به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه

آری این است رسم مسلمانی در دیار ما!

منبع: تحول سبز
خانواده های زندانیان سیاسی در بیست و هشتمین بیانیه خود ضمن تاکید بر نقش مقاومت و استواری آزادگان دربند و همچنین اطلاع رسانی خانواده هایشان در گسترش آگاهی مردم و بالندگی نهال جنبش سبز، از نمایندگان مجلس خبرگان خواسته اند تا در حاشیه این اجلاس سری هم به عزتکده اوین بزنند و از نزدیک با کسانی که صرفا به دلیل مخالف بودن و معترض بودن و منتقد بودن دربندند، گفتگو کنند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اتی امرالله فلاتستعجلوه سبحانه و تعالی عمّا یشرکون»
به نام بخشنده مهربانی که فرمانش قطعی است. هم او که بندگانش را مهلت می دهد تا راه خیر یا........خانواده های زندانیان سیاسی در بیست و هشتمین بیانیه خود ضمن تاکید بر نقش مقاومت و استواری آزادگان دربند و همچنین اطلاع رسانی خانواده هایشان در گسترش آگاهی مردم و بالندگی نهال جنبش سبز، از نمایندگان مجلس خبرگان خواسته اند تا در حاشیه این اجلاس سری هم به عزتکده اوین بزنند و از نزدیک با کسانی که صرفا به دلیل مخالف بودن و معترض بودن و منتقد بودن دربندند، گفتگو کنند. متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار سایت تحول سبز قرار گرفته است به شرح زیر می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اتی امرالله فلاتستعجلوه سبحانه و تعالی عمّا یشرکون»
به نام بخشنده مهربانی که فرمانش قطعی است. هم او که بندگانش را مهلت می دهد تا راه خیر یا شر را انتخاب کنند و مسئولیت اعمال خویش را بپذیرند. هم او که بهترین نگاهبان برای بندگان است و بهترین هدایت کننده برای آنان.
یک رمضان دیگر هم گذشت و ما خانواده های زندانیان سیاسی توفیق این را داشتیم که در کنار دیگر هم وطنان هم کیش و هم آیین در ضیافت الهی شرکت کنیم. ما در این رمضان نیز برخلاف اراده حاکمان زهدفروش حتی لحظه ای از یاد و همراهی عزیزان دربند غافل نماندیم. ما کنار آنان بر سر سفره رحمت و برکت الهی نشستیم و هیچ اراده ای قادر نبود این هم نشینی را از ما دریغ کند. ما در همه لحظات روحانی رمضان بویژه در لیالی قدرش هرچند به ظاهر از عزیزانمان دور ماندیم اما به واقع گام زن در یک مسیر و همراه در یک راه بودیم: راه حق. راه عدالت طلبی و آزادی خواهی. راه سبز امید.
و اینک در پایان یک ماه عبادت و بندگی با دل هایی که کوشیدیم از رذائل پاکشان کنیم و میان آن ها و گناهان و معاصی ستر و حجاب افکنیم، با دل هایی هم چنان حقیقت جو بار دیگر با آزادگان دربندمان پیمان می بندیم که به سپاه خوارج رخصت ندهیم که راهشان را و مرامشان را وارونه جلوه دهند و همه معصومیت و پاکی شان را با دروغ و فریب و دسیسه و نیرنگ بیالایند. عزیزان ما به واقع قربانیان مظلوم کودتای نظامی ای هستند که هر روز برای مردم آشکارتر می شود نه تنها با اعترافات مشفق نامی و تأییدیه همکارانش بلکه با اقدامات ملتهبانه و از سر عصبانیت توأم با ناامیدی ایادی شان روزی به نام گروه های خودسر و روز دیگر به نام نیروهای امنیتی. یک روز برای ایجاد آشوب و ناامنی و البته تحت چتر و پوشش حمایتی نیروهای رسمی نام و نشان دار و روز دیگر با ایجاد محدودیت برای سران جنبش سبز. بی شک این گسترش آگاهی مردم و بالندگی نهال جنبش بی تأثیر از مقاومت و استواری آزادگان دربند نیست و بی تأثیر از اطلاع رسانی خانواده هایشان که زینب وار پیام مظلومیت شان را علیرغم سانسور شدید خبری و اختناق رسانه ای شدید و گسترده که فقط در قاموس کودتاگران معنا می یابد، به سراسر کشور بلکه به گوش همه آزادی خواهان عالم می رسانند.
یک رمضان دیگر گذشت و عزیزان ما بر اثر کینه ورزی های لجوجانه همچنان دوری از خانه و کاشانه را تحمل می کنند. ما هنوز شاهد حبس و بند و زنجیر برای بزرگانی از جنس ایمان و اخلاق هستیم. بزرگانی از جنس امید و پای بندی به ارزش ها. از جنس دل و دین باختگان به اسلام عزیز و انقلاب و امامِ امتی سترگ. از جنس مردم. مردمی که جرمشان جستجوی رأی های سبزشان است. یک رمضان را مردان و زنان اسیر ستم در بازداشت گاه هایی گذراندند که برای زندانی سیاسی محرومیت های مضاعف دارد و برای خانواده هایشان سختی ها و صعوبت های مضاعف. این رمضان نیز گذشت و عیدش نیز. اما چشمان منتظران تنها به آزادی تعداد بسیار محدودی از اسرای سبز روشن شد و بقیه ماندند تا کوس رسوایی ستمگران عصر جدید را نه در سایه گوانتانامو و ابوغریب بلکه همین جا در اوین و رجایی شهر، سخت تر از پیش به صدا در بیاورند. هنگامه ها و بهاره ها و دیگر عزیزان در بند نسوان ماندند تا شاهدی بر مظلومیت زن ایرانی در دیار گردآفریدها و مظلومیت زن مسلمان در دیار علّامه امین ها باشند.شاهدی بر مظلومیت زنانی که شرفشان را به ارزانی نفروختند و زیربار تهمت های ریزو درشت نرفتند و نامشان را به ننگ نیالودند. و مردان ما در بند ماندند تا سند زنده ای باشند بر دروغ هایی که امروز در کشور اسلامی ما به مصلحت و به نام قانون گفته می شود. آری زنان و مردان سبز ستبر ما پس از یک سال و سه ماه در زندان های اوین و رجایی شهر و دیگر زندان های با نام و بی نام ماندند تا ثابت شود در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی هست و به رسمیت شناخته نمی شود و چون به رسمیت شناخته نمی شود حقوق خودش و خانواده اش ضایع می شود. اعترافاتی که زیر فشار و شکنجه از او گرفته شده حجتی می شود برای احکام سنگین برای خودش و دیگران و توضیحات بعدی و شرح و تفسیر آن چه بر او گذشته تا بدان جا برسد که در دادگاه نمایشی و فرمایشی اکاذیبی را به فرموده بازجوها بیان کند، به هیچ گرفته می شود و شرایط ناهنجارتری برایش به وجود می آورد و اگر از آن چه به ناحق بر او گذشته شاکی شود، به دلیل افشای محرمانه های پلشت، بر جرایمش افزوده می شود. زندانی سیاسی امروز که از فردای کودتا سالی و ماه هایی گذشته و دادستان کودتا مقصر اصلی جزئی از جنایات رخ داده معرفی شده است، با این که قربانی همان کودتا و بازداشت شده با احکام فله ای بی تاریخ و یا با تاریخ قبل از انتخابات توسط همان دادستان کودتاست، به سختی مجازات می شود. امکانات اولیه در زندان از او سلب می شود. وضعیت بهداشتی و خوراک و امکانات رفاهی و غیره بسیار محدودتر از زندانیان عادی دارد و نهایت بی حرمتی و رفتارهای تحقیرآمیز با او و خانواده اش روا داشته می شود. برای بسیاری از آنان مرخصی حرام می شود. آزادی مشروط و دیگر امتیازات بی معنا می شود. صفایی ها جانشان به مخاطره می افتد، تاجزاده ها و نوری زادها بیش از یک ماه در قرنطینه می مانند، کرمی ها را به جرم افشای جنایات کودتاگران و شکنجه ها و ناروایی که با او داشته اند، از معالجات ضروری بازمی دارند و انتقال به بیمارستان را برای تحقیر او با دستبند و پابند، میسر می دانند. و در برابر اعتراض به بی عدالتی ها اقدامات تنبیهی مانند محرومیت از ارتباط تلفنی و ملاقات حضوری و فرستادن به انفرادی و تبعید به بازداشت گاه های دیگر، را روا می دارند. و چون صدای ناله مظلومانه خانواده ها در برابر این مظالم آشکار بلند می شود، آنان را تهدید می کنند و آزار می رسانند، احضار می کنند و فشار را بر خودشان و زندانی شان افزایش می دهند.
آری این است رسم مسلمانی در دیار ما و کاش امروز نمایندگان مجلس خبرگان که نمایندگان ما هستند و رأیشان را با تبلیغات انتخاباتی از ما گرفته اند، صدای ما مظلومان را می شنیدند که حجت را بر ایشان تمام می کنیم و می گوییم اگر شما تذکر به قانون شکنان ندهید چه کسی باید بدهد. حالا که نه نمایندگان واقعی مردم در خانه ملت و نه نمایندگان شورای شهر و نه نمایندگان احزاب و نه نمایندگان رسانه های مستقل و نه نمایندگان ما خانواده های مظلوم، راهی به زندان های جمهوری اسلامی ندارند، چرا شما در حاشیه این اجلاس بزرگ از باب توجه به مظلومان سری به این عزتکده که امروز جایگاه نخبگان واقعی کشور است، نزنید و از نزدیک با کسانی که صرفا به دلیل مخالف بودن و معترض بودن و منتقد بودن دربندند، گفتگو نکنید؟ شما که هر یک سابقه مبارزه علیه طاغوت را در فهرست فعالیت های خود در ایام انتخابات به ما عرضه کردید لابد به خوبی درد زندانی سیاسی و خانواده زندانی سیاسی را درک می کنید خوب است به فرزندان ما پاسخ دهید که علت اصلی انقلاب اسلامی چه بود؟ فرزندان ما می پرسند که جرم پدرانشان که بهترین سال های عمرشان را وقف خدمت به نظام و انقلاب کرده اند، چیست و چرا باید حالا که زمان استراحت و راحت آنان است در محبس به سر برند. فرزندان ما می خواهند بدانند این بازی کثیف که مشتی کودتاگر قدرت طلب خشونت پیشه آغاز کرده اند، تا کی ادامه دارد و حالا که تمام سال های کودکیشان از آغوش گرم پدر و نوازش های پدرانه به دلیل خدمت محروم مانده اند، جوانیشان را به چه بهایی باید دور از پدر سپری کنند؟ و ما می پرسیم که ما و یاران همراه و فرزندان دربند ما تا کی باید تاوان ندانم کاری مسئولان و ضعف و اهمال قوه قضائیه را بپردازند. این قصه کی تمام می شود آیا هنوز زمان رسیدگی به شکایت از کودتاگران فرا نرسیده است. آیا خدای ناکرده این قوه قضائیه و این دادستان و این مجموعه که باید داد مظلوم بستاند همگی در خدمت کودتاگران هستند؟ ما می پرسیم بالاخره چه کسی باید جواب ما را بدهد؟ نامه های ما به دادستان برای ملاقات حضوری و ارتباط تلفنی کجا می رود به دست دادستان می رسد و پاسخ نمی گوید یا ایادی کودتا در پشت اتاق ایشان هم حضور دارند و مانع رسیدن نامه ها و فریادها و اعتراضات ما می شوند؟ براستی کجای کار گیر دارد؟ ما از سیاست سر در نمی آوریم ولی علی الظاهر سیاست مداران هم در کار این قانون شکنان قانون ستیز مانده اند. ما از سیاست سر در نمی آوریم از حقوق نیز اما این را می فهمیم که حقمان را درست مانند رأیمان خورده اند و این را ظلم مضاعف می دانیم و حالا از مردم و از مجلس و از اندیشمندان و از علما و از دانشگاهیان و ازحقوق دانان و وکلا و از فرهیختگان و از خبرگان می پرسیم پایان قصه کجاست؟ عزیزان ما کی آزاد می شوند و تا وقتی که در زندانند چگونه باید دادستان را وادار کرد که حق و حقوق آن ها را و حقوق ما خانواده ها را که برای جرم ناکرده روزها و شب ها و ماه هاست که داریم تنبیه می شویم و مجازات می شویم، بپردازد. جواب ما و فرزندانمان را چه کسی می دهد؟ خوب است زمامداران مملکت ما به جای سرک کشیدن در کار همسایه و دیگر دول و ملل شبی را به امورات داخله بیندیشند و روزی را به رفع مشکلات خود بپردازند و عیوب داخلی را مرتفع نمایند. ما به امور هامّه و مهمّه دیگر کاری نداریم همین یک فقره رسیدگی به داد ما مظلومان ثوابش برابر با دلسوزی با همه مظلومان عالم است. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
والسلام
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی
۲۴/۶/۱۳۸۹

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر