به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

بعد از سه ماه هنوز اتهام همسرم مشخص نیست

سعید نعیمی عضو شورای سیاست گذاری سازمان دانش آموختگان ایران از روز هجدهم اردیبهشت در بازداشت نیروهای امنیتی در شهر تبریز است. او در کرج و در منزل شخصی‏اش بازداشت شده بود و تا کنون دلیل انتقال وی به تبریز مشخص نشده است. سعیده اسلامی؛ همسر این فعال سیاسی در گفتگو با روز از بلاتکلیفی وی در سه ماه و نیم گذشته خبر داده است. در این گفتگو وضعیت نگران کننده یک خانواده به میان می آید، و یک فعال دانشجوئی که اینک از..................

سعید نعیمی عضو شورای سیاست گذاری سازمان دانش آموختگان ایران از روز هجدهم اردیبهشت در بازداشت نیروهای امنیتی در شهر تبریز است. او در کرج و در منزل شخصی‏اش بازداشت شده بود و تا کنون دلیل انتقال وی به تبریز مشخص نشده است. سعیده اسلامی؛ همسر این فعال سیاسی در گفتگو با روز از بلاتکلیفی وی در سه ماه و نیم گذشته خبر داده است.
در این گفتگو وضعیت نگران کننده یک خانواده به میان می آید، و یک فعال دانشجوئی که اینک از زندانی هم منع می شود. متن گفتگو را بخوانید:
در خبرها آمده که بازداشت آقای نعیمی همراه با ضرب و شتم و به صورت خشن انجام شده است. لطفا در این باره بگوئید.
ساعت 6 صبح روز 18 اردیبهشت بود که زنگ در به صدا درآمد. خودم احساس کردم که اتفاقی قرار است بیفتد. سعید را بیدار کردم ولی تا قبل از اینکه او در را باز کند، نمی‏دانم با چه شکلی توانستند در را باز کنند. کلید داشتند و این جای تعجب داشت. برخورد آنها از اول مشخص بود که خشن است. تا آنجا که چون من لباس مناسبی نداشتم خواستم لباسم را عوض کنم، ولی یک نفر همراه من وارد اتاق شد. اعتراض کردم و با تمسخر به من گفت شما لباستان را عوض کنید، من نگاه نمی‏کنم. بلافاصله هم شروع کردند به جستجو و بهم ریختن خانه. حتی زیر روکش مبل‏ها و لای قاب‏های عکس و کتاب‏ها را هم گشتند. تا ساعت 11 آنجا بودند.
پس جریان ضرب و شتم آقای نعیمی چه بود؟
سعید وقتی از آنها حکم خواست او را گوشه خانه کشاندند و شروع کردند به زدن. خیلی بد می‏زدند. من هم شروع کردم به اعتراض. نمی‏توانستم آن صحنه را ببینم. بعد از مدتی که اعتراض کردم ضرب و شتم سعید را متوقف کردند. بعد ما را نشاندند روبروی هم و اجازه صحبت کردن هم به ما نمی‏دادند. هر کلمه‏ای می‏خواستیم بگوییم با اعتراض روبرو می‏شد. می‏گفتند اصلا صحبت نکنید و اگر هم صحبت می‏کنید با صدای بلند و به زبان فارسی حرف بزنید. چون من و سعید در خانه با زبان مادری یعنی ترکی صحبت می‏کردیم. نگذاشتند حتی خداحافظی کنیم. بعد از این هم رفته بودند محل کار سعید و نگهبان آنجا را هم که یک پیرمرد است مورد ضرب و شتم قرار داده بودند. در دفتر کار ایشان دنبال چه چیزی بودند؟ آیا از آنجا هم چیزی برده‏اند؟ من ازاینکه دنبال چه بوده اند بی خبرم. اما تمام قراردادها و مدارک کاری او را برده‏اند. ایشان در زمینه ساختمان فعالیت می‏کرد. الان شریک سعید دچار مشکلات زیادی شده چون تمام مدارک کاری‏اش در اختیار اطلاعات است. حتی سازمان مسکن مقداری از طلب سعید را به حساب او واریز کرده، ولی چون کسی از او وکالت ندارد امکان برداشت این مبالغ نیست و چک‏های شرکت او بلاتکلیف مانده‏اند. به وکیلش هم اجازه ملاقات نمی‏دهند تا از او برای برداشت پول از حسابش وکالت بگیرد. با این وضعیت مساله شغلی سعید و شریک او که کملا به این ماجرا بی ربط است مورد تهدید جدی قرار گرفته است. الان پول توی حساب شرکتش است ولی نمی‏توانیم برای پرداخت بدهی‏های شرکت از آن استفاده کنیم.
در این 5 ساعت نیروهای امنیتی در منزل شما مشغول جستجو بودند، آیا متوجه شدید که دنبال چه چیزی می‏گردند و بعد از آن چه چیزهایی را از منزل شما بردند؟
معلوم نبود دنبال چه چیزی هستند. من اصلا متوجه نشدم چرا اینگونه رفتار می‏کنند. مثلا حتی سی دی‏های نرم افزار و آموزش زبان را با خودشان بردند. کتاب‏ها و مجله‏های شهروند و روزنامه‏های دانشجویی را هم بردند. کامپیوترها و موبایل‏های من و سعید را هم گرفتند و دستگاه ریسیور را با چنان خشونتی از تلویزیون جدا کردند که سیم آن پاره پاره شد. نکته جالب این بود که دفترچه‏های کمپین یک میلیون امضا را دیدند و نمی‏دانستند چیست. فکر می‏کردندعلامت مثبت روی جلد آن صلیب مسیحیان است. به سعید فشار آوردند که تو مسیحی شدی و هر چقدر توضیح دادیم این چیز دیگری است و ربطی به مسیحیت ندارد، باور نمی‏کردند. می‏گفتند این نشانه ارتداد شماست. باید محاکمه شوید. بعد که من گفتم اینها مال من است گفتند باید امضا کنی که مسیحی شدی.
در حال حاضر وضعیت آقای نعیمی چگونه است. آیا هنوز در انفرادی هستند؟
ایشان به دلیلی که هنوز نمی‏دانیم چند روز بعد از بازداشت به تبریز منتقل شدند. روزهای اول خیلی تلاش کردم که با مقامات صحبت کنم که به من بگویند چه کار باید بکنم، اتهام چیست و کجا باید بروم. ولی می‏گفتند اسم او در کرج و تهران ثبت نشده است. حتی یک بار موضوع را برای دادستان تهران توضیح دادم و او در جوابم گفت بروید به 110 یا سردخانه بیمارستان مراجعه کنید. روزی هم که برای بازداشت سعید آمده بودند گفتند لزومی ندارد شما جایی بروید و کاری کنید. تاکید می‏کردند اصلا نباید این کارها را بکنید. گفتند اگر سعید پسر خوبی باشد تا بعد از ظهر آزاد می‏شود. اما بعد از ظهر آنها هنوز بعد از سه ماه و نیم نرسیده است.
تا امروز وضعیت تماس‏ و ملاقات‏های آقای نعیمی چه طور بوده است؟ در این زمینه آیا مشکلی وجود داشته یا خیر؟
در این مدت تنها یک بار به پدر ایشان اجازه ملاقات دادند. آن هم البته در حضور نیروهای امنیتی و در اطلاعات تبریز بوده است.اولین تماس او یک هفته بعد از بازداشت بود که از روی پیش شماره فهمیدم تبریز است. یک پروسه بیست روزه هم در بی اطلاعی کامل بودیم. یعنی قبل از ملاقات حضوری، حدود سه هفته پیش. در آن مدت برادرش هر چقدر پی‏گیری کرده بود به او جوابی نداده بودند. در این سه هفته هر پنج شنبه یا جمعه تماس داشته اما خیلی کوتاه و مختصر و در حد دو دقیقه.
در این تماس‏ها ایشان درباره وضعیت خود چه می‏گفتند؟
مساله این است که مدت تماس‏ها خیلی کوتاه است و از طرفی آن جور که من حس کردم اجازه نمی‏دهند سعید اطلاعات خاصی از وضعیت خود بدهد. می‏دانم که قبل از ملاقات حضوری در انفرادی بوده ولی اصلا نمی‏دانیم الان در چه وضعیتی است. تماس‏های او کاملا در کنترل ماموران است. تا آنجا که به خودش اجازه نمی‏دهند که شماره بگیرد و خودشان هر جا را بخواهند می‏گیرند و بعد گوشی را به او می‏دهند. مثلا یکی از تماس‏های او با خانه مادر بزرگش بوده است. این را خودش تلویحا تایید کرد. یک بار هم که همان اوایل به من زنگ زده بود پرسیدم آیا تنها هستی و گفت آره. منظورش این بود که انفرادی است. بعد گفتم آیا می‏زنند و باز هم جواب مثبت داد. به دنبال این تماس تا مدت زیادی تلفن‏های او قطع بود.
پرونده ایشان هم اکنون در چه مرحله‏ای است؟ از اتهام ایشان اطلاع دارید؟
اتهام سعید هنوز مشخص نیست. نه من می‏دانم نه وکیلش و نه خود سعید. هر چه هم بگوییم از روی حدس و گمان است. تماس‏های او هم البته کم و محدود است و نمی‏شود در آن راجع به این مسایل صحبت کرد. خودش در ملاقات حضوری گفته بودهنوز بازجویی‏ها تمام نشده و از اتهامش بی خبر بود. در ملاقات حضوری به پدر و مادرش گفته بودند تا رسیدن ماه رمضان وضعیت او مشخص می‎شود و در جریان جزییات پرونده او قرار می‏گیرید. الان ماه رمضان دارد می‏رسد و خبری هم نیست. در آخرین تماس تلفنی هم خودش خیلی کوتاه گفت تا 20-15 روز آینده تکلیفم مشخص می‏شود. ولی نمیدانم باید به این وعده‏ها دلخوش باشم یا خیر. وعده اول که عملی نشده است. وکیلش هم گفته چون مراحل بازجویی هنوز تمام نشده نمی‏تواند در جریان جزییات پرونده باشد. ما همچنان منتظریم که ببینیم اتهام سعید چیست. وکلای سعید معتقدند می‏خواهند اینقدر او را سر بدوانند تا بتوانند چیزی به او بچسبانند. وضعیت او کاملا بلاتکلیف است.
آیا خودتان تا کنون برای ملاقات با آقای نعیمی تلاش کرده‏‌اید؟
یک بار فاکسی برای کانون وکلای آذربایجان شرقی فرستادم، ولی بی تاثیر بوده است. البته چون خودم شدیدا تحت فشار بیماری هستم اصلا امکان رفتن به تبریز برای ملاقات حضوری ندارم. از وقتی که سعید را بازداشت کرده‏اند یا بیمارستان و درمانگاه هستم و یا زیر اکسیژن و سرم. طی این مدت دوز مصرف داروی من دو برابر شده است و با این حال روز به روز بدتر می‏شوم. 3-2 روز بعد از بازداشت سعید هم به مدت 10 روز بیمارستان بودم.
می‏شود درباره وضعیت خودتان بیشتر توضیح دهید؟
من دچار تنگی نفس و تپش قلب شدید هستم. دلیل آن هم مسایل عصبی است. گرما هم این بیماری من را به شدت تشدید می‏کند.می‏دانم مهمترین دغدغه سعید هم در زندان وضعیت بیماری من است. هر وقت تماس می‏گیرد بعد از احوالپرسی بلافاصله از حال من می‏پرسد. من هم البته می‏گویم خوبم. ولی احساس می‏کنم با توجه به وضعیت بیماری من او را تحت فشار گذاشته‏اند. این را پشت تلفن احساس می‏کنم. پدر سعید هم البته دو بار سکته قلبی کرده و بعد از بازداست او مدتی در بیمارستان بستری بوده است. در این شرایط نمی‏دانم نگران پدر سعید باشم، نگران خودم باشم یا نگران وضعیت سعید.
آیا دستگاه قضایی را در جریان وضعیت بیماری خود قرار داده‏‌اید؟
در تماس‏های مکرری که با دادستان تبریز و بازپرس پرونده سعید داشتم تمام این مسایل را گفتم، ولی فقط می‏گویند توکلتان به خدا باشد. ولی نمی‏دانم این بلاتکلیفی چه ربطی به خدا دارد. سعید هر کار کرده در چارچوب قانون و گروه‏های قانونی بوده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر