منبع: کلمه
اگر سخن از انحراف از آرمانهای اولیه انقلاب می رانیم یا از نا اهلانی که خود را داعیه دار انقلاب می دانند میگوییم می توان برای استناد به آنچه که در ذهن بنیانگذاران آن انقلاب شکوهمند می گذشت رجوع کرد و انحراف از آن را انحراف از آنچه دانست که در ضمیر مردم و رهبران انقلابی آن عصر بوده است. همان ضمیر و ذهنی که در متنی به مثابه میثاق................... اگر سخن از انحراف از آرمانهای اولیه انقلاب می رانیم یا از نا اهلانی که خود را داعیه دار انقلاب می دانند میگوییم می توان برای استناد به آنچه که در ذهن بنیانگذاران آن انقلاب شکوهمند می گذشت رجوع کرد و انحراف از آن را انحراف از آنچه دانست که در ضمیر مردم و رهبران انقلابی آن عصر بوده است. همان ضمیر و ذهنی که در متنی به مثابه میثاق ملی تبلور یافت.
مطابق با اصل ۴۲ قانون اساسی اعمال شکنجه «به هر نحو» برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. به شهادت زندانیان متعدد، این اصل شریفِ قانون اساسی، توسط تعدادی از مجریان قانون ! نادیده گرفته می شود.
قانون شکنان برای آن که مقصود اصلی خود را پنهان کنند برای فریب افکار عمومی ،معمولاً به توجیهاتی غریب دست می زنند و چه بسا برای اعمال خود به منافع ملی و یا فتاوای شرعی هم توسل بجویند و به زعم خود به قاعده ی «دفع افسد به فاسد» اقتدا کنند!
نگاهی به متن مذاکرات «خبرگان قانون اساسی» به هنگام تصویب این اصل گواهی می دهد که بانیان اصلی جمهوری اسلامی به این نوع «توجیهاتِ غریب» عنایت و توجه ویژه داشته و هم آنجا به این نوع « شبهات» جواب داده اند. هنگام تصویب این اصل، آیت الله مشکینی خواهان مشروط کردن اعمال شکنجه می شود تا در«شرایط خاص» مثلا بشود با چند سیلی گناهکاری را به اقرار واداشت و در دفاع از پیشنهاد خود به قاعده ی «دفع افسد به فاسد» استناد می کند. شهید مظلوم بهشتی در جواب «افسد را همان شکنجه می داند» و جواب می دهد «توجه بفرمائید که مساله راه چیزی باز شدن است. به محض اینکه این راه باز شد و خواستند کسی را که متهم به بزرگترین جرمها باشد یک سیلی به او بزنند مطمئن باشید به داغ کردن همه افراد منتهی می شود. پس این راه را باید بست یعنی اگر حتی ده نفر از افراد سرشناس ربوده شوند واین راه باز نشود جامعه سالم تر است.»
آیت الله منتظری هم در حمایت از شهید بهشتی، استدلال می کند «اگر گناهکاری آزاد شود بهتر از اینست که بیگناهی گرفتار شود».
بخش آخر گفتگو هم بسیار عمیق و قابل تامل است. آیت الله سبحانی از «اجبار حاکم» یا همان «حکم حکومتی» می گوید و شهید بهشتی ابتدا به «شبهه» او را جواب می دهد و سپس می گوید «در فقه هم چنین چیزی نیست.»
گزیده ای از مهم ترین فرازهای تثبیت و شکل گیری این اصل مهم قانون اساسی و تلاش شخصیتهایی چون مرحوم شهید آیت الله دکتر بهشتی، در راه تبدیل آن متن به اصل ۴۲ قانون اساسی، با وفاداری به متن، را ادامه بخوانید و ببینید:
متن و ویدیو توسط سایت بنیادنشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی منتشر شده است.
رییس (آیت الله منتظری) - اصل ۴۲ را قرائت میکنم: شکنجه به هر نحو برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.
اکرمی – به نظر من اینجا یک کلمه باید اضافه بشود برای اینکه در گذشته در وزارت آموزش و پرورش بعضی از معلمین نادان دانش آموزان را شکنجه میکردند، به همین جهت باید نوشته شود « شکنجه مطلقا و به ویژه به هر نحو …» (رئیس – به هر نحو یعنی مطلقا.) خیر «شکنجه مطلقا» و بقیهاش برای کسب اقرار باشد اینجا بیشتر برای کسب اقرار است مطلقا ندارد. بنابراین گاهی اوقات ممکن است در آموزش و پرورش پیش بیاید.
رئیس – منظور در مقام اقرار گرفتن و سوگند است والا هیچکس را نباید شکنجه کرد. تمام احکام فقهی را که ما اینجا نمیخواهیم بنویسیم…
مشکینی – شکنجه به هر نحو برای گرفتن اقرار یا کسب اطلاع ممنوع است ما معتقدیم که این یک امر غیراسلامی و غیرانسانی است و رای هم به این میدهیم ولی بعضی از مسائل باید مورد توجه قرار گیرد مثل اینکه احتمالا چند نفر از شخصیتهای برجسته را ربودهاند و دو سه نفر هستند که میدانیم اینها از ربایندگان اطلاع دارند و اگر چند سیلی به آنها بزنند ممکن است کشف شود آیا در چنین مواردی شکنجه ممنوع است؟
رئیس – کسب اطلاع راههایی دارد که بدون آن هم میتوانند آن اطلاعات را بدست آورند.
مشکینی – اگر چند شکنجه اینطوری به او بدهند مطلب را میگوید مثلا در واقعه استاد مطهری یک فردی میشناسد که احتمالا ضارب چه کسی هست اگر به او بگویند تو گفتی میگوید نه.
رئیس – ضرر این کار بیش از نفعش هست.
مشکینی – مساله دفع افسد به فاسد آیا در این مورد صدق ندارد با توجه به اینکه در گذشته هم وجود داشته است؟
دکتر بهشتی – آقای مشکینی توجه بفرمائید که مساله راه چیزی باز شدن است. به محض اینکه این راه باز شد و خواستند کسی را که متهم به بزرگترین جرمها باشد یک سیلی به او بزنند مطمئن باشید به داغ کردن همه افراد منتهی میشود. پس این راه را باید بست یعنی اگر حتی ده نفر از افراد سرشناس ربوده شوند واین راه باز نشود جامعه سالم تر است.
رئیس – اگر گناهکاری آزاد شود بهتر از اینست که بیگناهی گرفتار شود.
…
سبحانی – آقای منتظری معنای این جمله چیست، اگر مقصود از جمله « اجبار شخص به شهادت» مقصود تحمل شهادت است به طور مسلم تحمل شهادت واجب نیست و اگر مقصود، اداء شهادت در محکمه است به طور مسلم اداء شهادت در محکمه واجب است همانطور که قرآن میفرماید «ولاتکتموا الشهاده…» ونیز میفرماید «ولا یاب الشهداء اذا مادعوا…» و این آیات میرساند که اداء شهادت در محکمه واجب است و حاکم اسلام میتواند شاهد را برای اداء شهادت الزام کند زیرا شاهدی است که میترسد و اداء شهادت نمیکند در این صورت بر حاکم لازم است با تامین جان، او را بر اداء شهادت الزام کند.
دکتر بهشتی – آقای سبحانی اجبار به حضور در یک جا یک مساله است و اجبار به اداء شهادت مساله دیگری است بنابراین هیچکس را اجبار نمیشود کرد بلکه فقط میشود به آن شخص گفت که در دادگاه حاضر شود و اگر شهادتی دارد بگوید.
سبحانی – اگر شاهد بوده، تحمل الشهاده، یعنی شهادت را متحمل بوده است حاکم نمیتواند او را مجبور کند؟
دکتر بهشتی – خیر در فقه هم چنین چیزی نیست.
مطابق با اصل ۴۲ قانون اساسی اعمال شکنجه «به هر نحو» برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. به شهادت زندانیان متعدد، این اصل شریفِ قانون اساسی، توسط تعدادی از مجریان قانون ! نادیده گرفته می شود.
قانون شکنان برای آن که مقصود اصلی خود را پنهان کنند برای فریب افکار عمومی ،معمولاً به توجیهاتی غریب دست می زنند و چه بسا برای اعمال خود به منافع ملی و یا فتاوای شرعی هم توسل بجویند و به زعم خود به قاعده ی «دفع افسد به فاسد» اقتدا کنند!
نگاهی به متن مذاکرات «خبرگان قانون اساسی» به هنگام تصویب این اصل گواهی می دهد که بانیان اصلی جمهوری اسلامی به این نوع «توجیهاتِ غریب» عنایت و توجه ویژه داشته و هم آنجا به این نوع « شبهات» جواب داده اند. هنگام تصویب این اصل، آیت الله مشکینی خواهان مشروط کردن اعمال شکنجه می شود تا در«شرایط خاص» مثلا بشود با چند سیلی گناهکاری را به اقرار واداشت و در دفاع از پیشنهاد خود به قاعده ی «دفع افسد به فاسد» استناد می کند. شهید مظلوم بهشتی در جواب «افسد را همان شکنجه می داند» و جواب می دهد «توجه بفرمائید که مساله راه چیزی باز شدن است. به محض اینکه این راه باز شد و خواستند کسی را که متهم به بزرگترین جرمها باشد یک سیلی به او بزنند مطمئن باشید به داغ کردن همه افراد منتهی می شود. پس این راه را باید بست یعنی اگر حتی ده نفر از افراد سرشناس ربوده شوند واین راه باز نشود جامعه سالم تر است.»
آیت الله منتظری هم در حمایت از شهید بهشتی، استدلال می کند «اگر گناهکاری آزاد شود بهتر از اینست که بیگناهی گرفتار شود».
بخش آخر گفتگو هم بسیار عمیق و قابل تامل است. آیت الله سبحانی از «اجبار حاکم» یا همان «حکم حکومتی» می گوید و شهید بهشتی ابتدا به «شبهه» او را جواب می دهد و سپس می گوید «در فقه هم چنین چیزی نیست.»
گزیده ای از مهم ترین فرازهای تثبیت و شکل گیری این اصل مهم قانون اساسی و تلاش شخصیتهایی چون مرحوم شهید آیت الله دکتر بهشتی، در راه تبدیل آن متن به اصل ۴۲ قانون اساسی، با وفاداری به متن، را ادامه بخوانید و ببینید:
متن و ویدیو توسط سایت بنیادنشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی منتشر شده است.
رییس (آیت الله منتظری) - اصل ۴۲ را قرائت میکنم: شکنجه به هر نحو برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.
اکرمی – به نظر من اینجا یک کلمه باید اضافه بشود برای اینکه در گذشته در وزارت آموزش و پرورش بعضی از معلمین نادان دانش آموزان را شکنجه میکردند، به همین جهت باید نوشته شود « شکنجه مطلقا و به ویژه به هر نحو …» (رئیس – به هر نحو یعنی مطلقا.) خیر «شکنجه مطلقا» و بقیهاش برای کسب اقرار باشد اینجا بیشتر برای کسب اقرار است مطلقا ندارد. بنابراین گاهی اوقات ممکن است در آموزش و پرورش پیش بیاید.
رئیس – منظور در مقام اقرار گرفتن و سوگند است والا هیچکس را نباید شکنجه کرد. تمام احکام فقهی را که ما اینجا نمیخواهیم بنویسیم…
مشکینی – شکنجه به هر نحو برای گرفتن اقرار یا کسب اطلاع ممنوع است ما معتقدیم که این یک امر غیراسلامی و غیرانسانی است و رای هم به این میدهیم ولی بعضی از مسائل باید مورد توجه قرار گیرد مثل اینکه احتمالا چند نفر از شخصیتهای برجسته را ربودهاند و دو سه نفر هستند که میدانیم اینها از ربایندگان اطلاع دارند و اگر چند سیلی به آنها بزنند ممکن است کشف شود آیا در چنین مواردی شکنجه ممنوع است؟
رئیس – کسب اطلاع راههایی دارد که بدون آن هم میتوانند آن اطلاعات را بدست آورند.
مشکینی – اگر چند شکنجه اینطوری به او بدهند مطلب را میگوید مثلا در واقعه استاد مطهری یک فردی میشناسد که احتمالا ضارب چه کسی هست اگر به او بگویند تو گفتی میگوید نه.
رئیس – ضرر این کار بیش از نفعش هست.
مشکینی – مساله دفع افسد به فاسد آیا در این مورد صدق ندارد با توجه به اینکه در گذشته هم وجود داشته است؟
دکتر بهشتی – آقای مشکینی توجه بفرمائید که مساله راه چیزی باز شدن است. به محض اینکه این راه باز شد و خواستند کسی را که متهم به بزرگترین جرمها باشد یک سیلی به او بزنند مطمئن باشید به داغ کردن همه افراد منتهی میشود. پس این راه را باید بست یعنی اگر حتی ده نفر از افراد سرشناس ربوده شوند واین راه باز نشود جامعه سالم تر است.
رئیس – اگر گناهکاری آزاد شود بهتر از اینست که بیگناهی گرفتار شود.
…
سبحانی – آقای منتظری معنای این جمله چیست، اگر مقصود از جمله « اجبار شخص به شهادت» مقصود تحمل شهادت است به طور مسلم تحمل شهادت واجب نیست و اگر مقصود، اداء شهادت در محکمه است به طور مسلم اداء شهادت در محکمه واجب است همانطور که قرآن میفرماید «ولاتکتموا الشهاده…» ونیز میفرماید «ولا یاب الشهداء اذا مادعوا…» و این آیات میرساند که اداء شهادت در محکمه واجب است و حاکم اسلام میتواند شاهد را برای اداء شهادت الزام کند زیرا شاهدی است که میترسد و اداء شهادت نمیکند در این صورت بر حاکم لازم است با تامین جان، او را بر اداء شهادت الزام کند.
دکتر بهشتی – آقای سبحانی اجبار به حضور در یک جا یک مساله است و اجبار به اداء شهادت مساله دیگری است بنابراین هیچکس را اجبار نمیشود کرد بلکه فقط میشود به آن شخص گفت که در دادگاه حاضر شود و اگر شهادتی دارد بگوید.
سبحانی – اگر شاهد بوده، تحمل الشهاده، یعنی شهادت را متحمل بوده است حاکم نمیتواند او را مجبور کند؟
دکتر بهشتی – خیر در فقه هم چنین چیزی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر