به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

پسر خردسال داشاب می گوید وقتی به کوچه اوین می رسم دل درد می گیرم

 کلمه
بابک داشاب که در جریان حوادث عاشورای سال ۸۸ در منزلش بازداشت شد، مدت یکسال و ده ماه در بند ۳۵۰ زندان اوین محبوس است. خانواده این فعال سیاسی در بند در نبود او با مشکلات زیادی مواجه هستند و کاهن فرزند پنج ساله داشاب نزدیک به دو سال از حضور و آغوش گرم پدر محروم بوده است. خانواده داشاب با اشاره به دلتنگی های این پدر و پسر به جرس می گوید: “وقتی بابک زندانی شد پسرش سه سال داشت و الان پنج سالش است و لحظاتی که نیاز داشت پدر بالای سرش باشد از حضور او به اجبار “محروم” بود و این کمبودها هیچوقت جبران نخواهد شد. اوایل که فکر......................


بابک داشاب که در جریان حوادث عاشورای سال ۸۸ در منزلش بازداشت شد، مدت یکسال و ده ماه در بند ۳۵۰ زندان اوین محبوس است. خانواده این فعال سیاسی در بند در نبود او با مشکلات زیادی مواجه هستند و کاهن فرزند پنج ساله داشاب نزدیک به دو سال از حضور و آغوش گرم پدر محروم بوده است.
خانواده داشاب با اشاره به دلتنگی های این پدر و پسر به جرس می گوید: “وقتی بابک زندانی شد پسرش سه سال داشت و الان پنج سالش است و لحظاتی که نیاز داشت پدر بالای سرش باشد از حضور او به اجبار “محروم” بود و این کمبودها هیچوقت جبران نخواهد شد. اوایل که فکر می کرد پدرش او را رها کرده و رفته اما الان فکر می کند زندان بانک است و پدرش در آنجا کار می کند. خیلی شرایط سختی را تحمل می کند. وقتی برای ملاقات می رویم، کاهن می گوید “وقتی به کوچه اوین می رسم دل درد می گیرم” ، ما هم یک کادوی کوچکی همیشه تهیه می کنیم تا زمانی که به ملاقات می رویم به او بدهیم تا حس و خاطره بدی در ذهنش باقی نماند. وقتی که به سالن ملاقات می رویم باز با همان لحن کودکانه می گوید این مسیری که به طرف ملاقات حضوری است برویم چون وقتی به طرف کابین ملاقات می رویم دلم بیشتر برای پدرم تنگ می شود و خیلی دوست دارم او را بغل کنم. روز ملاقات حضوری به پدرش می گوید بلند شو با هم قدم بزنیم و در آن سالن کوچک دست پدرش را می گیرد و با هم راه می روند و برای پدرش شعرهایی که یاد گرفته می خواند…. لحظات بسیار غم انگیزی است و امیدواریم این روزها بزودی تمام شود زیرا واقعا زندانیان سیاسی و خانواده هایشان بی گناه هستند. خود بابک هم وقتی چشمش به پسرش می افتد اشکهایش را جمع می کند… خیلی دلتنگ پسرش است و ماههاست که در آغوشش نکشیده است. بابک یک پدر بی نظیر است.”
او می گوید: “وابستگی بابک به فرزندش تا اندازه ای است که در دادگاه به چشمان کاهن قسم خورد و تمام اتهامات را رد کرد. الان چهارمین ماه است که از ملاقات حضوری محروم هستیم و فقط دوشنبه ها ملاقات کابینی داریم. از نظر جسمی حالش خوب است اما خیلی دلتنگ و نگران خانواده و پسرش است چون ارتباط عاطفی خیلی زیادی به خانواده و بویژه فرزندش دارد. از طرف دیگر بابک پسر بزرگ خانواده است و مادرشان فوت کرده و پدرشان خیلی مسن است و خواهر و برادرهایش به وجود او نیاز دارند.”
بابک داشاب در دادگاه بدوی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد انجام جرایم علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به تحمل ۶ سال حبس محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدید نظر به ریاست قاضی موحد به ۵ سال کاهش یافت.
خانواده بابک داشاب در خصوص آخرین وضعیت او اضافه می کنند: “یکسال و ده ماه است که بابک در زندان است که بعد از سیزده ماه زندان به مرخصی آمد اما بعد از عید این مرخصی ها قطع شد. هر چه پیگیری هم می کنیم اصلا جوابی بدست نمی آوریم و نمی دانیم مشکل کجاست؟! در مورد آزادی مشروط هم که صحبت می کنیم دستشان را تکان می دهند که اصلا در این مورد صحبت نکنید ما حتی زمانیکه حکم را دادند می توانستیم ماده ۱۸ را اعمال کنیم که گفتند ماده ۱۸ درش تخته شده است!”
وی با اشاره به اتفاق ناراحت کننده روز دوشنبه در سالن ملاقات ادامه می دهد: “روز دوشنبه که به ملاقات بابک رفته بودیم یکدفعه در سالن ملاقات سربازها به پسر اقای مقیسه حمله کردند سالن شلوغ شد و حال کاهن هم بد شد کمی به او آب میوه دادیم تا شکر خدا حالش بهتر شد.”
خانواده داشاب در پایان می گویند: “بارها برای مسئولین قضایی نامه نوشتیم و مشکلات خانواده و فرزند بابک را نوشتیم که بگذارند او از زندان آزاد شود و به مشکلات خانواده برسد اما هیچ پاسخی ندادند. با این وجود باز امیدمان را از دست نمی دهیم و همیشه امیدوار هستیم که بابک آزاد شود.”

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر