عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
امام علی ابن محمد النقی الهادی، امام دهم شیعیان، در نیمه ذی الحجه ۲۱۲
هجری در مدینه متولد و در سوم رجب ۲۵۴ به شهادت رسید. آن امام همام در
زمان زندگی و امامت خود چندین خلیفه عباسی را درک کرد و از ناحیه آنان ستم
های فراوان متحمل شد. در زمان متوکل عباسی، که بیشتر دوره امامت آن حضرت در
زمان او بود، امام هادی از مدینه به سامراء آورده، و در کنار پادگانی
نظامی سکنا داده شد و تا پایان عمر در آن مکان اقامت داشت. ابن جوزی، عالم بزرگ اهل سنت، می نویسد: روزی از امام هادی(ع) نزد
متوکل، که نسبت به سایر خلفای عباسی سفاک تر بود، سعایت کرده گفتند او در
خانه خود اسلحه و ادوات جنگ جمع کرده درصدد قیام علیه حکومت عباسی است.
متوکل گروهی از سربازان خود را به منزل امام....................
*نظرات وارده در یادداشت لزوما بیانگر دیدگاه 88 نمی باشد
امام علی ابن محمد النقی الهادی، امام دهم شیعیان، در نیمه ذی الحجه ۲۱۲ هجری در مدینه متولد و در سوم رجب ۲۵۴ به شهادت رسید. آن امام همام در زمان زندگی و امامت خود چندین خلیفه عباسی را درک کرد و از ناحیه آنان ستم های فراوان متحمل شد. در زمان متوکل عباسی، که بیشتر دوره امامت آن حضرت در زمان او بود، امام هادی از مدینه به سامراء آورده، و در کنار پادگانی نظامی سکنا داده شد و تا پایان عمر در آن مکان اقامت داشت.
ابن جوزی، عالم بزرگ اهل سنت، می نویسد: روزی از امام هادی(ع) نزد متوکل، که نسبت به سایر خلفای عباسی سفاک تر بود، سعایت کرده گفتند او در خانه خود اسلحه و ادوات جنگ جمع کرده درصدد قیام علیه حکومت عباسی است. متوکل گروهی از سربازان خود را به منزل امام فرستاد تا شبانه منزل او را بازرسی کنند. آنان در خانه حضرت هیچ اسلحه ای نیافتند و مشاهده کردند که امام روی زمین نشسته، مشغول عبادت است. پس حضرت را با همان حال نزد متوکل بردند و وضعیت را گزارش دادند.
متوکل چون امام را دید او را احترام کرده نزد خود نشاند و جام شرابی را که در دست داشت به او تعارف کرد. امام سوگند یاد کرد که گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار. متوکل اصرار نکرد به امام عرض کرد: شعری بخوان! امام فرمود: من کم شعر از بر دارم. متوکل اصرار کرد که باید بخوانی و امام شعری خواند که اشک متوکل و اطرافیانش را جاری ساخت:
باتوا علی قُلل الاجبال تحرسهم غُلب الرجال فما اعنتهُمُ القللُ
و استنزلوا بعد عز عن معاقلهم فاودعوا حُفَراً یا بئس ما نزلوا
ناداهم صارخ من بعد دفنهم این الاساور و التیجان و الخُللُ
این الوجوه التی کانت مُنعَّمة من دونها تُضربُ الاستار و الکِلل
فافصح القبر عنهم حین سائلهم تلک الوجوه علیها الدود تنتقل
بر قله های کوههایی که از آنها مردان قوی هیکل پاسداری می کردند شب را به روز می آوردند، ولی آن قله ها از آنان مواظبت نکردند.
پس از دوره ای از عزت از جایگاههای امنشان به پایین کشیده شدند و در گودال ها جایشان دادند و چه بد منزلگاهی بود!
پس از اینکه به خاک سپرده شدند فریادگری فریاد بر آورد: کجاست آن دستبند ها و تاج ها و لباس های فاخر؟
کجاست آن چهره های به ناز و نعمت پرورده که به احترامشان خرگاه و بارگاه آراسته می شد؟
گور به جای آنان پاسخ داد: آن چهره ها هم اکنون جولانگاه کرمهاست (احقاق الحق، ج۱۲، ص۴۵۴؛ المختصر فی الاخبار البشر، ج۲، ص۴۴).
آری! ای متوکل که اکنون بر اریکه قدرت تکیه زده ای و تنها و تنها به قدرت و شوکت خود می اندیشی و تنها دغدغه و نگرانی تو تخت و تاج و حکومت است، به گونه ای که کافی است اندک سوء ظنی برایت ایجاد شود تا وقت و بی وقت به خانه مردمان هجوم آوری و آنان را در بند کرده یا حصر و حبس نمایی و از هیچ آزار و اذیتی کوتاهی ننمایی! بدان و هشیار باش که این وضعیت هرگز دوام نخواهد آورد و از آن مقام ظاهری بالا و با عظمت به زیر کشیده خواهی شد و خوار و خفیف خواهی گردید.
ای متوکل! خیلی مغرور و شادمان و سرمستی که امروز دارای خرگاه و بارگاه و تاج و زیورآلات و کبکبه و دبدبه هستی؛ بدان که هرگز همیشه اینگونه نخواهد بود و این همه تجملات را از دست خواهی داد و اگر قرار بود این امور دوام بیاورد قبل از تو کسانی که آنها را در دست داشتند از دست نمی دادند و نوبت به تو نمی رسید.
این کاخ ها و این نگهبانان و این پاسداران و این فدائیان تو را مغرور نسازد تا حق انسان ها را پایمال کنی و به ظلم و ستم خود ادامه دهی که هیچ قدرتی نمی تواند تو را از آن سرنوشت محتوم نگه دارد.
اکنون به هر شهری و دیاری که پا می نهی برایت خیمه و خرگاه و بارگاه بر پا می شود و با شکوه و جلال تمام از تو استقبال می شود و انسان ها در پیشگاه تو خود را خوار و خفیف می سازند، اما همیشه اینگونه نخواهد بود. شکوه و جلال و شوکت و عظمت نه برای فرعون و نمرود ستمگر ماند و نه برای داود و سلیمان پیمبر.
و بدان که این بدن ناز پرورده روزی از تخت پادشاهی به گور منتقل خواهد شد که جایگاه مناسب و راحتی نیست و این بدن که در ناز و نعمت است خوراک مورها و کرمها خواهد شد.
ای متوکل و ای دیگر جباران و متکبران و ستمگران! همگی به هوش باشید و چشم و گوش خود را باز کنید و تماشا کنید و عبرت بگیرید. مگر در تاریخ نخوانده اید یا به چشم خود ندیده اید که ستمگران و جباران سرانجام کارشان به کجا انجامیده است؟ مگر خفت و خواری آنان را شاهد نبوده اید؟ آیا حکومت آنان جاودانه بوده است؟ آیا شاهد نبوده اید که ستمگرانی با خفت و خواری به محاکمه کشیده شده اند؟ آیا شاهد نبوده اید که ظالمان و جبارانی برای جان خود التماس کرده و با خفت و خواری جان تسلیم کرده و با ذلت مدفون شده اند؟ آیا شاهد نبوده اید که کاخ ها و قصرها جولانگاه جغدان گشته است؟ آیا شاهد نبوده اید که پدران ستمگر به دست فرزندان و برادران به قتل رسیده و تخت و تاجشان تصاحب شده است؟
پس اندکی به خود آیید و تدبر کنید و بیاندیشید تا شاید دریابید و به راه باز گردید و از ستم و حق کشی دست بردارید و حق را به حقدار بسپارید و عاقبت بهتری را برای خود رقم بزنید. و بدانید که از دو چیز در امان نیستید یکی خشم خدا و دیگری خشم ملت ها.
از خشم و غضب الهی بترسید و از ظلم و ستم و فساد دست بردارید! امام هادی(ع) می فرماید: «من امن مکر الله و الیم اخذه تکبر حتی یحل به قضاؤه و نافذ امره. و من کان علی بینة من ربه هان علیه مصائب الدنیا و لو قرض و نشر» هرکس خود را از مکر خداوند و مواخذه او در امان ببیند گردنکش و متکبر می شود تا اینکه قضای الهی و حکم نافذش او را فرا گیرد. اما کسی که با دلیل آشکار الهی حرکت کند مصیبت ها و بلاهای دنیوی برای او آسان باشد هرچند قطعه قطعه شود و پراکنده گردد (تحف العقول، ص۵۱۱).
علت جباریت گردنکشان و جباران این است که از خدا غافلند و همین امر باعث می شود که آن قدر به ظلم و ستم خود ادامه دهند تا به خشم و غضب خدا و مردم گرفتار شوند. البته اگر مطابق اصول الهی و انسانی عمل کنند در این راه نباید نگران هیچ مشکلی و مصیبتی باشند.
به هر حال خودخواهی و گردنکشی خشم مردم را در پی دارد. امام هادی(ع) می فرماید: «من رضی عن نفسه کثر الساخطون علیه» هرکس خودخواهی پیشه کند خشم و غضب کنندگان او زیاد خواهند شد (انوار البهیه، ص۱۴۳). و البته خشم خالق مهم تر است هر چند خشم خالق خشم مخلوق را نیز در پی دارد. آن حضرت می فرماید: «من اتقی الله یتقی، و من اطاع الله یطاع، و من اطاع الخالق لم یبال سخط المخلوقین، و من اسخط الخالق فلییقن ان یحل به سخط المخلوقین» هرکس از خدا بپرهیزد از او بپرهیزند، و هر کس خدا را اطاعت کند اطاعت شود، و هرکس از خدا اطاعت کند باکی از خشم مخلوق ندارد، و هر کس خدا را به خشم آورد باید یقین کند که به خشم مخلوق گرفتار شود (تحف العقول، ص۵۱۰).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر