اختصاصی 88
بسم الله الرحمن الرحيم
با عرض سلام خدمت ریاست محترم دادگاه :
لایحهای
که تقدیم میشود دفاعیه اینجانب " رحمت عزیزی " است نسبت به کیفرخواست
موجود در پرونده به شماره 9009981948400124 که احتمال می دهم اتهام
اینجانب نیز اقدام علیه امنیت ملی می باشد!
بیست و یکم مهر ماه هزار سیصدو هشتاد و نه خورشیدی ، چهار نفر که مدعی بودند مامور به امر از طرف......................
بسم الله الرحمن الرحيم
با عرض سلام خدمت ریاست محترم دادگاه :
لایحهای که تقدیم میشود دفاعیه اینجانب " رحمت عزیزی " است نسبت به کیفرخواست موجود در پرونده به شماره 9009981948400124 که احتمال می دهم اتهام اینجانب نیز اقدام علیه امنیت ملی می باشد!
بیست و یکم مهر ماه هزار سیصدو هشتاد و نه خورشیدی ، چهار نفر که مدعی بودند مامور به امر از طرف دادستانی هستند با داشتن حکمی که در آن اسم من و دوستم که ساعتی پیش از بازداشت من بازداشت شده بود وارد منزل شده و پس از بازرسی ، بنده را همراه با کیس کامپیوتر ، جزوات دانشگاهی تعدادی کتب ، دفترچه تلفن و... را بردند .
با این ادعا که برای چند ساعت و برای پاسخ دادن به چند سوال، حال آنکه چند ساعت به بیش از بیست روز به طول انجامید . در حالی که در اصل سی و دوّم قانون اساسی تاکید شده است : «هیچ کس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند . در صورت بازداشت موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد . متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود .
و در ابتدا شرح اندکی از بسیاری که در آن مدت بر من رفته است ؛
ـ انجام بازجویی در اتاقهای دربسته با عایق صوتی و همراه با چشم بند و بازجویی گاهآ از پشت سر و رو به دیوار ، بدون حضور وکیل مدافع که بازجویی روزی دو بار و پاسخ دادن به پرسش های هم زمان دو بازجو را نیز تجربه کرده ام .
ـ تهدید به حبس طویل المدت و طرح سوالات تلقینی و فشار برای اخذ پاسخهای تحمیلی . بازجویان نوید سه ماه انفرادی را به من داده بودند و به دروغ گفته بودند : " پرونده ات دوهزار صفحه است و اگر هر روز یک صفحه را برسی کنیم دوهزار روز اینجا هستی "
ـ تحت فشار روحی قرار دادن برای اعتراف کذب و دادنِ وعده تخفیف در حکم دادگاه در صورت پذیرش اتهام و تهدید به صدور حکم سنگین در صورت نارضایتی بازجویان از پاسخ ها .
ـ تهدید به اعمال محدودیتهای شغلی و اجتماعی در آینده به جهت صدور حکم محکومیت در دادگاه در صورت عدم پاسخ به سوالات آن طور که مد نظرشان بود .
ـ طرح سوالات تکراری از سوی بازجویان با این که هر بار پاسخ های مشابه و یکسانی دریافت می داشتند .
ـ ذکر جزییاتی از زندگی ام و اذعان به تجسس و شنود کلمات اشخاص به طوری که بارها اس ام اس های دوستان مرا که برای یکدیگر می فرستادند را در طول مدت بازداشتم برای بنده می آوردند و می گفتند که فلانی چنین اس ام اسی جهت حمایت از شما فرستاده است .
ـ اعمال نظر شخصی بازجویان در متن پاسخ نامه به طوری که اگر پاسخ اولیه بنده به سوالاتشان آنها را ارضا نمی کرد ، گفتن جملاتی از سوی آنان و نوشته شدن آن در برگه بازجویی توسط بنده قانعشان می کرد تا پاسخ آن سوال را تمام شده تلقی کرده و سؤال بعدی را بپرسند .امضا های چندین باره این جانب در برگه های باز جویی موّید همین مطلب است .
ـ همجواری بنده و دوست بازداشت شده ام با معتادین به کراک و متجاوزین به عنف در زندان بهشهر .
ـ تحمل وضعیت هولناک زندان بهشهر که هرگونه مقایسه آن با دیگر زندان ها سبب تخفیف وضعیت اسفبار آن می شود که شرح گوشه ای از آن در ادامه خواهد آمد .
ـ لطمه تحصیلی به بنده ، به جهت آنکه زمان بازداشت در آغاز سال تحصیلی90ـ89 بوده و سبب شده است تا درآن ترم مشروط علمی شوم .
ـ شایان ذکر است اصول متعدد دیگری از فصل سوم قانون اساسی از جمله : اصل بیست و پنجم در خصوص استراق سمع ، افشای مخابراتی ، تلگرافی و تلکس ( و اکنون ایمیل و اس ام اس ) و سانسور ؛ نیز نادیده گرفته شده است به طوری که تلفن بنده در تمام مدت تبلیغات انتخاباتی در خرداد 88 و بعد از آن شنود می شده است . بیان نقل قول هایی از من و تماس گیرندگان با من ، از سوی باز جویان شاهد این مدعاست .
همچنین پسورد ایمیل بنده نیز تغییر یافته است و تمامی اس ام اس های سال 88 و 89 بنده را در طول مدت بازجویی رویت نموده اند .
و اظهار صریح مخالفت بازجویان با ادامه فعالیت جبهه مشارک و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و اظهار رضایت از انحلال این دو حزب و اظهار تلاش برای تکمیل پرونده و انحلال حزب اعتماد ملی .
آری بزرگترین افتخار باز جوی من این بود که می گفت حزب مشارکت منحل شد و پروند حزب اعتماد ملی هم در حال تکمیل هست .
حال آنکه شهید بهشتی ، شخصیتی که دستگاه قضای ما دایه و افتخار ادامه راهش را دارد پیرامون آزادی احزاب می فرمایند :
«اگر در جامعه ای حزب و تشکیلات رسمی نباشد ، مسلماً در آن جامعه، گروه هایی پیدا می شوند ، اطراف هر شخصیتی و هر صاحب نفوذی ، افراد گرد می آیند و به جای آنکه احزاب و سازمان های متشکل باشند ، باند های خطرناک فاقد تشکّل و مسؤولیت و انضباط تشکیلاتی به وجود می آیند که خطرشان برای وحدت ، چندین درجه بیشتر است .» (جاودانه ی تاریخ،ج۶،ص۱۰۳)
و اما به زعم خود ، اتهام بنده آن است که در شرایطی که بسیاری از قوانین اساسی کشورمان با بی مهری ها همراه شد بنده به دفاع از قانون گذاران آن پرداختم که در راس آن مدیر مجلس خبرگان قانون اساسی یعنی شهید آیت الله دکتر بهشتی می باشد .
اتهام بنده آن است که در زمان فراموشی اهداف و ارزش های انقلاب و هجمه به یاران صدیق امام به دفاع از این چهره ها پرداخته ام . چرا که معتقدم الگوی فراوطنی پاسخ گوی نیاز های جامعة ما نبوده و نیست .
اگر اتهامات بنده این هاست که همه آن ها را و تبعات آن را از صمیم قلب پذیرا هستم و اگر غیر آن است ، همه آنها را کذب محض ، ناشایست و نابجا می دانم .
بدین جهت و به جهت احساس وظیفه و عمل به امر به معروف و نهی از منکر برآن شدم تا با راه اندازی وبلاگی تحت عنوان فرزند ملت (نشر اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی) خلاء وجودی الگوی مناسب برای جوانان ، مردم و مسئولین را پُر نمایم .
امر به معروف و نهی از منكر این اصلی است كه بشر براساس تجربه به آن دست یافته است و در میان تعالیم دین اسلام و ادیان توحیدی پیش از اسلام نیز مطرح شده است .
در این زمینه شهید آیت الله دكتر بهشتی در کتاب باید ها و نباید ها چنین آورده است ؛
«مطمئن باش آن تعلیمات دینی و تبلیغات دینی كه صرفاً آهنگش كوبیدن كمونیسم باشد به دلها نخواهد نشست . كاری كن كه در پرتو اسلام زندگی انسانیتر و اسلامیتر و بهتر و یكتاپرستانهتر و با عدل و داد همراهتر در برابر جوان جستجوگر بنهیم ........ چرا با واقعیات شوخی میكنیم چرا نمیخواهیم لمس كنیم كه دعوت به خیر در اسلام شاید ده درصد هم به زبان نبود و شاید بیش از 90 درصدش به عمل بود» (باید ها و نباید ها ص ۳8)
و همچنین پیرامون باز بودن باب نقد از مسئولین در تمام سطوح می فرمایند :
«انتقاد سازنده و دلسوزانه از مسئولین در تمام سطوح برای همه آزاد است (تکرار می کنم) انتقاد سازنده و دلسوزانه و نه مغرضانه ی راست و نه دروغ برای همه مردم که صاحب هر گونه عقیده ای باشند ، مسلمان و کافر ، عادل و فاسق ، شهری و روستایی ، ارتشی و غیر ارتشی ، اداری و غیر اداری ، روحانی و غیر روحانی ، زن و مرد ، کوچک و بزرگ ، با سواد و بی سواد . انتقاد و خرده گیری دلسوزانه ی راست گویانه از مسئولان اداره ی کشور ، از خرد و بزرگ برای همه آزاد است . شما مردم ایران مطمئن باشید که ما احدی را به دلیل انتقاد از خودمان یا انتقاد از دست اندر کاران دیگر جمهوری اسلامی به هیچ عنوان نمی گذاریم کسی تعقیب کند ، تهدید کند . ما با صراحت این را می گوییم هر جا در هر گوشه ی ایران کسی مزاحم و معترض کسی دیگر شود که چرا نسبت به مسئولان کشور انتقاد یا خرده گیری کردی ، این مزاحمت کننده کارش مورد تنفّر ماست و از همه ی برادر ها و خواهرهای با ایمان و عاشق و شیفته ی انقلاب تقاضا می کنم جوّ پاک و مطهر جمهوری اسلامی را با این گونه موضع گیری های مخالف با خواست اسلام ، آلوده نسازید و نگذارید کسی بتواند در داخل ایران بگوید : ای بابا در این رژیم هم که اختناق است . نخیر آقا ، در این رژیم در رابطه با انتقادِ صریح و روشن از مسئولان هیچ اختناقی نیست . (سخنرانی ها و مصاحبه های آیت الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی ؛ محمدرضا سرابندی ؛ ج2 ص565-568)
اهمیت امر به معروف و نهی از منكر تا بدانجاست كه خداوند در قرآن میفرمایند : ما در میان هر امتی ، پیامبری را مبعوث كردیم كه مهمترین وظیفهی او دو چیز بود : نخست ، امر به یكتاپرستی كه بزرگترین معروف هاست و دیگر ، نهی از اطاعت طاغوتها (فریبگران) كه بزرگترین منكر هاست : «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ .» (آیه 36 ، سوره نحل)
و در سوره نساء، آیه ۱۴۸ نیز میفرماید : «خداوند بانگ برداشتن به بد زبانى را دوست ندارد مگر از کسى که بر او ستم رفته باشد و خدا شنواى داناست .» «لاّیحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَ کَانَ اللّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا»
چه ظلمی از این بالاتر که چهره های شاخص و شخصیت های تاثیر گذار انقلاب که اسوه و الگوی جامعه هستند تحدید شوند آیا این همان صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللّهِ نیست؟ و عدالت یکی از اصول دین ما به نام عدالت به سخره گرفته شود . و دستمایه ای برای هجمه به رقبای سیاسی ،
انتظار نداشته باشید که ما یاران صدیق امام و انقلاب را واگذاریم و افرادی که بی هیچ هزینه ای بر مسند قدرت تکیه زده اند را پذیرا باشیم .
افرادی که با نام نهادن جریان انحرافی بر آنان در واقع در حقشان لطف شده است چراکه این افراد اصلا در جریان نبوده اند که حالا بخواهد منحرف شده باشند .
آیا منطقی است که در 14 خرداد سال 89 آن چنان برخورد زشتی با یادگار امام شود؟ به چه قیمتی؟ از سر سفره شهید بهشتی بر خیزیم بر سر سفره کدام جهنمی بنشینیم؟
آیا انتظار دارید ما یادگار و یاران صدیق امام را وانهیم و جریانی را پذیرا باشیم که جز جسارت به پیامبران الهی و توهین به رزمندگان هشت ساله دفاع مقدس چیزی برای گفتن ندارند .
جریانی که پیامبران را ترسو و ظلم ستیزی جوانان رزمندة ما را متاثر از فیلم های وسترن امریكایی و ایتالیایی نامید . آیا این الگو کُشی سبب بی هویتی در جوانان امروز ما نمی شود؟
بی هویتی ، خلاء معنویت ، بد اخلاقی ها و... جامعه را در آستانه سقوط به پرتگاه های نهلیسم ، شیطان پرستی، دین ستیزی ، رمالی ، جن گیری ، خرافه پرستی و غیره کشانده است ، مسولیت این خیانت بزرگ با کیست؟
شاید شکم گرسنه یک جامعه را بشود تحمّل و توجیه کرد اما ذهن پریشان ، دل نا آرام و هویت از دست رفته جامعه را چه باید کرد؟
آیا بد اخلاقی ها سیاسی هم متاثر از تحریم های آمریکاست؟
و کدام منکر بالاتر از بد اخلاقی است در حالی پیامبر اسلام (ص) هدف بعثت خود را تحکیم و به کمال رساندن مکارم اخلاقی نامیدکه «انی بعثت لا تمم مکارم الاخلاق» (من بر انگخیته شده ام تا مکارم اخلاق را کامل کنم»
چند روزی هست که از سالروز بعثت حضرت رسول (ص) می گذرد بنگریم ، پیامبر در چه جامعه ای مبعوث شد و وضعیت ما نسبت به آن جامعه چقدر بهبود یافته است ، به همان اندازه که نسبت به آن جامعه بهبود یافته ایم مسلمانیم در غیر این صورت هنوز آن طور که باید بعثت حضرت رسول (ص) در جامعه ما تجلّی نیافته است .
پیامبر (ص) در جامعه و در زمانی مبعوث شد که انسانیت و کرامت انسانی به فراموشی سپرده شده بود . شرک و بت پرستی ، از خود بیگانگی و بحران هویت ، زمینه و فرصت هرگونه تفکر و تحوّلِ مثبت را از میان برده بود . احترام به حقوق انسان ، هیچ تعریف و جایگاهی در زندگی بشر نداشت آنچه حاکم بود به تعبیر امام علی (ع) در نهج البلاغه :
«خودپسندی و تکبر در میان آنها رواج پیدا کرده و به بی صبری افتخار می کردند فحشاء و منکرات را روش خود ساخته و سخنان باطل (مانند دروغ، شهادت ناحق) می گفتند . پیامبران را کشته و اولیای خدا را از میان خود بیرون می کردند . بدکاران را حاکم بر خود نموده و کسانی را که اصل و نسب درستی نداشتند اطاعت می نمودند» (المراقبات ، آیة الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی ، صص160-159- 158)
«چراغ هدایت بی نور ، و کور دلی همگان را فراگرفته بود. خدای رحمان معصیت می شد و شیطان یاری می گردید ؛ ایمان بدون یاور مانده و ستون های آن ویران گردیده و نشانه های آن انکار شده ، راه های آن ویران و جاده های آن کهنه و فراموش گردیده بود… مردم حیران و سرگردان ، بی خبر و فریب خورده ، در کنار بهترین خانه (کعبه) و بدترین همسایگان (بت پرستان) زندگی می کردند . خواب آنها بیداری ، و سرمه چشم آنها اشک بود ؛ در سرزمینی که دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامی بود» (نهج البلاغه ، محمد دشتی ، خطبه2 ص43)
در چنین جامعه ای پیامبری مبعوث شد تا حاکمیت اخلاق باشد و ما اخلاق را ذبح می کنیم که حاکمیتی داشته باشیم .
امام جعفر الصادق عليه السلام مىفرمايد:
" مَعَاشِرَ الشّيعة! كُونُوا لَنا زينا وَلا تَكُونُوا عَلَيْنا شينا، قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا واحْفظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَكُفُّوها عَنِ الفُضُولِ وَقُبْحِ الْقَولِ "
اى گروه شيعه! براى ما زينت باشيد نه ننگ و عار ، با مردم خوش گفتار بوده و از سخنان بيهوده و زشت برحذر باشيد . (سفينة البحار ، ج 1 ص . 730)
فریاد وا اسلاما و ادعای مسلمانی چند آتشه مدعیان در مناظرات انتخاباتی محک خوبی خورد ، وقتی که هر مسلمان راستین در هنگام آن مناظرهی معرورف با خود حدیث پیامبر گرامی اسلام (ص) و امام جعفرصادق (ع) را مرور میکنند که آیا آن مناظره نا میمون و حوادث بعد از انتخابات سبب زینت اهل بیت عصمت و طهارت شده است؟
ریاست محترم دادگاه ؛
سؤال این است ، آیا دیگر بهتر از این میتوان به حیثیت اسلام لطمه زد؟
گاه منتقدان و گاه تمامی ملت را با ادبیاتی غیر اخلاقی ، مورد هجوم قرار میدهند ، در حالیکه قرآن کریم صریحاً با نهی « وَ لا تَسُبُّوا » از این کار منع کرده است . (وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّه) (انعام108) (به بت پرستها هم حرف زشت نزنيد)
شاعر می فرماید ؛ قومی که گشت فاقد اخلاق آن قوم مردنی است (ملک الشعرای بهار)
حال برای زنده کردن آن قوم چه باید کرد؟ آیا جز با امر به معروف و نهی از منکر می توان جامعه را زنده کرد؟ اما علت این میّت بودن جامعه مخصوصا از حیث اخلاق ، نبود مطبوعات آزاد و روزنامهنگاران مستقل در کشور است . به بیان دیگر ، تعطیل شدن باب امر به معروف و نهی از منکر و نیز برخورد نامناسب حاکمان و حکومت با منتقدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر از جمله مراجع تقلید و روحانیت مستقل،
بیشک اگر باب نقد و انتقاد مسدود نمیشد ، اگر روزنامهنگاران با سرکوب و بازداشت مواجه نمیشدند ، اگر مطبوعات و رسانههای آزاد و مستقل را توقیف و تعطیل نمیکردند ، و اگر جلوی فعالیت قانونی منتقدان را سد نمیکردند و آنان را با هزاران انگ و اتهام ، زندانی یا منزوی و خانه نشین نمیکردند ، چرخ امور جامعه بهگونهای دیگر میچرخید .
آنقدر تحمل حضرات در پذیرش نقد ، تاب شده است که یک مطلب ساده در وبلاگ بنده موضوع جلسه ای از بازجویی می شود مطلبی که تیترش این بود " الگوی مدیریت زیبا " به نقل از روزنامه - همشهری - 05/04/1387
بازجو از این عبارت ، (الگوی مدیریت زیبا) نشان دادن نازیبایی و زشتی مدیریت دولت فعلی را استنباط می کند و این مطالب و سایر مطالب موجود در وبلاگ را اقدام علیه امنیت ملی می نامد .
اقدام علیه امنیت ملی آن است که جوانان ما را از سر سفره یاران صدیق امام و انقلاب بردارند و در برِ تازه نمود یافتگان بی بنیاد نهند .
اقدام علیه امنیت ملی آن است که در جهت خلاف اهداف و شعارهای اصلیِ انقلاب مان حرکت کنیم و به بهانهی مبارزه با آمریکا ، روسیه و چین را بر ارکان کشور و بازارهای ایران مسلط کنیم ، و این چنین شعار محوری انقلاب ، یعنی «نه شرقی ، نه غربی ، جمهوری اسلامی» را روز به روز بیشتر نقض کنیم .
آری امنیت ملی آنگاه به خطر می افتد که با زیر پا گذاشتن اصول مسلّمی از قانون اساسی به جمهوریت نظام خدشه وارد شود که خدشه به جمهوریت محو اسلامیت آن است و بلعکس .
اقدام علیه امنیت ملی آن است که به قیمت ورشکستگی تولیدکنندهی داخلی (اعم از صنعتگران و کشاورزان و تجّار ملی) کشور را از کالاهای رنگارنگ وارداتی و اجناس بُنجل چینی پُر کنیم و به تولید ملی و صادرات حیاتی کشور ضربه زنیم .
اقدام علیه امنیت ملی و فتنه آن است که با ماجراجویی و تشنج آفرینی و بحران زایی امید به آیندهی جوانان با استعداد این کشور را از بین ببریم ، زمینهساز تحریمهای سازمان ملل و شورای امنیت شویم ، و در نتیجه موجب فرار بیسابقهی مغزها و سرمایههای این ملت شویم .
اقدام علیه امنیت ملی پُر کردن زندان های از دانشجویان و فعالان سیاسیست ، زندان هایی که نمونه ای از آن را خود تجربه کرده ام که شرح گوشه ای از آن این چنین است ،
زندان بهشهر ؛ از سال 1341تنها براي 60 نفر از زندانيان ساخته شده بود ، اين زندان تنها گنجايش همين تعداد زندانی را دارد در حاليكه اكنون چندين برابر ظرفيت در آن نگهداري ميشود و به دليل فضاي كم در اين زندان ، زندانيان شبها به صورت كتابي و در آغوش یکدیگر می خوابند ، فاضلاب اين مركز نگهداري نيز در نهایت آلودگی بوده و روزانه تا ده بار فاضلاب آن تخليه ميشود كه اگر نشود بوي طعفن منطقه را فرا خواهد گرفت .
در فضاي كمتر از 50 متر مربع 180 زنداني به سر ميبرند و به دليل آلودگي بالا طبق آنچه که با چشمان خود دیدم بيش از 90 درصد زندانيانش آلوده هستند . و ناچارند شب ها در صف طویل دریافت دارو بایستند .
اینجانب به همراه دوست بازداشت شده ام در اتاقی بودیم که معروف بود به قرنطینه که در آن چندین نفر معتاد به کراک و چند تن دیگر هم متهم به رابطه نامشروع بودند یکی از همین متهمان می گفت : " در این چند شبی که اینجا هستم با هر بار تنفّس نفسم را در سینه حبس می کنم و یکی درمیان تنفّس می کنم تا بوی طعفّن کمتری استنشاق کنم " شخصی دیگر که کاملا در چهره و اندامش پیدا بود معتاد به مواد مخدر است وقتی سنش را پرسیدم گفت : " متولد 1365 هستم " یعنی 2 سالی از من کوچکتر بود ولی چهره اش 8 سالی بزرگتر از من نشان می داد . با این حال ،
صبح ها زندان بان با پوتین محکمی که به پا داشت با لگدی محکمتر به کف پایشان آن ها را ازخواب بیدار می کرد .
بیدارشان می کرد تا دوباره به یاد آرند که در چه جایی هستند و چه وضعیتی دارند .
با هزار خواهش و تمنّا یک کتری چای بدون لیوان به داخل سلول می آوردند و با یکی دو تا ، لیوانِ موجود ، همه چای می نوشیدند وقت ناهار که می شد یک دیگ عدسی می آوردند و مقداری نان ، همه دور دیگ می نشستند و همزمان ده ها دست وارد دیگ می شد .
بنده و دوست همراه ام از کنج سلول این حیات وحش انسانی را نه با چشم دل ، که با چشم سر می دیدیم
ناله های معتادین و خواهش های آنها از زندان بان برای یک نخ سیگار ،
فحش های رکیک زندانیان بعد از رفتن زندان بان و........ گوشمان را نوازش می داد .
فضایی که حتی در آن جای غیر نجسی نبود که بشود فقط نشست آن چیزی بود ، که ما لمسش می کردیم
و در این مدت ، زندان بهشهر اگرچه این همه زشتی ها را به ما چشاند اما با زبان چیزی را نچشیدیم و نخوردیم و ترجیح می دادیم گرسنه بمانیم .
جالب اینکه بزرگترین آرزوی معتادین سلول این بود که به زیر زمینِ زندان بروند جایی که تجمع اصلی زندانیان آنجاست . و قتی که علت را می پرسیدیم می گفتند : " آخه اونجا همه چیز پیدا میشه " !!
و آنچه در ادامه می آید بخشی از نهجالبلاغه است که نه خطبه است و نامه ، یكی از زیباترین آنها كه به تعبیر خود سیدرضی (ره) از جالبترین آنهاست که پیش از این نیز در وبلاگ خود (فرزند ملت) آن را منتشر کرده ام ، باشد که چراغ هدایتمان شود .
كسی از حضرت امیر درخواست كرد كه او را پند دهد . حضرت امیر با كلمه ، (لاتكن) به معنی نباش آغاز میكند و میفرماید : از اینهایی نباش كه : امید بستهاند به آخرت ولی عملی را برای آن انجام نمیدهند .
«نباش از كسانی كه سخنانشان سخن زاهدان است ولی عملشان عمل راغبین به دنیا است .»
«نباش از كسانی كه وقتی از دنیا به شما دادند سیری ناپذیرید .»
«نباش از كسانی كه نهی میكنند دیگران را ولی نقدپذیر نیستند و امر میكنند به چیزی كه خودشان آن را انجام نمیدهند .»
«نباش از كسانی كه از گناهكاران بدشان میآید در حالیكه خودشان یكی از آنها هستند .»
«نباش از كسانی كه وقتی عافیت مییابند اعجاب به خود پیدا میكنند و مأیوس میشوند وقتی در آزمونها میافتند .»
«نباش از كسانی كه نفس بر او غلبه میكند با یك گمان ، در حالی كه یك یقین باعث حركت او به درستی نمیشود .»
«نباش از كسانی كه در مقام عمل كوتاهی میكنند و اگر از آنها سئوال شود كه چه كردند مبالغه میكنند در آنچه كردند .»
«نباش از كسانی كه اگر در معرض شهوتی قرار گیرند معصیت را پیش میاندازند و توبه را به تأخیر میاندازند و وقتی دچار محنتی میشوند از راه دین و ایمان فاصله میگیرند .»
«نباش از كسانی كه وصف میكنند عبرت را ولی پند نمیگیرند از آن .»
«نباش از كسانی كه در موعظه بر دیگران مبالغه میكنند ولی خودشان پند نمیگیرند . ایشان كسانی هستند كه گفتارشان باعث راهنمایی مردم است ولی خودشان در گمراهیاند .»
«نباش از كسانی كه مناقصه میكنند در چیزی كه پایدار نیست و از بین خواهد رفت .»
«نباش از كسانی كه سهلگیری میكنند در هر چیزی كه برای آنها باقی خواهند ماند .»
«نباش از كسانی كه آنچه را كه غنیمت است غرامت میبینند و آنچه را غرامت است غنیمت میپسندند .»
«نباش از كسانی كه از مرگ میترسند ولی نسبت به زندگی كه از آنها فوت میشود مبادرت نمیكنند .»
«نباش از كسانی كه معصیت دیگران پیش چشم آنها بزرگ میآید و معصیت خودشان را كوچك میبینند و طاعت دیگران را كوچك و طاعت خود را بزرگ میبینند .»
«نباش از كسانی كه به زندگی طعنه میزند ولی نسبت به زندگی خودش مداهنه میكند .»
«نباش از كسانی كه ارشاد میكنند دیگران را و گمراه میكنند خودشان را .»
«نباش از كسانی كه دیگران از او اطاعت میكنند و خودش عصیان و سركشی میكند .»
«نباش از كسانی كه از مردم میترسند در امری كه مربوط به خداست ولی از خدا نمیترسند در امری كه مربوط به مردم است .»
و جهت حسن ختمام اینکه ؛
با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرده ام بگذارید با همان بسم الله الرحمن الرحیم تمام کنم ، علماى ادب از جمله حضرت امام در تفسیر سوره حمد فرموده اند : " رحمن " و " رحيم " مشتق از رحمت و براى مبالغه است ؛
آری خداوند به گواه این آیه هم رحمان هست و هم رحیم اما رحمانیت خداوند شامل همه بندگانش می شود و " رحمن " محيط ترين اسماى الهيه است . ولی رحیم بودن او شامل بندگان خاصش ، لذا از خداوند رحیم می خواهم که : یا رحیم به رحمت رحیمیه ات به علما ی ما ، به روشنفکران ما ، به عوام ما ، به مسئولین ما ، به مومنان ما ، به زنان و مردان ما ، به پیران و جوانان ما ، به دختران و پسران ما ، به اساتید حوزه و دانشگاه ما ، به دانشجویان و طلبه های ما ، به دینداران و مبلّغین و مداحان ما ، به نویسندگان و شاعران ما ، به هنرمندان و فرهنگیان ما ، به سپاهیان و به بسیجیان ما ، به اصلاح طلب و به اصولگرای ما ، به قضات ما ، به وکلای ما در مجلس ، به آمران و مامورین ما ، به کسبة و تجّار ما ، و به مسلمانان و شیعیان ما ، به ملت ما و به همه مردم ما دردِ دین عطا کن که درد بهترین رحمت رحیمیه توست
و به درد مندان ما صبر
رحمت عزیزی
سه شنبه، 14/ تیر/1390
بهشهر
با عرض سلام خدمت ریاست محترم دادگاه :
لایحهای که تقدیم میشود دفاعیه اینجانب " رحمت عزیزی " است نسبت به کیفرخواست موجود در پرونده به شماره 9009981948400124 که احتمال می دهم اتهام اینجانب نیز اقدام علیه امنیت ملی می باشد!
بیست و یکم مهر ماه هزار سیصدو هشتاد و نه خورشیدی ، چهار نفر که مدعی بودند مامور به امر از طرف دادستانی هستند با داشتن حکمی که در آن اسم من و دوستم که ساعتی پیش از بازداشت من بازداشت شده بود وارد منزل شده و پس از بازرسی ، بنده را همراه با کیس کامپیوتر ، جزوات دانشگاهی تعدادی کتب ، دفترچه تلفن و... را بردند .
با این ادعا که برای چند ساعت و برای پاسخ دادن به چند سوال، حال آنکه چند ساعت به بیش از بیست روز به طول انجامید . در حالی که در اصل سی و دوّم قانون اساسی تاکید شده است : «هیچ کس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند . در صورت بازداشت موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد . متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود .
و در ابتدا شرح اندکی از بسیاری که در آن مدت بر من رفته است ؛
ـ انجام بازجویی در اتاقهای دربسته با عایق صوتی و همراه با چشم بند و بازجویی گاهآ از پشت سر و رو به دیوار ، بدون حضور وکیل مدافع که بازجویی روزی دو بار و پاسخ دادن به پرسش های هم زمان دو بازجو را نیز تجربه کرده ام .
ـ تهدید به حبس طویل المدت و طرح سوالات تلقینی و فشار برای اخذ پاسخهای تحمیلی . بازجویان نوید سه ماه انفرادی را به من داده بودند و به دروغ گفته بودند : " پرونده ات دوهزار صفحه است و اگر هر روز یک صفحه را برسی کنیم دوهزار روز اینجا هستی "
ـ تحت فشار روحی قرار دادن برای اعتراف کذب و دادنِ وعده تخفیف در حکم دادگاه در صورت پذیرش اتهام و تهدید به صدور حکم سنگین در صورت نارضایتی بازجویان از پاسخ ها .
ـ تهدید به اعمال محدودیتهای شغلی و اجتماعی در آینده به جهت صدور حکم محکومیت در دادگاه در صورت عدم پاسخ به سوالات آن طور که مد نظرشان بود .
ـ طرح سوالات تکراری از سوی بازجویان با این که هر بار پاسخ های مشابه و یکسانی دریافت می داشتند .
ـ ذکر جزییاتی از زندگی ام و اذعان به تجسس و شنود کلمات اشخاص به طوری که بارها اس ام اس های دوستان مرا که برای یکدیگر می فرستادند را در طول مدت بازداشتم برای بنده می آوردند و می گفتند که فلانی چنین اس ام اسی جهت حمایت از شما فرستاده است .
ـ اعمال نظر شخصی بازجویان در متن پاسخ نامه به طوری که اگر پاسخ اولیه بنده به سوالاتشان آنها را ارضا نمی کرد ، گفتن جملاتی از سوی آنان و نوشته شدن آن در برگه بازجویی توسط بنده قانعشان می کرد تا پاسخ آن سوال را تمام شده تلقی کرده و سؤال بعدی را بپرسند .امضا های چندین باره این جانب در برگه های باز جویی موّید همین مطلب است .
ـ همجواری بنده و دوست بازداشت شده ام با معتادین به کراک و متجاوزین به عنف در زندان بهشهر .
ـ تحمل وضعیت هولناک زندان بهشهر که هرگونه مقایسه آن با دیگر زندان ها سبب تخفیف وضعیت اسفبار آن می شود که شرح گوشه ای از آن در ادامه خواهد آمد .
ـ لطمه تحصیلی به بنده ، به جهت آنکه زمان بازداشت در آغاز سال تحصیلی90ـ89 بوده و سبب شده است تا درآن ترم مشروط علمی شوم .
ـ شایان ذکر است اصول متعدد دیگری از فصل سوم قانون اساسی از جمله : اصل بیست و پنجم در خصوص استراق سمع ، افشای مخابراتی ، تلگرافی و تلکس ( و اکنون ایمیل و اس ام اس ) و سانسور ؛ نیز نادیده گرفته شده است به طوری که تلفن بنده در تمام مدت تبلیغات انتخاباتی در خرداد 88 و بعد از آن شنود می شده است . بیان نقل قول هایی از من و تماس گیرندگان با من ، از سوی باز جویان شاهد این مدعاست .
همچنین پسورد ایمیل بنده نیز تغییر یافته است و تمامی اس ام اس های سال 88 و 89 بنده را در طول مدت بازجویی رویت نموده اند .
و اظهار صریح مخالفت بازجویان با ادامه فعالیت جبهه مشارک و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و اظهار رضایت از انحلال این دو حزب و اظهار تلاش برای تکمیل پرونده و انحلال حزب اعتماد ملی .
آری بزرگترین افتخار باز جوی من این بود که می گفت حزب مشارکت منحل شد و پروند حزب اعتماد ملی هم در حال تکمیل هست .
حال آنکه شهید بهشتی ، شخصیتی که دستگاه قضای ما دایه و افتخار ادامه راهش را دارد پیرامون آزادی احزاب می فرمایند :
«اگر در جامعه ای حزب و تشکیلات رسمی نباشد ، مسلماً در آن جامعه، گروه هایی پیدا می شوند ، اطراف هر شخصیتی و هر صاحب نفوذی ، افراد گرد می آیند و به جای آنکه احزاب و سازمان های متشکل باشند ، باند های خطرناک فاقد تشکّل و مسؤولیت و انضباط تشکیلاتی به وجود می آیند که خطرشان برای وحدت ، چندین درجه بیشتر است .» (جاودانه ی تاریخ،ج۶،ص۱۰۳)
و اما به زعم خود ، اتهام بنده آن است که در شرایطی که بسیاری از قوانین اساسی کشورمان با بی مهری ها همراه شد بنده به دفاع از قانون گذاران آن پرداختم که در راس آن مدیر مجلس خبرگان قانون اساسی یعنی شهید آیت الله دکتر بهشتی می باشد .
اتهام بنده آن است که در زمان فراموشی اهداف و ارزش های انقلاب و هجمه به یاران صدیق امام به دفاع از این چهره ها پرداخته ام . چرا که معتقدم الگوی فراوطنی پاسخ گوی نیاز های جامعة ما نبوده و نیست .
اگر اتهامات بنده این هاست که همه آن ها را و تبعات آن را از صمیم قلب پذیرا هستم و اگر غیر آن است ، همه آنها را کذب محض ، ناشایست و نابجا می دانم .
بدین جهت و به جهت احساس وظیفه و عمل به امر به معروف و نهی از منکر برآن شدم تا با راه اندازی وبلاگی تحت عنوان فرزند ملت (نشر اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی) خلاء وجودی الگوی مناسب برای جوانان ، مردم و مسئولین را پُر نمایم .
امر به معروف و نهی از منكر این اصلی است كه بشر براساس تجربه به آن دست یافته است و در میان تعالیم دین اسلام و ادیان توحیدی پیش از اسلام نیز مطرح شده است .
در این زمینه شهید آیت الله دكتر بهشتی در کتاب باید ها و نباید ها چنین آورده است ؛
«مطمئن باش آن تعلیمات دینی و تبلیغات دینی كه صرفاً آهنگش كوبیدن كمونیسم باشد به دلها نخواهد نشست . كاری كن كه در پرتو اسلام زندگی انسانیتر و اسلامیتر و بهتر و یكتاپرستانهتر و با عدل و داد همراهتر در برابر جوان جستجوگر بنهیم ........ چرا با واقعیات شوخی میكنیم چرا نمیخواهیم لمس كنیم كه دعوت به خیر در اسلام شاید ده درصد هم به زبان نبود و شاید بیش از 90 درصدش به عمل بود» (باید ها و نباید ها ص ۳8)
و همچنین پیرامون باز بودن باب نقد از مسئولین در تمام سطوح می فرمایند :
«انتقاد سازنده و دلسوزانه از مسئولین در تمام سطوح برای همه آزاد است (تکرار می کنم) انتقاد سازنده و دلسوزانه و نه مغرضانه ی راست و نه دروغ برای همه مردم که صاحب هر گونه عقیده ای باشند ، مسلمان و کافر ، عادل و فاسق ، شهری و روستایی ، ارتشی و غیر ارتشی ، اداری و غیر اداری ، روحانی و غیر روحانی ، زن و مرد ، کوچک و بزرگ ، با سواد و بی سواد . انتقاد و خرده گیری دلسوزانه ی راست گویانه از مسئولان اداره ی کشور ، از خرد و بزرگ برای همه آزاد است . شما مردم ایران مطمئن باشید که ما احدی را به دلیل انتقاد از خودمان یا انتقاد از دست اندر کاران دیگر جمهوری اسلامی به هیچ عنوان نمی گذاریم کسی تعقیب کند ، تهدید کند . ما با صراحت این را می گوییم هر جا در هر گوشه ی ایران کسی مزاحم و معترض کسی دیگر شود که چرا نسبت به مسئولان کشور انتقاد یا خرده گیری کردی ، این مزاحمت کننده کارش مورد تنفّر ماست و از همه ی برادر ها و خواهرهای با ایمان و عاشق و شیفته ی انقلاب تقاضا می کنم جوّ پاک و مطهر جمهوری اسلامی را با این گونه موضع گیری های مخالف با خواست اسلام ، آلوده نسازید و نگذارید کسی بتواند در داخل ایران بگوید : ای بابا در این رژیم هم که اختناق است . نخیر آقا ، در این رژیم در رابطه با انتقادِ صریح و روشن از مسئولان هیچ اختناقی نیست . (سخنرانی ها و مصاحبه های آیت الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی ؛ محمدرضا سرابندی ؛ ج2 ص565-568)
اهمیت امر به معروف و نهی از منكر تا بدانجاست كه خداوند در قرآن میفرمایند : ما در میان هر امتی ، پیامبری را مبعوث كردیم كه مهمترین وظیفهی او دو چیز بود : نخست ، امر به یكتاپرستی كه بزرگترین معروف هاست و دیگر ، نهی از اطاعت طاغوتها (فریبگران) كه بزرگترین منكر هاست : «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ .» (آیه 36 ، سوره نحل)
و در سوره نساء، آیه ۱۴۸ نیز میفرماید : «خداوند بانگ برداشتن به بد زبانى را دوست ندارد مگر از کسى که بر او ستم رفته باشد و خدا شنواى داناست .» «لاّیحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَ کَانَ اللّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا»
چه ظلمی از این بالاتر که چهره های شاخص و شخصیت های تاثیر گذار انقلاب که اسوه و الگوی جامعه هستند تحدید شوند آیا این همان صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللّهِ نیست؟ و عدالت یکی از اصول دین ما به نام عدالت به سخره گرفته شود . و دستمایه ای برای هجمه به رقبای سیاسی ،
انتظار نداشته باشید که ما یاران صدیق امام و انقلاب را واگذاریم و افرادی که بی هیچ هزینه ای بر مسند قدرت تکیه زده اند را پذیرا باشیم .
افرادی که با نام نهادن جریان انحرافی بر آنان در واقع در حقشان لطف شده است چراکه این افراد اصلا در جریان نبوده اند که حالا بخواهد منحرف شده باشند .
آیا منطقی است که در 14 خرداد سال 89 آن چنان برخورد زشتی با یادگار امام شود؟ به چه قیمتی؟ از سر سفره شهید بهشتی بر خیزیم بر سر سفره کدام جهنمی بنشینیم؟
آیا انتظار دارید ما یادگار و یاران صدیق امام را وانهیم و جریانی را پذیرا باشیم که جز جسارت به پیامبران الهی و توهین به رزمندگان هشت ساله دفاع مقدس چیزی برای گفتن ندارند .
جریانی که پیامبران را ترسو و ظلم ستیزی جوانان رزمندة ما را متاثر از فیلم های وسترن امریكایی و ایتالیایی نامید . آیا این الگو کُشی سبب بی هویتی در جوانان امروز ما نمی شود؟
بی هویتی ، خلاء معنویت ، بد اخلاقی ها و... جامعه را در آستانه سقوط به پرتگاه های نهلیسم ، شیطان پرستی، دین ستیزی ، رمالی ، جن گیری ، خرافه پرستی و غیره کشانده است ، مسولیت این خیانت بزرگ با کیست؟
شاید شکم گرسنه یک جامعه را بشود تحمّل و توجیه کرد اما ذهن پریشان ، دل نا آرام و هویت از دست رفته جامعه را چه باید کرد؟
آیا بد اخلاقی ها سیاسی هم متاثر از تحریم های آمریکاست؟
و کدام منکر بالاتر از بد اخلاقی است در حالی پیامبر اسلام (ص) هدف بعثت خود را تحکیم و به کمال رساندن مکارم اخلاقی نامیدکه «انی بعثت لا تمم مکارم الاخلاق» (من بر انگخیته شده ام تا مکارم اخلاق را کامل کنم»
چند روزی هست که از سالروز بعثت حضرت رسول (ص) می گذرد بنگریم ، پیامبر در چه جامعه ای مبعوث شد و وضعیت ما نسبت به آن جامعه چقدر بهبود یافته است ، به همان اندازه که نسبت به آن جامعه بهبود یافته ایم مسلمانیم در غیر این صورت هنوز آن طور که باید بعثت حضرت رسول (ص) در جامعه ما تجلّی نیافته است .
پیامبر (ص) در جامعه و در زمانی مبعوث شد که انسانیت و کرامت انسانی به فراموشی سپرده شده بود . شرک و بت پرستی ، از خود بیگانگی و بحران هویت ، زمینه و فرصت هرگونه تفکر و تحوّلِ مثبت را از میان برده بود . احترام به حقوق انسان ، هیچ تعریف و جایگاهی در زندگی بشر نداشت آنچه حاکم بود به تعبیر امام علی (ع) در نهج البلاغه :
«خودپسندی و تکبر در میان آنها رواج پیدا کرده و به بی صبری افتخار می کردند فحشاء و منکرات را روش خود ساخته و سخنان باطل (مانند دروغ، شهادت ناحق) می گفتند . پیامبران را کشته و اولیای خدا را از میان خود بیرون می کردند . بدکاران را حاکم بر خود نموده و کسانی را که اصل و نسب درستی نداشتند اطاعت می نمودند» (المراقبات ، آیة الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی ، صص160-159- 158)
«چراغ هدایت بی نور ، و کور دلی همگان را فراگرفته بود. خدای رحمان معصیت می شد و شیطان یاری می گردید ؛ ایمان بدون یاور مانده و ستون های آن ویران گردیده و نشانه های آن انکار شده ، راه های آن ویران و جاده های آن کهنه و فراموش گردیده بود… مردم حیران و سرگردان ، بی خبر و فریب خورده ، در کنار بهترین خانه (کعبه) و بدترین همسایگان (بت پرستان) زندگی می کردند . خواب آنها بیداری ، و سرمه چشم آنها اشک بود ؛ در سرزمینی که دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامی بود» (نهج البلاغه ، محمد دشتی ، خطبه2 ص43)
در چنین جامعه ای پیامبری مبعوث شد تا حاکمیت اخلاق باشد و ما اخلاق را ذبح می کنیم که حاکمیتی داشته باشیم .
امام جعفر الصادق عليه السلام مىفرمايد:
" مَعَاشِرَ الشّيعة! كُونُوا لَنا زينا وَلا تَكُونُوا عَلَيْنا شينا، قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا واحْفظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَكُفُّوها عَنِ الفُضُولِ وَقُبْحِ الْقَولِ "
اى گروه شيعه! براى ما زينت باشيد نه ننگ و عار ، با مردم خوش گفتار بوده و از سخنان بيهوده و زشت برحذر باشيد . (سفينة البحار ، ج 1 ص . 730)
فریاد وا اسلاما و ادعای مسلمانی چند آتشه مدعیان در مناظرات انتخاباتی محک خوبی خورد ، وقتی که هر مسلمان راستین در هنگام آن مناظرهی معرورف با خود حدیث پیامبر گرامی اسلام (ص) و امام جعفرصادق (ع) را مرور میکنند که آیا آن مناظره نا میمون و حوادث بعد از انتخابات سبب زینت اهل بیت عصمت و طهارت شده است؟
ریاست محترم دادگاه ؛
سؤال این است ، آیا دیگر بهتر از این میتوان به حیثیت اسلام لطمه زد؟
گاه منتقدان و گاه تمامی ملت را با ادبیاتی غیر اخلاقی ، مورد هجوم قرار میدهند ، در حالیکه قرآن کریم صریحاً با نهی « وَ لا تَسُبُّوا » از این کار منع کرده است . (وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّه) (انعام108) (به بت پرستها هم حرف زشت نزنيد)
شاعر می فرماید ؛ قومی که گشت فاقد اخلاق آن قوم مردنی است (ملک الشعرای بهار)
حال برای زنده کردن آن قوم چه باید کرد؟ آیا جز با امر به معروف و نهی از منکر می توان جامعه را زنده کرد؟ اما علت این میّت بودن جامعه مخصوصا از حیث اخلاق ، نبود مطبوعات آزاد و روزنامهنگاران مستقل در کشور است . به بیان دیگر ، تعطیل شدن باب امر به معروف و نهی از منکر و نیز برخورد نامناسب حاکمان و حکومت با منتقدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر از جمله مراجع تقلید و روحانیت مستقل،
بیشک اگر باب نقد و انتقاد مسدود نمیشد ، اگر روزنامهنگاران با سرکوب و بازداشت مواجه نمیشدند ، اگر مطبوعات و رسانههای آزاد و مستقل را توقیف و تعطیل نمیکردند ، و اگر جلوی فعالیت قانونی منتقدان را سد نمیکردند و آنان را با هزاران انگ و اتهام ، زندانی یا منزوی و خانه نشین نمیکردند ، چرخ امور جامعه بهگونهای دیگر میچرخید .
آنقدر تحمل حضرات در پذیرش نقد ، تاب شده است که یک مطلب ساده در وبلاگ بنده موضوع جلسه ای از بازجویی می شود مطلبی که تیترش این بود " الگوی مدیریت زیبا " به نقل از روزنامه - همشهری - 05/04/1387
بازجو از این عبارت ، (الگوی مدیریت زیبا) نشان دادن نازیبایی و زشتی مدیریت دولت فعلی را استنباط می کند و این مطالب و سایر مطالب موجود در وبلاگ را اقدام علیه امنیت ملی می نامد .
اقدام علیه امنیت ملی آن است که جوانان ما را از سر سفره یاران صدیق امام و انقلاب بردارند و در برِ تازه نمود یافتگان بی بنیاد نهند .
اقدام علیه امنیت ملی آن است که در جهت خلاف اهداف و شعارهای اصلیِ انقلاب مان حرکت کنیم و به بهانهی مبارزه با آمریکا ، روسیه و چین را بر ارکان کشور و بازارهای ایران مسلط کنیم ، و این چنین شعار محوری انقلاب ، یعنی «نه شرقی ، نه غربی ، جمهوری اسلامی» را روز به روز بیشتر نقض کنیم .
آری امنیت ملی آنگاه به خطر می افتد که با زیر پا گذاشتن اصول مسلّمی از قانون اساسی به جمهوریت نظام خدشه وارد شود که خدشه به جمهوریت محو اسلامیت آن است و بلعکس .
اقدام علیه امنیت ملی آن است که به قیمت ورشکستگی تولیدکنندهی داخلی (اعم از صنعتگران و کشاورزان و تجّار ملی) کشور را از کالاهای رنگارنگ وارداتی و اجناس بُنجل چینی پُر کنیم و به تولید ملی و صادرات حیاتی کشور ضربه زنیم .
اقدام علیه امنیت ملی و فتنه آن است که با ماجراجویی و تشنج آفرینی و بحران زایی امید به آیندهی جوانان با استعداد این کشور را از بین ببریم ، زمینهساز تحریمهای سازمان ملل و شورای امنیت شویم ، و در نتیجه موجب فرار بیسابقهی مغزها و سرمایههای این ملت شویم .
اقدام علیه امنیت ملی پُر کردن زندان های از دانشجویان و فعالان سیاسیست ، زندان هایی که نمونه ای از آن را خود تجربه کرده ام که شرح گوشه ای از آن این چنین است ،
زندان بهشهر ؛ از سال 1341تنها براي 60 نفر از زندانيان ساخته شده بود ، اين زندان تنها گنجايش همين تعداد زندانی را دارد در حاليكه اكنون چندين برابر ظرفيت در آن نگهداري ميشود و به دليل فضاي كم در اين زندان ، زندانيان شبها به صورت كتابي و در آغوش یکدیگر می خوابند ، فاضلاب اين مركز نگهداري نيز در نهایت آلودگی بوده و روزانه تا ده بار فاضلاب آن تخليه ميشود كه اگر نشود بوي طعفن منطقه را فرا خواهد گرفت .
در فضاي كمتر از 50 متر مربع 180 زنداني به سر ميبرند و به دليل آلودگي بالا طبق آنچه که با چشمان خود دیدم بيش از 90 درصد زندانيانش آلوده هستند . و ناچارند شب ها در صف طویل دریافت دارو بایستند .
اینجانب به همراه دوست بازداشت شده ام در اتاقی بودیم که معروف بود به قرنطینه که در آن چندین نفر معتاد به کراک و چند تن دیگر هم متهم به رابطه نامشروع بودند یکی از همین متهمان می گفت : " در این چند شبی که اینجا هستم با هر بار تنفّس نفسم را در سینه حبس می کنم و یکی درمیان تنفّس می کنم تا بوی طعفّن کمتری استنشاق کنم " شخصی دیگر که کاملا در چهره و اندامش پیدا بود معتاد به مواد مخدر است وقتی سنش را پرسیدم گفت : " متولد 1365 هستم " یعنی 2 سالی از من کوچکتر بود ولی چهره اش 8 سالی بزرگتر از من نشان می داد . با این حال ،
صبح ها زندان بان با پوتین محکمی که به پا داشت با لگدی محکمتر به کف پایشان آن ها را ازخواب بیدار می کرد .
بیدارشان می کرد تا دوباره به یاد آرند که در چه جایی هستند و چه وضعیتی دارند .
با هزار خواهش و تمنّا یک کتری چای بدون لیوان به داخل سلول می آوردند و با یکی دو تا ، لیوانِ موجود ، همه چای می نوشیدند وقت ناهار که می شد یک دیگ عدسی می آوردند و مقداری نان ، همه دور دیگ می نشستند و همزمان ده ها دست وارد دیگ می شد .
بنده و دوست همراه ام از کنج سلول این حیات وحش انسانی را نه با چشم دل ، که با چشم سر می دیدیم
ناله های معتادین و خواهش های آنها از زندان بان برای یک نخ سیگار ،
فحش های رکیک زندانیان بعد از رفتن زندان بان و........ گوشمان را نوازش می داد .
فضایی که حتی در آن جای غیر نجسی نبود که بشود فقط نشست آن چیزی بود ، که ما لمسش می کردیم
و در این مدت ، زندان بهشهر اگرچه این همه زشتی ها را به ما چشاند اما با زبان چیزی را نچشیدیم و نخوردیم و ترجیح می دادیم گرسنه بمانیم .
جالب اینکه بزرگترین آرزوی معتادین سلول این بود که به زیر زمینِ زندان بروند جایی که تجمع اصلی زندانیان آنجاست . و قتی که علت را می پرسیدیم می گفتند : " آخه اونجا همه چیز پیدا میشه " !!
و آنچه در ادامه می آید بخشی از نهجالبلاغه است که نه خطبه است و نامه ، یكی از زیباترین آنها كه به تعبیر خود سیدرضی (ره) از جالبترین آنهاست که پیش از این نیز در وبلاگ خود (فرزند ملت) آن را منتشر کرده ام ، باشد که چراغ هدایتمان شود .
كسی از حضرت امیر درخواست كرد كه او را پند دهد . حضرت امیر با كلمه ، (لاتكن) به معنی نباش آغاز میكند و میفرماید : از اینهایی نباش كه : امید بستهاند به آخرت ولی عملی را برای آن انجام نمیدهند .
«نباش از كسانی كه سخنانشان سخن زاهدان است ولی عملشان عمل راغبین به دنیا است .»
«نباش از كسانی كه وقتی از دنیا به شما دادند سیری ناپذیرید .»
«نباش از كسانی كه نهی میكنند دیگران را ولی نقدپذیر نیستند و امر میكنند به چیزی كه خودشان آن را انجام نمیدهند .»
«نباش از كسانی كه از گناهكاران بدشان میآید در حالیكه خودشان یكی از آنها هستند .»
«نباش از كسانی كه وقتی عافیت مییابند اعجاب به خود پیدا میكنند و مأیوس میشوند وقتی در آزمونها میافتند .»
«نباش از كسانی كه نفس بر او غلبه میكند با یك گمان ، در حالی كه یك یقین باعث حركت او به درستی نمیشود .»
«نباش از كسانی كه در مقام عمل كوتاهی میكنند و اگر از آنها سئوال شود كه چه كردند مبالغه میكنند در آنچه كردند .»
«نباش از كسانی كه اگر در معرض شهوتی قرار گیرند معصیت را پیش میاندازند و توبه را به تأخیر میاندازند و وقتی دچار محنتی میشوند از راه دین و ایمان فاصله میگیرند .»
«نباش از كسانی كه وصف میكنند عبرت را ولی پند نمیگیرند از آن .»
«نباش از كسانی كه در موعظه بر دیگران مبالغه میكنند ولی خودشان پند نمیگیرند . ایشان كسانی هستند كه گفتارشان باعث راهنمایی مردم است ولی خودشان در گمراهیاند .»
«نباش از كسانی كه مناقصه میكنند در چیزی كه پایدار نیست و از بین خواهد رفت .»
«نباش از كسانی كه سهلگیری میكنند در هر چیزی كه برای آنها باقی خواهند ماند .»
«نباش از كسانی كه آنچه را كه غنیمت است غرامت میبینند و آنچه را غرامت است غنیمت میپسندند .»
«نباش از كسانی كه از مرگ میترسند ولی نسبت به زندگی كه از آنها فوت میشود مبادرت نمیكنند .»
«نباش از كسانی كه معصیت دیگران پیش چشم آنها بزرگ میآید و معصیت خودشان را كوچك میبینند و طاعت دیگران را كوچك و طاعت خود را بزرگ میبینند .»
«نباش از كسانی كه به زندگی طعنه میزند ولی نسبت به زندگی خودش مداهنه میكند .»
«نباش از كسانی كه ارشاد میكنند دیگران را و گمراه میكنند خودشان را .»
«نباش از كسانی كه دیگران از او اطاعت میكنند و خودش عصیان و سركشی میكند .»
«نباش از كسانی كه از مردم میترسند در امری كه مربوط به خداست ولی از خدا نمیترسند در امری كه مربوط به مردم است .»
و جهت حسن ختمام اینکه ؛
با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرده ام بگذارید با همان بسم الله الرحمن الرحیم تمام کنم ، علماى ادب از جمله حضرت امام در تفسیر سوره حمد فرموده اند : " رحمن " و " رحيم " مشتق از رحمت و براى مبالغه است ؛
آری خداوند به گواه این آیه هم رحمان هست و هم رحیم اما رحمانیت خداوند شامل همه بندگانش می شود و " رحمن " محيط ترين اسماى الهيه است . ولی رحیم بودن او شامل بندگان خاصش ، لذا از خداوند رحیم می خواهم که : یا رحیم به رحمت رحیمیه ات به علما ی ما ، به روشنفکران ما ، به عوام ما ، به مسئولین ما ، به مومنان ما ، به زنان و مردان ما ، به پیران و جوانان ما ، به دختران و پسران ما ، به اساتید حوزه و دانشگاه ما ، به دانشجویان و طلبه های ما ، به دینداران و مبلّغین و مداحان ما ، به نویسندگان و شاعران ما ، به هنرمندان و فرهنگیان ما ، به سپاهیان و به بسیجیان ما ، به اصلاح طلب و به اصولگرای ما ، به قضات ما ، به وکلای ما در مجلس ، به آمران و مامورین ما ، به کسبة و تجّار ما ، و به مسلمانان و شیعیان ما ، به ملت ما و به همه مردم ما دردِ دین عطا کن که درد بهترین رحمت رحیمیه توست
و به درد مندان ما صبر
رحمت عزیزی
سه شنبه، 14/ تیر/1390
بهشهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر