ابراهیم نبوی
رنجی که شما بردید نامی را به یادگار گذاشت، که سرنوشت یک سرزمین را تغییر خواهد داد.
جناب آقای میرحسین موسوی
رنجی که شما بردید نامی را به یادگار گذاشت، که سرنوشت یک سرزمین را تغییر خواهد داد.
جناب آقای میرحسین موسوی
درگذشت پدرتان جناب آقای میراسماعیل موسوی که از نیکان روزگار بود و عمری با خوشنامی زیسته بود را به شما، خانم رهنورد عزیز همسر گرامی تان و فرزندان شما و سایر فرزندان آن مرحوم تسلیت می گویم. تسلیت می گویم و می دانم که این تسلای شما را نمی دهد که پس از عمری که می دانم همواره با عشق با پدر زندگی کرده بودید، زیر چشمان ناپاک...........................
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه 88 نیست. رنجی که شما بردید نامی را به یادگار گذاشت، که سرنوشت یک سرزمین را تغییر خواهد داد.
جناب آقای میرحسین موسوی
درگذشت پدرتان جناب آقای میراسماعیل موسوی که از نیکان روزگار بود و عمری با خوشنامی زیسته بود را به شما، خانم رهنورد عزیز همسر گرامی تان و فرزندان شما و سایر فرزندان آن مرحوم تسلیت می گویم. تسلیت می گویم و می دانم که این تسلای شما را نمی دهد که پس از عمری که می دانم همواره با عشق با پدر زندگی کرده بودید، زیر چشمان ناپاک زورگویان و قداره بندان و نگهبانانی که از دیده شدن تان نیز می ترسند، حتی یک خداحافظی هم از پدر نتوانستید بکنید.
یک سال قبل گفتید که سال 1389 برای جنبش سبز سال مقاومت است و شاید گمان هم نمی بردید که بیش از هر کدام از حامیان راه آزادی و حق و عدالت، باید خود مقاومت کنید. صبر و استقامتی که گمان نمی کنم هیچ سیاستمردی در این دیار کرده باشد به جرم ناکرده. صبر و استقامت در برابر یاوه های شبانه روزی دروغگویان حرفه ای سخیف ترین دولت و حکومتی که این دیار به خود دیده است، صبر و استقامت کشته شدن مظلومانه بهترین فرزندان این وطن و دزدیده شدن شهدای راه آزادی توسط اراذل و اوباش حکومتی. صبر و استقامت اتهامات بی پایه بدترین غاصبان قدرت به پاک ترین فرزندان ملت. صبر و استقامت تحمل کشته شدن خویشان و دستگیر شدن نزدیکان به جرم دادخواهی و عدالت خواهی. صبر و استقامت تحمل اسارت توسط زورگویانی که حتی جرات تحمل زیستن معمول شما را در خانه تان نداشتند و صبر و استقامت در برابر خبر مرگ پدری که می دانم آخرین لحظاتش چشم به راه فرزند گذشت و دائم به یاد می آورد، آنکه فرزندش را به عنف به خانه امن زور فرستاده، همان است که در خانه اش پناه داده بود و لابد با خود فکر کرده بود، هر کس پاداش خیر و شری که می کند خواهد گرفت و هرگز پشیمان نشد اگر به بی پناهی پناه داده بود و آرزو کرد ای کاش همان که پناهش داده بود، حداقل در خلوت به ظلم خود آگاه شود و فراموش نکند که خدایی شاهد هر نیک و بد ماست.
اگرچه برای همه کسانی که روزهای سخت جدال برای دست یافتن به آزادی و نجات کشور را تحمل می کنند، این روزها دشوار ترین روزهای زندگی است و هر روز هزار بار آرزو می کنیم ای کاش این روزها را هرگز ندیده بودیم، اما افتخار بر مردم ما باد که اگر کتک خوردیم و تهمت شنیدیم و به زندان افتادیم و سختی و دوری تحمل کردیم، همه اینها را در کنار بزرگواری تحمل کردیم که بیش از همه مردمان تاوان داد، بیش از همه آنها مظلوم بود و بیش از همه آنها مورد رنج و سختی قرار گرفت. در مقیاس کوچک و حقیر قدرت طلبان بی مقدار، هر روز ماندن بر سریر قدرت لابد به هر رذالتی می ارزد، اما در مقیاس تاریخ سرزمین مادری مان که اینک زندان عمومی یک ملت شده است، رنجی که بردید نامی را به یادگار گذاشت، که سرنوشت یک سرزمین را تغییر خواهد داد.
عمری بود مردمان می گفتند، آن اسب های بزرگ را آن مردان بزرگ سوار شدند و رفتند، و دیگر بزرگی باقی نماند، اما در مقیاس تاریخ، شما سرمایه بزرگ شرافت و پایمردی و استواری خواهید ماند و ما و فرزندان مان فخر خواهند کرد که ما یاران میر مان بودیم، همان که سخت ترین دشواری ها را چون کوه بر شانه کشید و حسرت یک آخ را هم بر دل اراذل و اوباش و اربابان بی مقدارشان گذاشت.
تسلیت می گویم تان و می دانم که این نوشته نیز مثل میلیونها تسلیت از سوی میلیونها ایرانی به چشم و گوش تان امروز نمی رسد و تنها چیزی که می بینید دری بسته و دیوارهایی ضخیم است که میان مردمی که دوست تان دارند و شمایی که از جنس همین مردم هستید خواهد بود. اما این دروغ بزرگی است که کسی گمان کند، امروز پایان جهان است و فردایی در کار نیست. فردا، فردای ماست و ما صبر می کنیم، صبر می کنیم و آگاهی می دهیم و صبر می کنیم تا رهایی، تا فردا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر