به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

نفت را فروختند و صرف واردات کردند؛ همین!

 کلمه
هفته نامه ستاره صبح در مصاحبه ای با اکبر ترکان، یکی از مسئولان کهنه کار دولتی در ایران، به ارزیابی سیاستهای اقتصادی جناح حاکم و ریشه های شکست اصولگرایان در اداره کشور پرداخته است. ترکان که در سالهای آغازین فعالیت دولت احمدی نژاد، معاونت وزارت نفت را برعهده داشت، در این مصاحبه می‌گوید در کل تاریخ کشف نفت در ایران، درآمد حاصل از فروش نفت ۹۹۵/۶ میلیارد دلار بوده که سهم دولت احمدی نژاد در شش سال اخیر به ۴۵۰ میلیارد دلار می‌رسیده است! ترکان در عین حال نشان می‌دهد که دولت های نهم و دهم در این شش سال، به همان اندازه که از مجل فروش نفت درآمد داشته اند، یعنی.................

هفته نامه ستاره صبح در مصاحبه ای با اکبر ترکان، یکی از مسئولان کهنه کار دولتی در ایران، به ارزیابی سیاستهای اقتصادی جناح حاکم و ریشه های شکست اصولگرایان در اداره کشور پرداخته است. ترکان که در سالهای آغازین فعالیت دولت احمدی نژاد، معاونت وزارت نفت را برعهده داشت، در این مصاحبه می‌گوید در کل تاریخ کشف نفت در ایران، درآمد حاصل از فروش نفت ۹۹۵/۶ میلیارد دلار بوده که سهم دولت احمدی نژاد در شش سال اخیر به ۴۵۰ میلیارد دلار می‌رسیده است!
ترکان در عین حال نشان می‌دهد که دولت های نهم و دهم در این شش سال، به همان اندازه که از مجل فروش نفت درآمد داشته اند، یعنی درست به میزان ۴۵۰ میلیارد دلار، واردات هم داشته اند. او تصریح می کند که تنها ۱۵ درصد واردات این شش ساله متعلق به کالاهای سرمایه ای و ماشین آلات بوده و بقیه کالاها واسطه ای و مصرفی بوده است؛ و این یعنی بخش عمده ی درآمد نفتی کشور در دولت احمدی نژاد، به جای اینکه در تولید به کار گرفته شود یا سرمایه ای بر داشته های ملت بیفزاید، هدر رفته است.
این هفته نامه در مقدمه این مصاحبه نوشته است: گذشت زمان، بهترین داور درباره درستی یا نادرستی سیاست‌هاست. از سال ۸۳ به بعد که مجلس هفتم به انحصار اصولگرایان درآمد و سال بعد دولت هم در دست همین جریان قرار گرفت. این دو نهاد وعده های نشدنی به ملت دادند. حال که مجلس هشتم در پایان راه و دولت دهم در میانه راه قرار گرفته، سیکل معیوب سیاست‌های این دو نهاد به بار نشسته و شاخص‌ها از رشد اقتصادی پایین، وجود تورم توام با رکود، بیکاری، گرانی واردات بی‌رویه از خارج خبر می‌دهد. نتیجه سیاست‌ها با گذشت شش سال یکی پس از دیگری رخ نشان می‌دهند تا کارنامه مجلس و دولت مدعی اصولگرایی باز در معرض داوری ایرانی‌ها قرار گیرد.
مشروح دیدگاههای اکبر ترکان در پاسخ به دو سؤال هفته نامه ستاره صبح را در ادامه بخوانید:
تحلیل، تعریف و برداشت شما از مقوله توسعه، پیشرفت و رشد اقتصادی چیست؟
این مفاهیم محصول تحولات صنعتی شدن در جوامع صنعتی پس از انقلاب صنعتی است که از نیمه دوم قرن ۱۸آغاز و در قرنهای۱۹ و ۲۰ به تکامل رسیدند. برای پرداختن به این موضوعات باید نگاهی بیندازیم به واقعه ای که به آن «انقلاب صنعتی» گفته می شود.
یک پرده قبل از انقلاب صنعتی پدیده رنسانس یا تولد دوباره، در اروپا به وقوع پیوست. در آن زمان حاکمیت کلیسا بر همه شئونات زندگی مردم تا آنجا پیش رفته بود که مردم باورهای دینشان در تقابل با مشاهداتشان قرار می گرفت. لذا هر یافته تجربی و علمی که در جامعه با افکار و جهان بینی کلیسا تطبیق نمی‌کرد کفر‌آمیز خوانده می شد.
داستان مشهور گالیله نمونه-ای از فضای آن روزگار را ترسیم می کند. گالیله با مشاهده و تحقیقات علمی دریافته بود که حرکت زمین به دور خود و خورشید چگونه است. اما چون اعتقاد کلیسا چیز دیگری بود این دانشمند به همین دلیل محاکمه و تا آستانه اعدام پیش رفت. گسترش رویارویی علم و تفکر کلیسایی موجب آن شد تا کلیسا موقعیت و سلطه خود را از دست دهد.
مردم در آن زمان نمی‌توانستند مشاهدات خود را کنار بگذارند و افکار کلیسا را جایگزین یافته های علمی شان کنند. این فرایند در نهایت به سقوط کلیسا و پیروزی علم انجامید.
از این دوران به بعد کاربردی کردن علم مطرح شد بطوریکه یافته‌های علمی بتواند در کشاورزی به ازدیاد محصول، مبارزه با آفات و بهبود آبیاری منجر شود. بهترین نمونه آن در شمال غربی اروپا (انگلستان، بلژیک، هلند) قابل مشاهده بود.
انقلاب صنعتی با اختراع ماشین بخار توسط «جیمز وات» در سال ۱۷۸۰ میلادی آغاز شد. تا قبل از آن بشر از نیروی بازوی خود و حیوانات اهلی برای کار استفاده می کرد. ماشین بخار به انسان آموخت که می‌توان از سایر انرژی‌ها برای کار و تولید استفاده کرد.
از آغاز انقلاب صنعتی یعنی سال ۱۷۸۰ تا حدود ۲۰۰ سال بعد را عصر صنعت می‌گویند، این دوره تا ۱۹۸۰ تعریف شده است. این ۲۰۰ سال به چهار دوره ۵۰ ساله تقسیم می شود.
دوره اول دوره نساجی: این دوره۱۷۸۰ – ۱۸۳۰، دوره ای است که ماشین بخار در خدمت صنعت نساجی قرار گرفت.
دوره دوم عصر راه آهن: ۱۸۳۰- ۱۸۸۰ به این دوره عصر راه آهن گفته می شود که راه آهن در حمل و نقل به کمک بشر آمد. تولید فولاد به دلیل امکان حمل و نقل سنگ آهن و ذغال سنگ بوسیله راه آهن در این دوره به شوکوفایی رسید.
دوره سوم دوره برق و شیمیایی: ۱۸۸۰- ۱۹۳۰ دوره عصر برق و شیمی است که در این دوره نیروی برق شناخته شد. در این دوره با استفاده از نظریات دانشمندی بنام فاراده انرژی حرکتی بر برق و بالعکس در اختیار صنعت قرار گرفت.
دوره چهارم عصرعصر اتومبیل: ۱۹۳۰- ۱۹۸۰ این دوره را عصر ماشین می‌گویند البته از سال۱۹۸۰ به بعد برخی از دانشمندان اعتقاد دارند که در این سال دوره صنعتی به پایان رسیده و دوره فراصنعتی آغاز شده که تاکنون ادامه دارد.
نتیجه انقلاب صنعتی به‌دلیل استفاده از نیرویی به جز نیروی انسان و حیوانات اهلی باعث تولید انبوه و افزایش درآمد ملی یا تولید ملی کشورها شد که به این فرایند می‌گویند «رشد اقتصادی». رشد اقتصادی افزایش تولید ملی در یک دوره مالی مثلا یک ساله یک کشور را مشخص می کند. به این می‌گویند تولید ناخالص ملی.
بهترین معیار برای اندازه گیری در رفتار اقتصادی یک کشور تولید ناخالص داخلی (GDP) است. تولید ناخالص داخلی شاخص میزان پیشرفت کشورها محسوب می‌شود.
اقتصاد‌دان‌ها بعدها پی بردند که ممکن است تولید ناخالص داخلی یک کشور بالا برود، اما موجب بهبود زندگی مردم نشود. چون ممکن است ثروت در یک جامعه تولید شود اما در انحصار گروهی اندک قرار گیرد. در این شرایط در واقع توزیع عادلانه ثروت اتفاق نمی‌افتد. بعدها اقتصاددانان دریافتند که شاخص-های کاملتری مثل توزیع ثروت، به غیر از تولید ثروت نیز اهمیت دارد که باید به آن توجه شود.
توسعه را از طریق شاخص هایی چون دسترسی مردم به غذا، تحصیلات، بهداشت، امید به زندگی، آزادی فردی و اجتماعی، اندازه گیری می کنند.
بنابراین رشد تنها نشان دهنده افزایش تولید ناخالص داخلی یک کشور است و نشان دهنده بالا رفتن سطح زندگی نیست. شاخص های تکمیلی دیگر که به آن اضافه می شود نشان دهنده بهتری از وضعیت زندگی مردم است مثل شاخص توسعه انسانی(۱) ) HDI)
شاخص های توسعه بدین ترتیب شاخص های تکاملی را طی کرده اند بطوریکه امروزه توسعه به معنای توسعه انسانی است و جنبه اقتصادی یکی از جنبه های آن محسوب می شود.
در دنیای مدرن انسان محور توسعه است. امروزه همه جهان به انسان به عنوان سرمایه نگاه می کنند. سرمایه ای که قدرت زایندگی و خلاقیت دارد.
زمانی جمعیت زیاد برای چین تهدید به حساب می آمد، اما چین این تهدید را به فرصت تبدیل کرد و با استفاده از همین سرمایه انسانی و نیروی کار ارزان به تولید، کسب درآمد و پیشرفت توسعه رسید.
اگر قرار است ما مسیر توسعه را طی کنیم باید نگاهمان تغییر کند و به انسان به عنوان سرمایه نگاه کنیم یعنی تلاش کنیم تا استعدادهای درونی انسان ها را شکوفا کنیم و بستری فراهم کنیم تا انسان در آن فضا رشد کند.
اگر به انسان به عنوان پرواربندی نگاه کنیم یعنی آدم ها جیره خوار شوند و به آنها بگوییم شما منتظر باشید دولت به شما غذا می دهد تا بخورید در این وضعیت منکر استعداد و قابلیت های بسیار عظیم تک تک شهروندان شده ایم چون با این عمل رشد استعدادها را به حاشیه رانده ایم.
راه صحیح، شکوفا کردن قابلیت ها و استعداد ها است. البته در هر جامعه ای عده ای معلول جسمی، ذهنی وجود دارند که باید مورد حمایت قرار گیرند اما اگر استعداد های برجسته انسان ها نادیده گرفته شوند و دولت به همه به عنوان جیره خوار نگاه کند نه تنها توسعه رخ نمی دهد، بلکه عقب ماندگی بیشتر می شود.
اگر ما بخواهیم پیشرفت کنیم و فاصله فعلی ایران را با جهان پیشرفته کم کنیم باید با سرعتی بیش از سرعت پیشرفت دنیا حرکت کنیم. این اتفاق زمانی رخ می دهد که از همه استعدادها و قابلیت های انسانی کشور استفاده مطلوب شود.
با این توضیحاتی که شما دادید – با وجود درآمد حدود ۱۰۰۰ میلیاردی نفت در طی ۱۰۲ سال گذشته چرا مقوله توسعه، رشد و پیشرفت در ایران رخ نداده است و ایرانی آن را حس نمی کنند؟
در ارزیابی کارشناسان برنامه های اول تا چهارم رژیم گذشته برنامه های نسبتاً موفقی بود. آنچه موجب اختلال این برنامه ها شد اتفاقاتی بود که در سال های ۵۱ تا ۵۶ رخ داد.
درآمدهای نفتی از سال ۵۱ شروع به بالا رفتن کرد. رژیم گذشته همه این دلارها را به اقتصاد ایران تزریق کرد. از آن روز تا به امروز اقتصاد ایران به بیماری هلندی(۲) دچار شده است! ثابت شده که تزریق نابجای پول به اقتصاد، موجب افزایش واردات، کاهش تولید صنعتی داخلی، کاهش توان رقابتی تولید داخلی، افزایش نقدینگی، کاهش قدرت خرید پول ملی می شود. این فرآیندها از پیامدهای بیماری هلندی است که اکنون در ایران ادامه دارد و از میان نرفته است و ایرانی ها همچنان بابت آن هزینه می پردازند.
جمهوری اسلامی در برنامه سوم توسعه پس از انقلاب به این مشکل پی برد و در آن برنامه با پیشنهاد ایجاد صندوق ذخیره ارزی به مجلس کوشش کرد از این چرخه معیوب خارج شود و رهایی یابد.
در برنامه سوم پس از انقلاب مجلس پیشنهاد دولت به حساب ذخیره ارزی را به شکل مطلوب تغییر داد که این حساب می توانست تا حدودی آثار بیماری هلندی را کاهش داده بستر توسعه، رشد و پیشرفت را فراهم کند. در برنامه چهارم حساب ذخیره تکرار شد ولی متاسفانه دولت نهم به اجرای برنامه چهارم اهتمام نکرد و مجلس شورای اسلامی نیز نسبت به این بی‌قانونی واکنش جدی نشان نداد در نتیجه تمامی درآمد‌های نفتی در بودجه عمومی مصرف شد. علاوه بر آن موجودی ذخیره ارزی دولت هشتم(دولت خاتمی) نیز مصرف شد. در نتیجه افزایش زیادی در حجم نقدینگی کشور به وجود آمد که موجب تورم سهمگین، کاهش توان رقابتی، تولیدات داخلی و افزایش واردات شد. این واقعیت را می‌توان به شکست تولید داخلی در مقابل هجوم واردات تعبیر کرد برای مثال موضوع زیر، این فرایند را نشان می‌دهد.
یعنی اگر قیمت کالایی در سال ۱۳۸۳ معادل ۱۰۰ تومان و قیمت وارداتی همان کالا ۱۵۰ تومان بوده است کالای داخلی قادر به رقابت به مشابه خارجی خود بوده است حال در پایان سال ۸۹ قیمت این کالا در بازار داخلی ۳۲۵ تومان شده در حالی که با ثابت نگه داشتن قیمت ارز قیمت وارداتی آن ۱۵۰ تومان می باشد. مشاهده می کنیم در این شرایط تولیدات داخلی قدرت رقابت را از دست می دهند، کارخانجات و واحدهای تولیدی به توقف می رسند. در مقابل واردات تا آنجا رشد می کند که از لباس کودک تا خربزه، سیر، سنگ قبر و … از خارج به ویژه چین وارد می شود این فرآیند منجر به افزایش نقدینگی کشور از ۶۸ هزار میلیارد تومان در پایان سال ۸۳ به ۲۹۴ هزار میلیارد در پایان سال ۱۳۸۹ شده است(۳) وقتی حجم نقدینگی نزدیک به ۵/۴ برابر می شود معنایش افزایش تقاضا است، چون تولید ناخالص داخلی به این میزان رشد نکرده این موضوع علت افزایش سطح عمومی قیمت ها است.
بطوریکه بر اساس گزارش بانک مرکزی شاخص قیمت کالای مصرفی که در پایان سال ۸۳ عدد ۱۰۰ بوده در پایان سال ۸۹ به عدد ۳۲۵ رسیده است. یعنی قیمت ها در این دوره بیش از سه برابر شده است.
اتفاق بد دیگری که در سال های اخیر رخ داد آن بود که پنج سال کشور بدون برنامه و با سلیقه اشخاص و هیجانات لحظه ای اداره شد. بد نیست بدانیم که از حدود ۶/۹۹۵ میلیارد دلار درآمد ارزی که از اول کشف نفت در ایران تا پایان سال ۸۹ حاصل شده است، نزدیک به ۴۵۰ میلیارد دلار آن در شش سال اخیر از محل فروش صرفاً نفت خام بوده است! اتفاق شگفت انگیز دیگر آنکه این ۴۵۰ میلیارد دلار معادل مجموع واردات کالا و خدمات در شش سال اخیر می باشد. از این مبلغ ۱۵ درصد کالاهای سرمایه ( ورود ماشین آلات) و بقیه کالاها واسطه ای و مصرفی بوده است.
نتیجه صنعت مونتاژ، عدم اجرای برنامه چهارم، هزینه تمام درآمدهای نفتی جهت واردات کالا و خدمات و… در برنامه سوم مجلس پنجم به دولت اجازه داده بود تا به میزان معینی از درآمدهای نفتی در بودجه عمومی استفاده کند و مازاد بر آن را به حساب ذخیره ارزی منتقل نماید تا اقتصاد کشور هم از عوارض بیماری هلندی مصون بماند و هم حساب ذخیره ارزی جهت سرمایه گذاری بخش خصوصی و خروج دولت از تصدی گری امور اقتصادی و واگذاری امور به بخش خصوصی محقق شود. این روند تا سال ۱۳۸۳ ادامه یافت. از سال ۸۴ با تغییر دولت و شروع بکار دولت نهم نه تنها مازاد درآمدهای ارزی واریز به حساب ذخیره ارزی انجام نشد، بلکه موجودی این حساب که میلیاردها دلار تا آن زمان در حساب ذخیره ارزی انباشته شده بود به مصارف بودجه ای رسید.
به نظر من با عدم تعهد به اجرای برنامه چهارم بزرگترین قانون شکنی در ایران اتفاق افتاد چون دولت یک برنامه را کنار گذاشت. این اتفاق زمانی رخ داد که شوک نفتی به بازار وارد شد و قیمت نفت بالا رفت. این واقعیت ها توضیحی بر آثار بیماری هلندی است که اقتصاد ایران بدان دچار شده است.
برای رسیدن به توسعه، نخست باید تولید داخلی رشد کند تا سرمایه گذاری، ارتقا تکنولوژی و توسعه صنعتی به دنبال آن تحقق یابد. وقتی تولید داخلی با هجوم واردات نابود می شود چنین فرآیندی اتفاق نمی افتد یعنی در واقع رشد، توسعه و پیشرفت صورت نمی گیرد و کشور به جای قرار گرفتن در مدار توسعه کماکان در چرخه عقب ماندگی باقی می ماند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر