم افراد هیچ ابائی ندارد و از آن برای فشار به افراد
دستگیر شده سو استفاده میکند. وزارتخانهای که بودجه کلان و نجومی ایران
را حیف و میل میکند تا خفقان و سرکوب را برای مردم ایران به ارمغان آورد.
درذهن بازجوی به غایت احمق و ترسوی من تنها یک گزاره اشتباه وجود داشت که
آنرا بارها و بارها آنرا برایم تکرار کرد: «همه مردم ایران مورد سؤ ظن
هستند و متهم مگر خلاف آن ثابت شود». طرز تفکر بازجوی هیولا صفت من منعکس
کننده دیدگاه حاکم بر وزارت اطلاعات نیز هست.
مصافا اینکه روح جزم گرایی حاکم بروزارت
اطلاعات علم گرائی و منطق مداری را که لازمه و اساس هر سازمان اطلاعاتیست
را به گوشهای خزانده است. باورش شاید سخت باشد اما بازجوی احمق من که خودش
را دکتر و متخصص امور اطلاعاتی انگلیس و کشوهاری اسکاندیناوی معرفی میکرد
قادر به تشخیص تفاوت میان یک سازمان اطلاعاتی و یک سرویس امنیتی نبود وحتی
نمیدانست که نام سرویس اطلاعاتی یا سازمان امنیتی نروژ چه بودند. همین
عدم آگاهی یا به بیان سادهتر بیسوادی و حماقت مطلق را در سطوح و لایههای
دیگر وزارت اطلاعات شما میتوان مشاهده کرد. دریغ از بودجه بسیار کلانی که
توسط این وزارتخانه عریض و طویل شما حیف و میل میشود تا فقط بقای شما را
تضمین نماید که حتی قادر به این نیز نمیباشد. در چند متری بازداشتگاه ۲۰۹
وزارت اطلاعات، بارداشتگاه مشابهی قرار دارد که توسط سازمان اطلاعات سپاه
پاسداران شما اداره میشود که باید آنرا سلاخ خانه اطلاعات سپاه نامید.
گفتهها و تجربه زندانیان این بازداشتگاه حاکی از سبوعیتی ماورای تصور
میباشد. اما وجود دویا چند سازمان اطلاعات موازی در کشوری واحد پیام مشخصی
برای شما که زمامدارش هستید دارد: سر در گمی رژیم و جنگ قدرتی که هر روز
عمیقتر شده و هر سازمان اطلاعاتی سعی دارد تا دنیا و حوادث را از منظر خود
برای شما تفسیر نماید، جنگ قدرتی که آخر نیز دامن شما را خواهد گرفت و شما
را در آتشش خواهد سوزانید.
آقای خامنهای: وجود یک یا چندین سازمان
امنیتی و پلیس سیاسی عریض و طویل و فشردن لبه تیز چاقوی سرکوب بر گردن مردم
هرگز نتوانسته ضامن بقای هیچ حکومتی گردد. بقای حکومتها و دوام آن در دل
مردم نهفته است، مردمی که شما آنها را دشمن، وابسته به اجانب میخوانید،
مردمی که شما آنها را پشت میلههای زندان و در شکنجه گاهها محبوس
کردهاید. مردمی که شما صدایشان را در خیابانهای تهران و سایر شهرها در طی
این سالها نشنیدید و بلاخره همین مردم شما را از سریر قدرت به زیرخواهند
کشید.
۲. باید اذعان کرد که در یک جنبه نظام شما
رتبه اول را به خود اختصاص داده است و از این بابت باید به شما تبریک گفت و
آن چیزی نیست جز تبدیل فرصتها به تهدید. از بدو تأسیس نظام جمهوری اسلامی
تا کنون، آقای خمینی، شما و بسیاری از سیاستمداران این نظام تبحر عجیبی در
فرصت سوزی، تبدیل فرصتها به تهدید وایجاد تنش و بحران در صحنه بین المللی
و منطقهای را داشتهاید. امروزه و به یمن سیاستهای غلط شما و رئیس جمهور
برگزیده و منصوب شما، ایران یکی از تنهاترین و منزویترین کشورهای جهان
میباشد. کشوری که با نام تروریسم، حمایت از سازمانهای افراطی و کشوری که
حتی ارزشی برای مردم خودش قائل نیست شناخته میشود. کشوری که هیچ احترامی
به معاهدات بین المللی نیز نمیگذارد. کشوری که در امور سایر کشورها
مداخله کرده و آنها را دچار بحران مینماید. آقای خامنهای: دستان شما و
سپاه قدس شما تا مرفق به خون مردم عراق، افغانستان، بحرین، لبنان و سوریه
آلوده است. شما و نظام شما مسبب قتل عام مردم سوریه توسط دیکتاتور جلادش
بشار اسد هستید.
آقای خامنهای: در سال۱۳۸۹ در طی تحلیلی
از اوضاع بین المللی از قریب الوقع بودن تحولات عمیق و فاجعه بار و ضرورت
تغیر سیاستهای غلط نظام شما هشدار دادم و متذکر شدم که تمام آینده ایران در
گرو اتخاذ سیاستهای درست و منطقی میباشد، تصمیمی که متآسفانه شما شجاعت
اتخاذ آنرا تا کنون نداشته و دو روزه قدرت و جلال ظاهری خودتان را بر مصالح
ایران ترجیح میدهد.
آقای خامنهای: سیاستهای فاجعه بار شما در
حوزه داخلی و بین المللی کشور را به ورطه تلاشی و ویرانی کشانده است. شک
نداشته باشید که شعار «انرژی هستهای حق مسلم ماست «سرنوشت شعارهای پوسیده و
ویرانگر «جنگ جنگ تا پیروزی و راه قدس از کربلا میگذرد» را پیدا خواهد
کرد که به جز ویرانی کشور و فدا نمودن سرمایههای انسانی دستاورد دیگری
نداشت. نتیجه پا فشاری خودکامانه و لجاجت کودکانه شما بر این شعارچیزی جز
هدایت ایران بسوی جنگی ویرانگرنیست که مردم ایران و نه شما و آقا زادههای
شما و اطرافیانتان باید توان آنرا بدهند. حمایت شما از کشورهای واپسگرا و
دیکتاتوری مانند بشاراسد نیز تنها به منزوی کردن بیشتر ایران به ویژه در
میان کشورهای عرب و همسایه کمک خواهد کرد. قبول کنید که راه پیموده شده
اشتباه بوده است، اما هنوز میتوان از بروز فاجعهای بزرگتر جلوگیری کرد.
ماندگاری و نامیرائی یک رهبر نه درداشتن بمب اتم بلکه درتصاحب قلوب مردم
است. حتی داشتن بمب اتمی نیز قادر به بقای پایههای سست شده نظام شما
نخواهد بود، اما قبول شجاعانه اشتباهات و کنار کشیدن از صحنه سیاست
میتواند باعث نجات جاوید وطن مشترک ما ایران گردد.
آقای خامنهای: شما و سیاستمداران
نظامتان هر روز از عقلانیت فاصله گرفته و رفتارها و گفتارهای متناقض
کهگاه جنون آمیزنیز میشود کشور را هرچه بیشتر به سمت فاجعه پیش میبرد.
خطر جدائی بخشهایی از ایران، آشوبهای اجتماعی، شکافهای عمیق ایجاد شده
قومی- مذهبی، بحران اقتصادی و بلاخره سرخوردگی فرهنگی ناشی از آن همه
وعدههای دروغی که آقای خمینی و شما به مردم ایران دادید هر کدام گسلیست که
در دل خود زلزلهای مهیب نهان دارد.
۳. آقای خامنهای: نه نظام و دولت شما،
ونه هیچ نظام و دولت دیگری در ایران متصل به امام زمان نخواهد گردید و
نمیتوان مردم را با دادن شعارهایی مانند اتصال به دولت امام زمان، مقدس
نمودن شما و خطاب کردنتان به مثابه سید خراسانی ورواج خرافه و امثالهم فریب
داد. تابلویی که شما و نظامتان از امام زمان ترسیم کرده است چیزی جز خشونت
و جنگ و ویرانی نیست: براستی مردم ما چه نیاز به امام زمانی دارند که از
شمشیرش خون میچکد، پاهای اسب سفیدش درخون شناور، و هدفی ندارد جز گرفتن
انتقام و از دم تیغ گذراندن مردم. امام زمانی که قتل عام اهل سنت و یهودیان
و… سرلوحه کار اوست. علم کردن چنین امام زمانی شاید باعث نظامی و امنیتی
کردن فضای ایران شود و دست شما را برای سرکوب بازتر بگذارد، اما هیچگاه
مبشر رحمت وصلح برای ملت ایران نخواهد بود. هدف من به هیچ وجه اهانت به
مقدسات هموطنان شیعی نیست، بلکه نظام جمهوری اسلامیست که با ترسیم کردن
چنین تصویر هولناکی از امام زمان در واقع از مقدسات تشیع سو استفاده میکند
و آنرا وجه المصالحه خود قرار دادهاید.
۴. درحوزه داخلی نیز سیاستهای شما شرم آور
و فاجعه بار بوده است. انباشت زندانها از بهترین سرمایههای ایران شاید
برای طرفه العینی ثبات ظاهری را برای شما به ارمغان آورد، ولی در نهایت
شما را از سریر قدرت به زیر خواهد کشید. آیا شرمگین نیستید که انسهانهای
آزادهای چون دکتر عبدالفتاح سلطانی، دکتر سیفزاده، صدیق کبود وند، و
صدها انسان شریف دیگر را در پشت میلههای زندان محبوس کردهاید؟ آیا عرق
شرم و ندامت بر پیشانی شما نمینشیند؟ براستی گناه نابعه جوان ایرانی امید
کوکبی چیست که باید بهترین لحظات عمرش را در زندان سپری کنید؟ تنها گناه
امید کوکبی این است که حاضر به همکاری با دستگاه قراضه و از رده خارج اتمی
شما نشده است. آیا از محبوس کردن چنین نابغهای و صدها انسان شریف و آزاده
به خود میبالید؟ شما که به عدالت پیشوای متقیان علی ابن ابیطالب «ع «به
خود میبالید، پاسخ دهید که علی «ع «کجا زندان و شکنجه و اعدام و پرونده
سازی را زیر بنای حکومت اسلامی خود قرار داده بود؟ واقعیت این است که شما
با دین، فکر و حکومت علی «ع» به درازای تاریخ فاصله دارید. اسلامی که شما و
آقای خمینی با مردم ایران معرفی کردند مصادیق اصلیش جنگ، بیعدالتی، آواره
گی، زندان، شکنجه، اعدام و قساوتی در حق ملتیست که شما را به چنین جایگاهی
رساند. در کجا و مطابق با کدام فتاوی اسلامی چنین بیعدالتی هائی روا
داشته شده است که شما با ملت بزرگ ایران روا میدارید؟ سرکوب صدای هر
اعتراضی همسو با فشارهای مضاعف اقتصادی و اجتماعی ماحصل نظام شما برای
ایرانیان بوده است. در عرصه اقتصادی نیزسیاستهای غلط شما دستاوردی جز
بیکاری گسترده، تعطیلی تدریجی کارخانهها، تورم افسار گسیخته، بیارزش شدن
پول ایرانی، رانت خواری، فساد مالی گسترده و اختلاسهای نجومی، فرار مغزها و
بلاخره تهی شدن سفرههای مردم از نان نداشته است. براستی نظام شما در کدام
زمینه محافظ و پیش برنده مصالح ملی کشور بوده است؟ صادقانه نگاه کنید در
هیچ جنبهای یا به بیان سادهتر: بپذیرد که نظام به مردم دروغ گفت.
۵. آقای خامنهای: وزارت اطلاعات هر جا
نمیتواند راه دیگری برای خفه کردن صدای معترضین بیابد متوسل به شیوه کهنه
پرونده سازی و زدن انگ جاسوسی به ایرانیان شریفی میشود که هرگز در این
راستا گام ننهادهاند. خوب است برای دقایقی هم شده به محبوس شدگان بند ۳۵۰
فکرکنید که وزارت سر تا پا جنایت اطلاعات به آنها انگ جاسوسی زده است در
حالیکه این آزاده گان بیش شما، اطرافیان و آقازادههایتان دلشان برای ایران
و ایرانی میطپد. گرفتن اعترافات دروغین، تلاش برای علم کردن یک سازمان
اطلاعاتی بیگانه ومرتبط کردن آن به این انسانهای شریف قباحت وزارت اطلاعات و
ضعف آنرا نشان میدهد. ناتوان از درگیر شدن در یک «جنگ اطلاعاتی» و برای
پوشش نهادن به این ناتوانی، وزارت اطلاعات متشبث به این شیوههای کهنه و
غیر انسانی میشود. زمانی که که حتی خود وزارت اطلاعات شما قادر به ارائه
تعریفی مشخص از جاسوسی نیست چگونه سعی در پوشاندن این ردای منحوس به دوش
انسان شریف وطن پرست ایرانی دارد؟ براستی شرمگین نیستید که بیگناهترین
انسانها را به اتهام واهی جاسوسی اسیر کردهاید؟
۶. آقای خامنهای: قوه ویران شده قضائیه
فقط تابع اوامر ملوکانه شماست و از خود کوچکترین استقلالی ندارد. در کجای
تاریخ اسلام، قاضی به فرد زندانی میگوید که آرزو دارم چشمهایت رابا قاشق
ازحدقه در آورم که منفورترین به اصطلاح قاضی بیدادگاه تاریخ قوه قضائیه،
آقای صلواتی به من چنین گفت؟ در کجای تاریخ قوه قضائیه، قاضی به خود این
جرأت را داده است که فرد زندانی را مورد ضرب و شتم قرار دهد که قاضی
بیدادگاه شما آقای صلواتی اقدام به این کار نمود؟ در کجای تاریخ قوه
قضائیه، قاضی زندانی را با تهدید و ارعاب مجبور به اعتراف در روبروی
دوربینهای تلویزیون شما کرده است که آقای صلوانی به هم بندیان من گفت «زیپ
دهانت را میکشی و اعتراف میکنی در غیر این صورت حکم ده سال حبس را برایت
صادر میکنم». شاید گفتههای هیولای بازجوی من صدق کند «که قاضی و وکیل در
مقابل تصمیم وزارت اطلاعات هیچ غلطی نمیتوانند بکنند». براستی و درواقعیت
قوه قضائیه گوش به فرمان اوامر ملوکانه شما و مقهور شده وزارت اطلاعات شما
هستند. همین بیداگاه شما نابغه ایران امید کوکبی را بدون هیچ گناهی به ۱۰
سال و عبدالفتاح سلطانی را به بیش از ۱۱ سال و صدیق کبودوند را به بیش از
ده سال زندان و دهها آزاد مرد و زن شریف دیگر به زندانهای طویل المدت
محکوم کرده است. آیا این است همان عدالت و رأفت اسلامی که شما منادی آن
شدهاید؟
خدا میداند که اکنون وزارت اطلاعات و به
جای شنیدن کلام حق و قبول اشتباهش یا دست با اذیت و آزار خانوادهام خواهد
زد، همانگونه که در مدت دستگیری من مرتکب آن شد، یا پروندهای اخلاقی برایم
دست و پا میکند و یا مرا فاقد تعادل سلامت روحی قلمداد و پروندهای پزشکی
برایم آماده خواهد ساخت.
آقای خامنهای یا شاید بهتر باشد شما را
اعلاحضرتا خطاب نمایم: در پایان امیدوارم که با سعه صدر انتقادات مرا
پذیرفته و همچنین تکرار میکنم که اتهام وارد شده به من، همانند بسیاری
دیگر که در زندانهای شما محبوس شدهاند، بیپایه و اساس بوده و خود را از
اتهامات وارد شده کاملا مبرا میدانم و به همین دلیل تقاضای تبرئه خود،
اعاده حیثیت و بازگرداندن لوازم شخصی خود را که توسط مآموران وزارت اطلاعات
به غارت رفته است را دارم. از صمیم قلب امیدوارم که فقط برای یکبار هم که
شده به ندای درونتان گوش فرا دهید وبپذیرد که وزارت اطلاعات شما در مورد من
و بسیاری دیگر مرتکب اشتباه شدهاند.
والسلام من التبع الهدی
با احترام: افشین شافعی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر