تحول سبز
مصطفی تاجزاده در سومین نامه سرگشاده خود به حسین شریعتمداری به بررسی ابعاد مختلف کودتای انتخاباتی سال ۸۸ پرداخته است. وی ضمن طرح سوالاتی در خصوص عملکرد رسوای حاکمیت در این انتخابات ضمن اعتراض به برخوردهای صورت گرفته و مقایسه این رویداد با.............................
مصطفی تاجزاده در سومین نامه سرگشاده خود به حسین شریعتمداری به بررسی ابعاد مختلف کودتای انتخاباتی سال ۸۸ پرداخته است. وی ضمن طرح سوالاتی در خصوص عملکرد رسوای حاکمیت در این انتخابات ضمن اعتراض به برخوردهای صورت گرفته و مقایسه این رویداد با کودتای ۲۸ مرداد می گوید: “ آنچه جنابعالی و همفکرانتان پس از انتخابات مهندسی شده ۸۸ انجام دادید، واقعاً با رفتار رژیم سابق پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ چه تفاوتی دارد؟ مگر رژیم کودتا روزنامههای مخالف را بعد از ۲۸ مرداد به تدریج توقیف نکرد؟ آیا شما غیر از این عمل کردید؟ آیا دست به انحلال احزاب منتقد نزدید؟ آیا معترضان را سرکوب نکردید و تعداد زیادی را به زندان نینداختید؟ آیا کوی دانشگاه تهران را به خاک و خون نکشیدید؟ آیا لباس شخصیها را به جان مردم بیدفاع، از جمله در مجتمع مسکونی سبحان نینداختید؟ و سرانجام آیا به بهانه مقابله با دشمن، انتخابات آزاد را منتفی نکردهاید؟ به نظر جنابعالی کودتا و حکومت نظامی شاخ و دم دارد؟”
در بخش دیگری از این نامه تاج زاده ضمن اعتراض به عملکرد رهبری در مواجهه با اعتراضات رخ داده به خطبه های نماز جمعه رهبری اشاره می کند و می نویسد: “با کمال تأسف باید اعلام کنم برداشت عموم ایرانیان مخالف یا موافق نتیجه انتخابات، از خطبههای مذکور حمایت قاطع سخنران از آقای احمدینژاد بود و این که نتیجه انتخابات قطعی و غیر قابل تغییر است. ادامه تظاهرات نیز تحمل نمیشود و مسئولیت عواقب آن به عهده شرکت کنندگان در اجتماعات خواهد بود. “
متن کامل این نامه که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید:
به نام خدا
جناب آقای حسین شریعتمداری
نماینده محترم ولی فقیه در روزنامه کیهان
با سلام
انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری پیشنهاد دیگر من برای گفتوگوی مکتوب ماست. بر این باورم که برای روشن شدن ابعاد مسأله، گریز و گزیری از طرح پرسشهای مشخصی درباره روند انتخابات و حوادث پس از آن نیست پاسخهای جنابعالی میتواند رافع اعتراضات منتقدانی چون من باشد یا کفه ترازو را به سود معترضان سنگینتر کند.
اگر شما و همفکرانتان از ورود به بحث خودداری کنید و همچنان به هتاکی به اشخاص و احزابی بپردازید که نسبت به متمرکز، مطلقه و خودکامه شدن قدرت انتقاد دارند و تداوم سیاستهای کنونی را به سود استقلال کشور، یکپارچگی سرزمینی، امنیت و منافع ملی نمیبینند، رفتار شما به آن معنا تلقی خواهد شد که جنابعالی از بحث با منتقدان انتخابات خرداد ماه ۱۳۸۸ طفره میروید. چرا که برای این سؤالها جواب ندارید و بر همگان آشکار خواهد شد که انتخابات قانونی، سالم و منصفانه برگزار نشده است. اینجانب نیز متقابلاً آمادهام به پرسشهای کیهانیان در این مورد پاسخهای صریح و شفاف بدهم.
بسیار مشتاقم بدانم چرا به محض اعلام آمادگی آقای خاتمی برای کاندیداتوری انتخابات، جنابعالی با انتشار مقالهای در کیهان (۲۶/۱۱/۱۳۸۷) از احتمال ترور ایشان، شبیه آنچه درباره خانم بینظیر بوتو به وقوع پیوسته بود، سخن گفتید؟ آن تهدید البته به نظر صاحبنظران، اعتراف ناخودآگاه کیهانیان به موقعیت ممتاز آقای خاتمی در افکار عمومی ایرانیان، مانند جایگاه برتر خانم بوتو در میان رأی دهندگان پاکستانی ارزیابی شد. از سوی دیگر این پرسش را ایجاد کرد که قرار است در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری چه اتفاقی رخ دهد که جنابعالی به قیمت مقایسه و حتی تشابه حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران با حاکمیت نظامیان کودتاگر در کشور همسایه شرقی و ترسیم چهرهای بیثبات و متزلزل از وضعیت امنیتی کشورمان، احتمال ترور محبوبترین و معروفترین نامزد رقیب آقای احمدینژاد را مطرح کردید؟ جالب اینکه حتی پس از انصراف ایشان از کاندیداتوری، همچنان به ترور شخصیتی ایشان ادامه دادید، اگر چه مانند سابق ناکام ماندید.
چهار ماه بعد و در حالی که دو هفته به برگزاری انتخابات مانده بود، جنابعالی در سخنرانی تبلیغاتی خود به سود آقای احمدینژاد در مسجد سید اصفهان (۷ خرداد ماه ۸۸) اعلام کردید امسال عاشورا تکرار میشود ولی این بار نه امام حسین (ع) که یزید و شمر این صحنه کشته خواهند شد. در این نامه به میزان نادرستی درک شما از واقعه جاودان کربلا نمیپردازم. همچنین نمیپرسم که آیا سرکوب خونین و ناجوانمردانه عزاداران حسینی در عاشورای ۱۳۸۸تحقق وعده پیش از انتخابات جنابعالی محسوب میشود یا نه. از تهدید آن مداح دولتی نیز میگذرم که گفت: ” اگر احمدینژاد پیروز نشود، ایران عاشورا میشود.” فقط به این سؤال جواب دهید که چرا فضای کشور را تا این حد دو قطبی، جنگی و نظامی کردید؟ راستی چه کسی قرار بود آقای خاتمی را ترور کند؟ از “شاه سلطان حسین” خبری دارید؟
جناب آقای شریعتمداری!
اکنون همراه شما مهمترین اعتراضهای دو نامزد اصلاحطلب و حامیانش را قبل از برگزاری انتخابات ۸۸، تا آنجا که حافظهام اجازه میدهد، مرور میکنم.
۱٫ دخالت بسیاری از فرماندهان سپاه و بسیج در انتخابات به سود آقای احمدینژاد و علیه دیگر نامزدها.
۲٫ جانبداری آشکار هفت عضو شورای نگهبان از انتخاب مجدد رییس دولت نهم و سخنرانی آقای الهام عضو حقوقدان آن شورا در میتینگ تبلیغاتی وی در مصلای تهران.
۳٫ انتخاب اعضای هیأتهای اجرایی و نظارت از طرفداران آقای احمدینژاد و تبدیل جلسات کاری ناظران به نشستهای توجیهی درباره عملکرد مثبت دولت آقای احمدینژاد با حضور و سخنرانی مقامات اجرایی.
۴٫ تبلیغات گسترده شبکههای گوناگون صدا و سیما درباره دستاوردهای دولت نهم در ماههای منتهی به انتخابات.
۵٫ توزیع وسیع و رایگان برخی اقلام خوراکی و پرداخت هزاران میلیارد تومان به مردم توسط فرمانداریها و بخشداریها که در برخی شهرها تا شب برگزاری انتخابات ادامه داشت. با وجود این آقای جنتی اعلام کرد که در هر شهری فضا مسوم باشد، انتخابات آن را باطل خواهیم کرد. یعنی احتمال ابطال آرای انتخابات در شهرهایی که نامزد اصلاحطلب رأی بیشتری دارد، بسیار بالاست.
جالب آنکه مسئولان دولتی در تبعیضی آشکار مصلای تهران را برای برپایی مراسم تبلیغاتی در اختیار ستاد مهندس موسوی قرار ندادند و حامیان وی به ناچار زنجیره انسانی در سطح شهر تشکیل دادند. افزون بر آن، همچنان که حدس زده میشود مراجع اجرایی و نظارتی در مورد حضور نمایندگان نامزدها در حوزههای اخذ رأی کارشکنی کردند.
قصد ندارم پرونده تخلفها و تقلبهای آقای جنتی و همکاران و حامیانش را در انتخابات دو دهه گذشته به تفصیل شرح دهم. فقط چند مورد را یادآوری میکنم.
۱٫ در انتخابات مجلس ششم در سال ۱۳۷۸ که من افتخار ریاست ستاد انتخابات کشور را داشتم، در مرحله بازشماری آرای مردم تهران، هیأت نظارت بر انتخابات با صدور بخشنامهای از ناظران خواست آرای آقای رجایی (علیرضا) را به نام آقای رجایی خراسانی منظور کنند که با اعتراض من و تهدید به علنی کردن موضوع، آن را منتفی اعلام کردند، اما در نهایت مانع ورود آقای علیرضا رجایی (نفر ۲۸ فهرست منتخبان مردم) به مجلس شدند.
۲٫ در همان انتخابات آقای جنتی و همفکرانش در شورای نگهبان یک چهارم آرای شهروندان تهرانی را به طورغیر قانونی باطل اعلام کردند تا به هر قیمت ممکن آقای حداد عادل که رأی نیاورده بود، وارد مجلس شود.
۳٫ پس از برگزاری مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم، آقای خاتمی که هنوز قانوناً رییس جمهور کشور بود، شکایتی مستند علیه دخالتهای گسترده برخی فرماندهان سپاه در انتخابات به سود آقای احمدینژاد تسلیم قوه قضاییه کرد (مرداد ماه ۱۳۸۴) تا دستکم در آینده نظامیان نتوانند با سوءاستفاده از موقعیت خود وارد فعالیتهای انتخاباتی شوند. به این شکایت هرگز رسیدگی نشد.
۴٫ در انتخابات دور سوم شوراهای اسلامی شهر و روستا (زمستان ۸۵) و دور هشتم مجلس شورای اسلامی (زمستان ۸۶) توسط دولت آقای احمدینژاد برگزار شد. در هر دو انتخابات نامزدهای اصلاحطلب و مستقل اعتراضها و شکایتهای خود را به شمارش آرا و نتایج اعلام شده تسلیم مراجع نظارتی کردند، اما مورد رسیدگی واقع نشد.
۵٫ آقایان خاتمی و کروبی با ارسال نامهای به شورای نگهبان خواهان بازشماری آرای تعدادی از صندوقهای حوزه انتخابیه تهران در مجلس هشتم شدند که در آنها آرای برخی از نامزدهای مورد حمایتشان صفر منظور شده بود. به درخواست رؤسای سابق قوای مجریه و مقننه کشور هیچ توجه نشد.
نتیجه مراجعه معترضان به نتایج انتخاباتی از مجلس ششم تا ریاست جمهوری دهم به شورای نگهبان را ملاحظه میفرمایید؟آیا تا به حال جنابعالی به مراجع اجرایی و نظارتی انتقاد کردهاید که چرا در این سالها به خواستهای قانونی نامزدهای منتقد ترتیب اثر نداده و به شکایات قانونی آنان رسیدگی نکردهاند؟ با این سوابق، کدام نشانه حاکی از آن بود که آقای جنتی و همکارانش در شورای نگهبان به شکایات نامزدهای رقیب آقای احمدینژاد عادلانه رسیدگی خواهد کرد؟
جناب آقای شریعتمداری!
سپاسگزار خواهم شد چنانچه توضیح دهید پخش غیر مستقیم مناظرههای نامزدهای انتخاباتی در سال ۷۶ چه مشکلی پیش آورده بود که تصمیم گرفتید در این دوره مناظرهها را به صورت زنده پخش کنید؟ در آن دوره مناظرهها ضبط و با فاصله ۴۸ ساعت پخش شد. بنابراین نامزدها نمیتوانستند مرزهای قانونی و اخلاقی را پشت سر بگذارند. آیا واقعاً خبر نداشتید که آقای احمدینژاد تصمیم دارد بر خلاف تمام ضوابط قانونی و اخلاقی رفتار کند و با دروغهای متعدد و نیز متهم کردن افرادی که در آن فاصله ده روز تا انتخابات امکان دفاع از خود را در صدا و سیما ندارند، فضا را ناسالم و دوقطبی کند؟ تا در این مدت سوءاستفاده خود وی و دولتش و ستادهایش از امکانات لشکری و کشوری معلوم نشود؟
حتماً فراموش نکردهاید صدا و سیما به هیچ یک از اشخاصی که توسط آقای احمدینژاد به فسادهای مالی متهم شدند، اجازه و امکان دفاع از خود را نداد. در عوض حدود بیست دقیقه وقت اضافه به رییس دولت نهم اختصاص داد تا از خود در برابر اتهاماتی که دیگر نامزدها به او وارد کرده بودند دفاع کند! کمال بیطرفی رسانه ملی را مشاهده میفرمایید؟ تصور میکنم این مسأله را نیز نتوانید انکار کنید بعضی بزرگان قم آن را “غش در معامله” خواندند، زیرا دروغهای متعددی در آن مطرح شد.
جالب آنکه ستادهای آقای احمدینژاد که عمدتاً توسط فرماندهان سپاهی و بسیجی اداره میشدند، با یک برنامه ریزی متمرکز و سراسری، شعار خود را “دزدگیر ۸۸″ قرار دادند (پس از مناظره آقایان موسوی و احمدینژاد). آیا تردید دارید که آن مناظره و این شعار زمینهساز بگیر و ببندهای بعد از انتخابات بود؟ همفکران جنابعالی دزدها را گرفتند تا پاکدستانی همچون محصولی و رحیمی بر صدر نشینند. مگر نه اینکه قرار بود “دستها و دستمالهای پاک شیشههای کثیف را تمیز کنند؟”
سرپرست محترم روزنامه کیهان!
حتما مستحضرید که همزمان با برگزاری انتخابات:
۱٫ سیستم پیام کوتاه تلفنهای همراه قطع شد و تنها امکان اطلاعرسانی نمایندگان نامزدها در حوزههای اخذ رأی در سراسر کشور به ستاد مرکزی انتخاباتیشان از دست رفت. اگر چه سردار مشفق آن را “لطف امام زمان” خواند، ولی هر کس نداند شما میدانید که آن سیستم به دستور چه کسی قطع شد!
۲٫ عصر همان روز تمام سایتهای اینترنتی طرفدار آقایان موسوی و کروبی فیلتر شدند (به دستور چه کسی؟)
۳٫ در ساعت ۶ بعدازظهر ستاد مرکزی گروههای اصلاحطلب حامی مهندس موسوی در قیطریه مورد هجوم تعدادی لباس شخصی بد دهان و خشن قرار گرفت. پس از مقاومت اعضای ستاد و دستگیری آنان و تحویل به پلیس امنیت، مسئول آن واحد اعلام کرد مهاجمان مدعیاند با حکم آقای مرتضوی مأموریت داشتند ستاد را تعطیل و آن را پلمپ کنند.
۴٫ در همان ساعت هجوم لباس شخصیها به ستاد، خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) به دروغ اعلام کرد آقای امینزاده (رییس ستاد قیطریه) و اینجانب بازداشت شدهایم. من بلافاصله خبر را تکذیب کردم تا فضا آرام بماند. ایرنا نیز مجبور شد بعد از دو ساعت آن خبر را از سایت اینترنتی خود حذف کند.
۵٫ با وجود تکذیب فوق همان شب روزنامه ایران ارگان رسمی دولت خبر بازداشت آقای رمضانزاده و مرا در صفحه اول خود چاپ کرد.
۶٫ با پایان یافتن زمان اخذ رأی، نیروهای پلیس به ستاد مرکزی انتخاباتی مهندس موسوی در میدان فاطمی حمله کردند.
۷٫ نمایندگان آقایان موسوی و کروبی در ستاد انتخابات کشور نیز در اعتراض به بیاطلاع نگه داشته شدن، محل را ترک کردند.
با توجه به اقدامهای غیر قانونی و بعضاً غیر اخلاقی دستگاههای گوناگون حکومتی به سود آقای احمدینژاد، بفرمایید که:
۱٫ چنانچه یک نامزد انتخاباتی از حمایت ۲۵ میلیون نفر، در برابر ۱۴ میلیون رأی رقیب بهرهمند باشد، آیا از او و جناح متبوعش رفتاری شبیه آنچه در بالا اشاره کردم، شاهد خواهیم بود؟ آیا عملکرد فوق متعلق به جناحی است که خود را اقلیت احساس میکند و نگران شکست است یا جناح اکثریت و پیروز این گونه عمل میکند؟
۲٫ اگر جناح حاکم قصد تقلب در انتخابات و تغییر نتایج آرا را داشت، کدام اقدام را قبل از برگزاری و در روز برپایی انتخابات انجام میداد که در این انتخابات مرتکب نشدند؟
برای اطلاع جنابعالی عرض میکنم وقتی مسئول بازجوهای سپاه از من پرسید که چرا میگویی در انتخابات کودتا شده است، گفتم چه دلیلی آشکارتر از این که احکام دستگیری فعالان ستاد انتخاباتی مهندس موسوی را سه روز قبل از انتخابات، یعنی در روز ۱۹ خرداد ماه اخذ کردید؟ مگر نظرسنجیها در تهران حاکی از آرای بیشتر آقای موسوی نبود. پس شما از کجا یقین داشتید که آقای احمدینژاد پیروز خواهد شد؟ اگر یقین نداشتید حکم بازداشت ما را پیش از برگزاری انتخابات صادر نمیکردید.
افزون بر آن من تقریباً از تمام بازجوهای خود نیز پرسیدم چرا روزنامه و خبرگزاری رسمی دولت آقای احمدینژاد به دروغ خبر بازداشت مرا روز جمعه و شنبه صبح منتشر کردند. عقل سلیم حکم میکند جناح پیروز در انتخابات در صدد ایجاد آرامش باشد نه ایجاد التهاب! آنان پاسخ روشنی نداشتند که بدهند. من نیز همین مطالب را در برگههای بازجویی خود نوشتم و اعلام کردم اگر میخواهید بدانید چه کسانی در صدد ایجاد اغتشاش در جامعه بودند، کافی است بررسی کنید که چه کسی دستور انتشار این اخبار کذب را صادر کرد. آنان اقدامی نکردند و میدانم چرا.
اکنون نیز قوه قضاییه به شکایت من از روزنامه ایران و خبرگزاری ایرنا رسیدگی نمیکند تا روشن شود چرا اخبار دروغ بازداشت فعالان ستاد مهندس موسوی را منتشر کردند تا فضای جامعه را ناامن کنند. آیا شما میتوانید در اینباره توضیح دهید؟
جالب آنکه در شصتمین روز بازداشتم در انفرادی در بند دو الف اوین، وقتی مرا به اتاقی بردند که آقای مرتضوی در آن بود، از او پرسیدم: چرا حکم تخلیه ستاد انتخاباتی مهندس موسوی را در قیطریه صادر کردید و موجب تشکیل اولین اجتماع اعتراضی مردم در آن میدان شدید؟ سکوت کرد و کوشید موضوع بحث را تغییر دهد.
جناب آقای شریعتمداری!
به نظر جنابعالی زمانی که رییس دولت نامزد انتخاباتی میشود که خود برگزار کننده آن است و ناظران نیز طرفدار انتخاب مجدد او هستند و در برگزاری انتخابات پیشین نیز جانبدارانه عمل کردهاند، آنان چگونه باید سلامت انتخابات را تضمین کنند؟ آیا نباید روند برگزاری انتخابات را هر چه شفافتر کنند و از هر عمل شبههانگیز، چه رسد به رفتارغیر قانونی، بپرهیزند؟ آیا نباید فضا را آرام نگه دارند و به اعتراضات و شکایات رقبا در اسرع وقت رسیدگی کنند؟ از جنابعالی میپرسم عملکرد مسئولان انتخاباتی در این مسیر بود یا در نقطه مقابل آن قرار داشت؟ چرا نه وزارت کشور و نه شورای نگهبان پیش از برگزاری انتخابات به اعتراضات نامزدها توجه نکردند؟ چرا یکبار مسئولان ستادهای انتخاباتی نامزدهای رقیب را دعوت نکردند تا انتقادها و اعتراضات آنان را از نزدیک بشنوند و در جهت برطرف کردن سوءتفاهمها یا اشتباهاتشان بکوشند؟ و اگر آنان تقاضایی غیرقانونی یا غیر منطقی مطرح میکردند و در صورت اصرار بر تحقق آنها، موضوع را با افکار عمومی در میان میگذاشتند.
چرا به پیشنهاد من عمل نکردند که بارها اعلام کردم چنانچه قصد دارید انتخابات را سالم برگزار کنید، به جاست دست کم یکی از طرفداران نامزدها را به عضویت هیأتهای اجرایی در آورید (در مجموع سه نفر از ۱۳ نفر)؟ جالب آنکه وقتی از بازجوهای خود میپرسیدم چرا به آنچه فوقاً اشاره شده عمل نکردید، یکی از آنها گفت نفوذ دوم خردادیها در وزارت کشور مانع پذیرش این پیشنهاد شد. متشکر میشوم به خوانندگان خود توضیح دهید که رفتار و گفتار آقای احمدینژاد در مناظرهها، به خصوص در مناظره با مهندس موسوی و رفتار ستادهای انتخاباتی وی در سراسر کشور در جهت آرام کردن فضا و بر پایی انتخابات سالم بود یا به بدگمانی وتنشها دامن زد؟
نماینده محترم ولی فقیه در روزنامه کیهان!
با روند نا مطلوب فوق انتخابات برگزار شد. دو نامزد بر اساس اطلاعاتی که کسب کردند، خود را پیروز انتخابات خواندند و دو نامزد دیگر به نتایج اعلام شده اعتراض کردند. با وجود این رهبری نظام روز شنبه پیروزی آقای احمدینژاد را تبریک گفتند. عصر همان روز تعدادی از فعالان ستادهای انتخاباتی مهندس موسوی بازداشت شدند. روز یکشنبه آقای احمدینژاد جشن پیروزی خود را برگزار کرد و معترضان را خس و خاشاک خواند. در آن روز اکثر دستگیرشدگان آزاد و ۳۶ تا ۴۸ ساعت بعد مجدداً بازداشت شدند! اجتماع اعتراضی و مسالمتآمیز میلیونها ایرانی در روز دوشنبه به خون کشیده شد. در این روز به کوی دانشگاه حمله خونین صورت گرفت و سپس مجتمع مسکونی سبحان نیز مورد هجوم وحشیانه واقع شد. جلسات نمایندگان نامزدها با مقام رهبری در روز سه شنبه بدون نتیجه پایان یافت. اجتماعات اعتراضی همچنان ادامه داشت تا اینکه اعلام شد رهبری نظام نماز جمعه هفته بعد را شخصاً اقامه خواهد کرد.انتظار عمومی این بود که خطبههای ۲۹ خرداد ماه چنان جامع و مانع ایراد شود که فضا را آرام و مردم را به رسیدگی به اعتراضاتشان مطمئن کند. با کمال تأسف باید اعلام کنم برداشت عموم ایرانیان مخالف یا موافق نتیجه انتخابات، از خطبههای مذکور حمایت قاطع سخنران از آقای احمدینژاد بود و این که نتیجه انتخابات قطعی و غیر قابل تغییر است. ادامه تظاهرات نیز تحمل نمیشود و مسئولیت عواقب آن به عهده شرکت کنندگان در اجتماعات خواهد بود. روز شنبه ۳۰ خردادماه، به گفته سردار مشفق بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر به خیابانها آمدند. آن تظاهرات و نیز دیگر اجتماعات بعدی سرکوب شدند تا اینکه کشتار عاشورای ۸۸ داغ سنگینی بر دامان طراحان، آمران و مباشران آن به جای نهاد. حاصل سرکوب چند ماهه بیش از یکصد شهید و تعداد به مراتب بیشتری مجروح و مضروب و زندانی بود. تشکیل دادگاههای نمایشی و صدور احکام فلهای و از پیش مشخص نیز به استقلال قضایی و حیثیت نظام سیاسی لطمه زد. شما خود بگویید مسئولیت این روند فاجعهآمیز با کیست؟ آیا این بهترین راه مواجهه با مسأله بود؟
جنابعالی و دوستانتان همواره مردم تظاهرات کننده را “اراذل و اوباش” میخوانید، ولی بگویم: هویت و شخصیت شهدا، مجروحان و زندانیان، دروغ بودن ادعای شما را نشان میدهد. حتماً به یاد دارید که آقای مرتضوی دستور اعزام “اراذل و اوباش” را که در تظاهرات ۱۸ تیر ۸۸ بازداشت شده بودند به بازداشتگاه کهریزک صادر کرد. زنده یادان “روحالامینی، جوادیفر، کامرانی و قهرمانی” از جمله این بازداشت شدگان بودند که در زیر شکنجه جان به جان آفرین تسلیم کردند و به دیدار پروردگار خویش شتافتند. آنان با خون خویش نام شکنجهگاه کهریزک را برای همیشه بر پیشانی تاریخ ثبت کردند. فشار افکار عمومی، همفکران جنابعالی را مجبور کرد جناح حاکم همین چند نفر به نظر شما “اراذل و اوباش” از پا درآمده را رسماً شهید بخواند و نامشان را در بنیاد شهید ثبت کند.
جناب آقای شریعتمداری!
در فاصله زندان اول و دوم، وقتی کارشناس ارشد معاونت اطلاعات سپاه از نظر من درباره تلقی افکار عمومی از خطبههای ۲۹ خرداد ۸۸ آگاه شد، پرسید اگر خود شما خطیب نماز جمعه آن هفته بودید، با مردم چه میگفتید؟ پاسخ من روشن بود. گفتم از حضور گسترده هموطنان در پای صندوقهای رأی صمیمانه تشکر میکردم. سپس توضیح میدادم که درباره نتایج اعلام شده بین نامزدها اختلاف نظر پیش آمده است. من به دلیل این اختلاف، اکنون هیچ نظری درباره میزان و درصد شرکت کنندگان و نیز نتیجه آرا اعلام نمیکنم. فردا هر چهار نامزد را به دفتر خود دعوت خواهم کرد و از آنان خواهم خواست درباره پنج تا هفت نفر معتمد مورد توافق به اجماع برسند تا آنان ظرف مدت معینی، مثلاً یک ماه، به تمام شکایات رسیدگی و نظرشان را اعلام کنند. نتیجه هر چه باشد، از ابطال انتخابات تا تأیید آنچه وزارت کشور اعلام کرده است، همه به آن گردن مینهیم. به این ترتیب نهاد و جایگاه رهبری تثبیت میشد و اختلافات پایان مییافت.
اگر نامزدی با این روش و اقدام مخالفت میکرد یا به نتیجه بررسیها و تصمیم هیأت تن نمیداد، منزوی میشد. پاسخ کارشناس مربوطه این بود که در این صورت تکلیف قانونی که شورای نگهبان را مرجع رسیدگی به شکایت میداند، چه میشود؟ گویی همه اقدامات انجام یافته در انتخابات کاملاً قانونی بود و فقط این مورد که میتوانست مانع خونریزیها و آبروریزیهای بزرگ شود، اشکال داشت. تازه میتوانستند موضوع را به عنوان معضل نظام به تصویب مجمع تشخیص مصلحت و تأیید رهبری برسانند.
مدیرمسئول محترم روزنامه کیهان!
مستحضرید که پیش از این نیز درباره روند و نتایج انتخابات حرف و حدیث بود. ولی چرا بعد از هیچ انتخابات، شاهد خروش خودجوش میلیونی مردمی نبودیم که برای نشان دادن اعتراض خود به نتیجه اعلام شده خیابانهای شهر را سبزپوش کردند؟ چرا آنان به وعده مقامات برای رسیدگی به شکایاتشان در شورای نگهبان و سپس تهدیدهای علنی توجه نکردند و به اجتماعات اعتراضی خود ادامه دادند تا زمانی که همفکران جنابعالی به شدیدترین شیوههای سرکوب و بازداشت متوسل شدند، به حذف فیزیکی منتقدان دست بردند و عملاً حکومت نظامی برقرار کردند؟ ادعای تکراری جنابعالی مبنی بر این که میلیونها ایرانی فریب نامزدها یا رسانههای فارسی زبان خارجی را خوردند و پس از مدتی با توضیحات مسئولان، جز اندکی به خطای خود پی بردند و دست از اعتراض کشیدند، علاوه بر آنکه با واقعیت سازگار نیست، توهین به شعور ملت ایران نیز هست. زیرا اگر جناح حاکم به این ادعا باور داشت، به سبزها حداقل اجازه برپایی یک اجتماع آرام میداد تا قلت آنان بر همگان ثابت شود. بعید میدانم که حتی شخص جنابعالی ندانید که با صدور اولین مجوز، میلیونها زن و مرد ایرانی بار دیگر خیابانهای شهر ما را در هم خواهند نوردید و حماسهای با شکوهتر از ۲۵ خرداد ۸۸ خواهند آفرید.
مسئول بازجوهای من نیز اعتراف میکرد چنانچه رهبران جنبش سبز مجوز اجتماع بگیرند، دست کم یک میلیون نفر در تظاهرات تهران شرکت خواهند کرد. وی اذعان داشت حکومت تنها توانسته است مسأله را “جمع” کند، اما آن را “حل” نکرده است. آیا مسأله حل شده است؟
جناب آقای شریعتمداری!
حتماً سخنرانی سردار مشفق را شنیده یا مطالعه کردهاید و از شکایت هفت نفر از قربانیان “ستاد مهندسی انتخابات ۸۸″ از وی و دیگر اعضای ستاد مورد نظر او نیز مطلع هستید. طبق اعترافات او که هیچ مقام و نهاد لشکری و کشوری آن را تکذیب نکرده است، دو سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری دهم یک ستاد مخفی و البته غیر قانونی با حضور مقامات سیاسی، نظامی و امنیتی، با هدف پیروزی آقای احمدینژاد تشکیل شد. اعضای ستاد که در سطوح بالای ارکان نظام حضور و نفوذ دارند، معتقد بودند که “شکست آقای احمدینژاد در انتخابات ۸۸، شکست رهبری نظام است.”
بنابراین همه امکانات دولتی و عمومی را برای شکست نامزدهای رقیب او “بسیج” کردند و تا آنجا پیش رفتند که کاندیداهای اصلاحطلب را “دشمن” خواندند که به “مقابله با رهبری” برخاستهاند. ستادهای انتخاباتی نامزدها نیز “اطاق جنگ دشمن” نامیده شدند. به نظر شما با “دشمن” و “اطاق جنگ” او چه باید کرد؟ آرای چنین دشمنی چقدر اعتبار دارد؟ همین ستاد که آن قدر قدرت داشت سیستم پیام کوتاه تلفنهای همراه را برای ۲۴ ساعت در سراسر کشور قطع کند، برای بعد از انتخابات نیز برنامههایی تدارک دیده بود. بازداشت فعالان ستاد انتخاباتی مهندس موسوی بلافاصله پس از برگزاری انتخابات از جمله طرحهای آنان بود. به باور من قصدشان این بود در انتخابات۸۸ با یک تیر دو نشان بزنند. هم کاری کنند که حکومت یکدست باقی بماند و هم برای نخستین بار سیاستورزی را برای منتقدان ناممکن کنند تا جامعه تکصدا شود. به نظر من آنان اجمالاً تحرکات پس از انتخابات را نیز پیشبینی کرده بودند، ولی تصور میکردند اجتماعات پراکنده خواهد بود و کنترل و مهار آنها چندان دشوار نیست. ای بسا به کار بردن محدود خشونت توسط معترضان نیز لازم بود. چرا که کاربرد چنین خشونتی میتوانست زمینه را برای وارد کردن اتهامات بیشتر به منتقدان دربند و صدور احکام ظالمانهتر علیه آنان فراهم کند.
آیا همچون من قبول ندارید طراحان این بازی و روند خطرناک بیش از آنکه به فکر حیثیت کشور یا نگران بروز خشونت باشند، از کارکرد بعدی آن خشنود بودند؟ آنچه مهندسی انتخابات و محاسبه حوادث پس از آن را به هم زد، هوشیاری و حقشناسی میلیونها ایرانی بود که تصمیم گرفتند علاوه بر رأی دادن، از رأی خود در برابر دستاندازیهای آقای جنتی و همکارانش پاسداری کنند. موقعشناسی آنان دستاوردهایی بیشتر از پیروز شدن نامزدشان در انتخابات ریاست جمهوری نصیب ملت کرد، آری! جنبش تاریخسازی شکل گرفت که دروغ و ریا و خرافه را یک جا به چالش کشید، مشت آهنین را رسوا کرد و به انتخابات نمایشی برای همیشه پایان داد. بعد از این یا انتخابات کاملاً سالم و آزاد برگزار خواهد شد یا کاملاً رسوا. جنبش سبز سرانجام انتخابات آزاد را به شما تحمیل خواهد کرد، اگر داوطلبانه آن را نپذیرید، راه دیگری وجود ندارد.
جناب آقای شریعتمداری!
با توجه به آنچه گفته شد، به خود حق میدهم که بگویم جناح همفکر شما که در حال حاضر بر مقدرات کشور حاکم است:
۱٫ مرتکب خطا شد که در انتخابات گذشته به اعتراضات و شکایات نامزدهای منتقد یا مستقل رسیدگی نکرد و موجب انباشت بیاعتمادی و بدبینی بسیاری از شهروندان به مجریان و ناظران انتخابات شد.
۲٫ عملکردش نادرست بود که به اعتراضات آقایان موسوی و کروبی درباره تخلفهای انتخاباتی، قبل از روز ۲۲ خرداد ۸۸ توجه نکرد و حتی آشکارا به پشتیبانی از آقای احمدینژاد برخاست و به احساس “بیانصافی” مقامات نظارتی که بایست بیطرف میبودند، دامن زد.
۳٫ مرتکب اشتباه شد که در روز برگزاری انتخابات مانند یک جناح کودتاچی رفتار کرد. غافل از آنکه چنین عملکردی صرفاً به افزایش بدبینیها منجر میشود.
۴٫ جفا کرد به مردم و میهن و آیین که به جای به رسمیت شناختن اعتراض مردمی و تلاش برای روشن کردن ابعاد مسأله به بگیر و ببند، سرکوب و شکنجه روی آورد و به این بهانه روز به روز آزادیهای قانونی شهروندان را محدودتر کرد. عملکرد دوستان شما در هر چهار مرحله غلط بود. چنانچه از ابتدا حقوق منتقدان را رعایت میکردید، حوادث خونین یکسال و نیم گذشته رقم نمیخورد.
نماینده محترم ولی فقیه در روزنامه کیهان!
بعضی دوستان جنابعالی دو انتخابات ریاست جمهوری هفتم و دهم را با هم مقایسه میکنند و به اصلاحطلبان خرده میگیرند که چرا مانند جناح حاکم کنونی عمل نکردند که نتیجه انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ را پذیرفتند و به خیابانها نیامدند. آنان میپرسند درست بود که ما نیز در سال ۷۶ به خیابانها میریختیم و به شکست خود و پیروزی شما اعتراض میکردیم؟ این استدلال ظاهری زیبا دارد، اما در واقع یک مغالطه سیاسی است. زیرا تفاوتهای دو انتخابات را نادیده میگیرد. در انتخابات ریاست جمهوری هفتم در سال ۱۳۷۶:
۱٫ برگزار کننده انتخابات وزارت کشور بود که اکثر قاطع استانداران و فرماندارانش طرفدار رقیب آقای خاتمی بودند. در آن انتخابات استاندارانی مانند آقایان احمدینژاد (در اردبیل) و رحیمی (در کردستان) تمام تلاش خود را برای شکست نامزد اصلاحطلبان به کار بردند.
۲٫ اکثریت اعضای شورای نگهبان مخالف جدی آقای خاتمی بودند و حتی در اطلاعیه تأیید صلاحیت نامزدها، برای نخستین بار ترتیب الفبا را به هم زدند و نام وی را که علیالقاعده باید نفر اول اعلام میشد به جایگاه سوم انتقال دادند با این توجیه ناموجه که ما بر اساس آرای مثبت اعضای شورا به صلاحیت نامزدها اسامی را اعلام کردیم.
۳٫ صدا و سیما تمام قد در خدمت تبلیغ رقیب آقای خاتمی و تخریب وی بود.
۴٫ تبلیغ زیادی انجام میشد که نظر رهبری نظام، انتخاب نامزد رقیب آقای خاتمی است. تیتر اول روزنامه ابرار در روز چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ماه (دو روز به برگزاری انتخابات) به نقل از دبیر جامعه روحانیت مبارز تهران حاکی از این بود که رأی مقام رهبری به رقیب آقای خاتمی است.
۵٫ فرماندهان نظامی مداخلهگر در انتخابات امکانات خود را برای شکست آقای خاتمی بسیج کرده بودند.
۶٫ آقای جواد لاریجانی به لندن رفت تا حمایت دولت انگلستان را از نامزد مورد نظر خود جلب کند.
۷٫ نه تنها کیهان جنابعالی با تمام توان به افشاگری علیه آقای خاتمی پرداخت، بلکه همفکران شما توطئه غیر اخلاقی تهیه فیلم “کارناوال عصر عاشورا” را تهیه و اجرا کردند. برای اینکه عمق فاجعه معلوم شود شما را به خاطرات آقای کردان ارجاع میدهم که اعتراف کرد پس از روشن شدن ابعاد مسأله، از سه نفر مسئول اصلی پروژه عصر عاشورا، یکی تصمیم داشت خود را بکشد و دیگری در فکر فرار به خارج از کشور بود.
بنابراین پیروزی آقای خاتمی با آن مجریان و ناظران و با وجود تخلفها و تقلبهایی که توسط برخی استانداران همکار آقای احمدینژاد از جمله در کردستان صورت گرفت و با توجه به عملکرد صدا و سیما و دیگر ارکان حکومت جایی برای اعتراض باقی نگذاشته بود. شما به چه چیز در آن انتخابات میتوانستید اعتراض کنید؟ اگر انتقادی وارد بود، که بود، علیه دوستان جنابعالی بود که آقای خاتمی اجازه پیگرد قضایی آنها را نداد. همین مسأله نیز آنان را جری کرد و امروز طلبکار شدهاند و در مقام “فتنه شناسی”، خلق را تقسیم و مدیران و مسئولان شایسته را حذف و بلکه بدنام میکنند.
اما در انتخابات اخیر:
۱٫ برگزار کننده انتخابات وزارت کشوری بود که وزیرش رییس ستاد انتخابات آقای احمدینژاد بود. همین وزارتخانه عملکرد ناموفقی از برگزاری دو انتخابات (شوراهای سوم و مجلس هشتم) در کارنامه خود داشت. وزیر آن نیز بلافاصله پس از برگزاری انتخابات از این سمت بر کنار شد.
۲٫ ناظرانتخابات شورای نگهبان بود که آشکارتر از دوم خرداد، به سود نامزد رقیب آقای موسوی تلاش کرد. آنان هیأتهای نظارت را محمل توجیه و تبلیغ عملکرد آقای احمدینژاد کرده بودند. در دو انتخابات گذشته نیز به هیچ وجه به اعتراض اصلاحطلبان توجه نکرده و سابقه بدی از خود به جا گذاشته بودند.
۳٫ طبق اعترافات صریح آقای مشفق امکانات لشکری و کشوری برای پیروزی آقای احمدینژاد بسیج شده بود. اگر به شکایت ما در این زمینه رسیدگی شود، معلوم خواهد شد که چه کسانی با چه امکاناتی این انتخابات را “مهندسی” کردند.
۴٫ هزاران میلیارد پول و کالا در ماههای منتهی به انتخابات هزینه شد، بدون آنکه مرجع نظارتی یک تذکر ساده به آقای احمدینژاد بدهد که این کار مصداق بارز خرید و فروش آراست و چنین آرایی طبق قانون باید باطل شود.
۵٫ صدا و سیما همچنان در خدمت رییس دولت نهم بود و در جهت تضعیف دیگر نامزدها.
۶٫ رفتار و گفتار رهبری رسماً به سود آقای احمدینژاد تفسیر میشد. سفر ایشان به کردستان در اردیبهشت ۸۸ و تأیید صریح عملکرد دولت آغاز ماجرا بود تا آن جا که سردار مشفق اعلام کرد که در همه جا “شکست آقای احمدینژاد را شکست رهبری” میخواندند. سکوت رهبری درباره عدم دخالت نظامیان در امر انتخابات نیز نشانه نظر مثبت ایشان در دخالت گسترده در انتخابات تفسیر میشد.
۷٫ مراجع قانونی نیز به اعتراضات و شکایات آقایان مهندس موسوی و کروبی تا اعلام نتایج انتخابات رسیدگی نکردند.
با توجه به این وضعیت و اینکه فضا در مرکز به گونهای بود که به قول وزیر فرهنگ و ارشاد دولت نهم در و دیوار تهران گواهی میدهند که “رأی آقای موسوی بیشتر از آقای احمدینژاد است”، انتظار داشتید بلافاصله پس از برگزاری انتخابات آرا به نسبت یک به سه به ضرر آقای موسوی اعلام شود و مردم به راحتی آن را بپذیرند. آن هم پس از اتفاقاتی که به ویژه در روز برگزاری انتخابات رخ داده بود (مانند قطع سیستم پیام کوتاه تلفن همراه، فیلترینگ سایتهای طرفدار آقای موسوی و…). به باور من اگر مردم به صورت علنی اعتراض نمیکردند، محل سؤال بود. جالب آنکه میلیونها شهروند ایرانی اعتراض خود را به نتیجه انتخابات اعلام کردند. اما جناح حاکم حاضر نشد یک هیأت بیطرف را برای رسیدگی به شکایات تعیین کند و همچنان به بازداشتهای فلهای و ضرب و شتم و اعترافگیری و صدور احکام ظالمانه سالها زندان برای فعالان ستادهای انتخاباتی منتقد پرداخت. از شما میپرسم اگر ۲۵ خرداد ۸۸ نبود، به کدام شکایت رسیدگی میشد و چه بلایی بر سر ما میآمد؟ بیشمار هستیم و این رفت ستم بر ما. اگر کم شمار بودیم با ما چه میکردید؟
میماند این ادعا که چرا از طرق قانونی اقدام نکردید؟ ما اقدام کردیم و نتیجه نگرفتیم. همچنان که در ادوار قبل به شکایات ما توجه نکردند. برای اینکه قانونگرایی جناح حاکم روشن شود، لطفاً جواب دهید:
ما از راههای قانونی شکایاتی تسلیم قوه قضاییه کردهایم. چرا به آنها رسیدگی نمیشود؟ حتماً باید یک اجتماع میلیونی شکل بگیرد تا همه از صدر تا ذیل نظام به فکر “قانون” و حاکمیت آن بیفتند؟ مگر امیرالمومنین (ع) در دادگاه حاضر نشد، آن هم در برابر یک فرد غیر مسلمان و قاضی حکم به ضرر وی صادر نکرد؟ پس چرا جنابعالی از قوه قضاییه نمیخواهید به شکایات ما رسیدگی کند؟ ما که به سازمان ملل متوسل نشدهایم. چرا علناً قانونشکنی میکنید؟ نکند ما را از حق شکایت کردن نیز در نظام عدل مورد نظر خود محروم کردهاید؟
جناب آقای شریعتمداری!
آیا میتوانم چند پرسش را که اذهان بسیاری از ایرانیان را به خود مشغول داشته است، با جنابعالی در میان بگذارم و انتظار شنیدن پاسخ مکفی داشته باشم؟
۱٫ چرا به روی مردم معترض به روند یا نتیجه انتخابات آتش گشودید؟ در کدام کشور دنیا برای جلوگیری از انقلاب مخملی (فرض کنیم چنین پروژهای در کار بود) مردم را به گلوله میبندند؟
۲٫ چرا از اراذل و اوباش در شکنجه زندانیان استفاده کردید؟ (لطفاً تکذیب نفرمایید. کافی است به متن کیفر خواست دادستان تهران علیه متهمان پرونده کهریزک مراجعه فرمایید. در این زمینه صراحت دارد).
۳٫ آیا دلیل آن که منتقدان خود را “خس و خاشاک” و “هیچ” میخوانید و خود را معادل ملت مینامید، آن نیست که هیچ حقی برای آنان قائل نشوید؟
۴٫ چرا خواهان رسیدگی به ترور کنندگان سیدعلی موسوی، پرتاب کنندگان عزاداران حسینی از روی پل و گذر کنندگان ماشین پلیس از روی پیکر سوگواری در عاشورای ۸۸ نمیشوید؟ آیا سکوت در این زمینه یا تبلیغ درباره ۹ دی میتواند این فجایع را از اذهان عمومی بزداید؟
۵٫ سؤال اساسی تر آن که، آنچه جنابعالی و همفکرانتان پس از انتخابات مهندسی شده ۸۸ انجام دادید، واقعاً با رفتار رژیم سابق پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ چه تفاوتی دارد؟ مگر رژیم کودتا روزنامههای مخالف را بعد از ۲۸ مرداد به تدریج توقیف نکرد؟ آیا شما غیر از این عمل کردید؟ آیا دست به انحلال احزاب منتقد نزدید؟ آیا معترضان را سرکوب نکردید و تعداد زیادی را به زندان نینداختید؟ آیا کوی دانشگاه تهران را به خاک و خون نکشیدید؟ آیا لباس شخصیها را به جان مردم بیدفاع، از جمله در مجتمع مسکونی سبحان نینداختید؟ و سرانجام آیا به بهانه مقابله با دشمن، انتخابات آزاد را منتفی نکردهاید؟ به نظر جنابعالی کودتا و حکومت نظامی شاخ و دم دارد؟ آیا اثبات اینکه انتخابات سالم برگزار شده است و شما در اکثریت هستید، آن است که انتخابات بعدی صد در صد آزاد برگزار شود تا جهانیان “قلت خس و خاشاک” را مشاهده کنند؟ یا راه آن استقرار حکومت پلیسی و سرکوب شدید و احکام قرون وسطایی برای منتقدان، اعم از نویسنده، هنرمند، دانشجو، استاد دانشگاه، روزنامهنگار، فعال مدنی و سیاسی است؟
جناب آقای شریعتمداری!
جناح حاکم در حال حاضر دو راه پیش رو دارد. یکی ادامه دادن راهی است که در یکسال و نیم گذشته پیموده است. یعنی به بهانه مقابله با “فتنه” نه تنها با “حقوق انسانی” ایرانیان، بلکه با “علوم انسانی” نیز به ستیز برخیزد و:
۱٫ همچنان فضا را پلیسی و امنیتی نگه دارد، به بگیر و ببندها ادامه دهد، هر نوع اجتماع اعتراضی را به شدت سرکوب کند و مانع برگزاری هر نوع مراسم توسط اصلاحطلبان (در حد دعای کمیل و دعای عرفه و…) شود.
۲٫ با توهین به شعور ملی، آخرین بقایای مطبوعات منتقد را توقیف، سایتهای اصلاحطلب را فیلتر و احزاب مستقل را منحل کند و در جهت حاکمیت سیستم تکحزبی، آن هم از نوع “حزب پادگانی” (حزب مخفی و غیر قانونی نظامیان) و انسداد سیاسی بکوشد.
۳٫ برای دو نامزد منتقد محدودیتهای روز افزون ایجاد کرده و تلاش خویش را صرف حذف هر چه بیشتر نیروهای وفادار به انقلاب و نظم و ثبات سیاسی کند.
۴٫ صدا و سیما را همچنان تک صدا و میلی اداره کند و بر رونق شبکههای فارسی زبان خارجی و گسترش نگاه به خارج بیفزاید.
۵٫ به شکایات منتقدان و معترضان درباره دخالتهای غیر قانونی در انتخابات تا شکنجه و شهادت شهروندان در زندانها رسیدگی نکند و هم زمان به صدور احکام رسوا و قرون وسطایی مانند محرومیت ۳۰ ساله جوانان از فعالیتهای سیاسی، حزبی و مطبوعاتی بپردازد (خدا رحم کرد فتنه را سی ساله خواندند. اگر ۶۰ ساله نامیده بودند، لابد این جوانان ۶۰ سال از فعالیتهای فوق محروم میشدند!)
۶٫ به جای تحلیل همهجانبه و آسیبشناسانه آنچه رخ داد، ادعاهای کلیشهای و سست خود را تکرار کند. البته چون به این نتیجه رسیده است که اتهامات شرمآورشان پاسخگوی ابهامات افشاگر شهروندان نیستند، اخیراً ریشه فتنه را ۲۰ ساله (آقای مصباح یزدی) تا ۳۱ سال (امام جمعه موقت) میخوانند و روشن شدن ماهیت و ابعاد فتنه را به سالهای آینده احاله میدهند و مجیز گویی را به اوج خود رسانده، از “قویتر” بودن “تدبیر مقام معظم رهبری” از “تدبیر امام راحل” سخن میگویند (تهران امروز، ۲۹/۸/۱۳۸۹). به این امید که ملت قانع شود آنچه انجام شد، بهترین راه ممکن بود.ولی باز هم بینتیجه!
۷٫ با این روند به انتخابات مجلس نهم برسد و در رویای برگزاری یک مسابقه یک طرفه و حذف آخرین منتقدان تکصدایی، زمان را از دست بدهد. حال آنکه تشکیل حکومتی یکدستتر از وضعیت کنونی که اولاً همگی ذوب در ولایت باشند و ثانیاً جز این هیچ نباشند، حتی اگر ممکن باشد، فاجعه آفرین است و سرنوشتی را برای کوشندگان آن رقم خواهد زد که رژیم شاه با ایجاد حزب واحد رستاخیز با آن مواجه شد.
راه دومی که در مقابل شماست همان وعدههای امام به مردم است که در قانون اساسی تبلور یافته است. چه بجاست که جنابعالی و دوستانتان نه در شعار، بلکه در عمل ثابت کنید واجد اعتماد به نفس هستید و به شعور و بصیرت و علاقه مردم به میهن خود باور دارید. یعنی با احترام گذاردن به کرامت، حرمت و حقوق شهروندان نشان دهید حاکمیت قانون را برگزیدهاید و منافع و امنیت ملی را بر منافع و قدرت خویش ترجیح میدهید. بر این اساس لازم است حکومت اعلام نشده نظامی را بر چینید، به جو پلیسی و امنیتی خاتمه دهید، آزادی اطلاعرسانی، بیان، قلم، مطبوعات، احزاب و اجتماعات را تأمین کرده و هر چه سریعتر اعلام کنید قصد دارید انتخابات آتی را سالم، قانونی و آزاد برگزار کنیدو به هر شکایتی از طرف هر شهروندی بیطرفانه رسیدگی خواهید کرد. شاید به این ترتیب قطار مدیریت کشور در ریل صحیح قرار گیرد.
روشن است که شما همچنان میتوانید، البته برای مدتی، حاکمیت نظامیان را در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، هنری، علمی و آموزشی تداوم بخشید. شما میتوانید نه فقط با “حقوق سیاسی و اجتماعی” شهروندان، بلکه با “علوم سیاسی و اجتماعی” نیز به مقابله برخیزید و قادرید “فتنه شناسی” را آن هم در مبتذلترین شکل خود جایگزین “جامعهشناسی” کنید. اما بدون تردید بسیار زودتر از آنچه فکر میکنید با ناکامی مواجه خواهید شد. چون مردم و به ویژه نسل جوان آگاهند که انحصار اطلاعرسانی شکسته شده است و جنابعالی بهتر از من از اختلافات رو به رشد جناح خود اطلاع دارید. همچنین از گسترش نارضایتیهای عمومی ناشی از مشکلات معیشتی (بیکاری، تورم و گرانی) آگاهید. علاوه بر این میدانید در صورت نمایشی برگزار شدن انتخابات آتی، با تحریم آشکار و گسترده بخشهای وسیعی از مردم مواجه خواهید شد که در صورت تکرار این تحریمها میتواند به یک نه بزرگ تبدیل شود. پس تا دیر نشده است، دعوت پیام سبز را جدی بگیرید. دختر و پسر جوان امروزی، فرزندان مادران و پدرانی هستند که انقلاب به آنها اعتماد کرد. به نسل جدید اعتماد کنید و راه فردای بهتر را بگشایید.
جناب آقای شریعتمداری!
تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران به پرندهای با دو بال تشبیه میشد، برداشت اکثریت ایرانیان آن بود که رقابت آزاد سیاسی هنوز ممکن است و دست کم دو جناح میتوانند بخت خود را برای مشارکت در مدیریت کشور آزمایش کنند. در آن دوران فضای جامعه و وعدههای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری با شرایط عمومی و عملکرد مسئولین از “شعر” تا “نثر” فاصله داشت. ولی هنگامی که اعلام شد پرنده مرد و کشور به اتوبوسی تشبیه شد که وظیفه سرنشینانش آن است که ساکت بمانند تا حواس رانندهای که برگزیدهاند پرت نشود، در اوضاع جامعه و مواعید انتخاباتی نامزدها با وضعیت کشور و در رفتار کسی که پیروز انتخابات خوانده شد، از “شعر” تا “شکنجه” شکاف ایجاد شده است. حتماً فراموش نکردهاید که چه سرور و شادمانی، از هر دو طرف، در ایام قبل از ۲۲ خرداد ۸۸ در سراسر ایران حاکم بود. ولی به علت آنکه بلافاصله پس از انتخابات، یکی خود را “حق” و معادل “ملت ایران” خواند و رقیب را “خس و خاشاک” نامید و در جایگاه “دشمن” نشاند، سرکوبهای خیابانی جای کارناوالهای شادی را گرفت.
“جنگ” به جای “جشن” نشست و سلسلهای از “انگها و ننگها” جایگزین “رنگین کمانی از رنگها” شد. آقای احمدینژاد و حامیانش در این توهم بودند که آب روان (منظور ستاد مداخلهکنندگان غیر قانونی در انتخابات که سردار مشفق سخنگوی آنان است) خس و خاشاک را جارو خواهد کرد. اما دیدیم و دیدید که چه فاجعههایی آفریده شد و چه رسواییها که به بار نیامد و چه آبروهایی که برفت.
آری! شما میتوانید به مسیر “از خطا تا جفا” ادامه دهید. ولی به شما و دوستانتان که مقدرات کشور را در دست گرفتهاید هشدار مشفقانه میدهم که این راه، راه بد فرجامی است. دیگرانی که از شما کار کشتهتر و سازمان یافتهتر بودند، از این مسیر رفتند ولی به بنبست رسیدند. مگر جناح متبوع شما با “اصلاحات” در نیفتاد؟ آیا زایش پر شکوه جنبش سبز را مشاهده نکردید؟ جنابعالی و دوستانتان ۲۵خرداد ۸۸ را در خواب هم نمیدیدید. ولی در بیداری دیدید و عظمت آن به شما شوک شدیدی وارد کرد. نکرد؟ اگر راه خود را تغییر ندهید و به حق و رأی مردم تمکین نکنید، ممکن است سیل خروشان بعدی فرصت جبران برای شما باقی نگذارد.
با احترام
سیدمصطفی تاجزاده زندان اوین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر