جرس
یکی از سرداران سپاه در نامه ای دردمندانه به محمد نوری زاد، خطاب به این
نویسنده و هنرمند و مستندساز حامی جنبش سبز که این روزها نهضت نامه نویسی
به رهبر جمهوری اسلامی را راه اندازی کرده، می نویسد "گرچه سپاه به لحاظ
ساختاری دچار فساد سیاسی اقتصادی، اخلاقی و… شده است اما این به مفهوم تسری
آن به خیل پاسداران نیست با اطمینان کامل به اطلاع شما و ملت عزیز ایران
می رسانم که اکثریت قریب به اتفاق پاسداران از حاکمیت منزجرند اما در
سیستمی گرفتار آمده اند که بسیار بی رحم و خون ریز است و نه تنها................
یکی از سرداران سپاه در نامه ای دردمندانه به محمد نوری زاد، خطاب به این نویسنده و هنرمند و مستندساز حامی جنبش سبز که این روزها نهضت نامه نویسی به رهبر جمهوری اسلامی را راه اندازی کرده، می نویسد "گرچه سپاه به لحاظ ساختاری دچار فساد سیاسی اقتصادی، اخلاقی و… شده است اما این به مفهوم تسری آن به خیل پاسداران نیست با اطمینان کامل به اطلاع شما و ملت عزیز ایران می رسانم که اکثریت قریب به اتفاق پاسداران از حاکمیت منزجرند اما در سیستمی گرفتار آمده اند که بسیار بی رحم و خون ریز است و نه تنها تاب دگر اندیشی در حوزه به اصطلاح خودی ها را ندارد که به سهل با دادگاههای نظامی و فرمایشی پاسداران را خائن و جاسوس قلمداد و آنان را به جوخه مرگ می سپارد."
به گزارش تارنمای محمد نوری زاد، این
پاسدار و رزمنده دوران جنگ، همچنین خاطرنشان کرده است که "بحران وحشت و
خشونتی که شما در سطح شهر می بینید، دهها بار بیشتر آن در پادگانها و مراکز
سپاه حاکم است."
محمد نوری زاد در مقدمه این نامه نوشته است: "این نامه را یکی از سرداران سپاه برای من فرستاده است. سرداری که من شخصاً به فهم و ادب و پاکی و درستی و دانش او اعتماد و ارادت دارم. نامه ی ایشان آکنده از درد است. انگار یک مادر از هدر رفتن زحمت هایش در تربیت فرزندش می گوید. من این نامه را بارها خوانده ام و ذره ای آشوبگری در فحوای نیت نویسنده احساس نکرده ام. این نوشته را سرشار از درد و رنج و البته آمیزه ای از راهکار خروج از بن بست ها یافتم. قبول دارم که پاسداران ما این روزها روزهای تلخی را گذران می کنند. پاسدارانی که اکنون به نام و نان و درجه متنعمند، تکلیفشان روشن است. اینان تا آخرخط در مقابل مردم می ایستند و اگر لازم باشد دست به کشتار مردم نیز می زنند. اما پاسدارانی که منتقد و معترضند هم از داخل سپاه به شدت به انزوا و حتی به حذف تهدید می شوند هم از ناحیه ی مردمی که آنان را و افکار آنان را نمی شناسند طرد می شوند."
متن نامۀ یکی از فعالان سپاه به محمد نوری زاد به شرح زیر است:
محضر جهادگر صدیق ومبارزشجاع جناب آقای محمد نوری زاد
با اهدا سلام
نگارنده این نامه گر چه یکی از سرداران مستعفی سپاه است که درکارنامه خود بیش از 40 ماه حضور داوطلبانه در واحدهای عملیاتی در جنگ تحمیلی داشته وپس از آن نیز با ادامه تحصیل و کسب مدرک دکترا از دانشگاه سراسری ودافوس در سپاه تا همین چند سال پیش یکی از اعضا هیات علمی دانشگاه امام حسین بوده که به خاطرآزاد اندیشی و پاسخ صادقانه به پرسشهای فرهنگی اجتماعی وسیاسی دانشجویان مصداق بارز عدم التزام به ولایت فقیه گردیده و مجبور به استعفا (بخوانید:اخراج) شده است.
اینجانب نیز چون شماسالهاست شاهد جهل و جاه حاکمان کشور بوده و از وقایع تلخ سالیان پس از انقلاب به خصوص کودتای انتخاباتی وحشیانه و شرم آورخرداد 88 و جنایت های پس از آن رنج ها برده ام
مهم نیست اسمم چیست.من و صدها سردار آزاده و آزاد اندیش سپاه چون شما و چون میلیونها ایرانی رنجدیده و رنجیده می اندیشیم و گرچه سپاه به لحاظ ساختاری دچار فساد سیاسی اقتصادی ، اخلاقی و… شده است اما این به مفهوم تسری آن به خیل پاسداران نیست با اطمینان کامل به اطلاع شماوملت عزیز ایران می رسانم که اکثریت قریب به اتفاق پاسداران از حاکمیت منزجرند اما در سیستمی گرفتار آمده اند که بسیار بی رحم و خون ریز است و نه تنها تاب دگر اندیشی در حوزه به اصطلاح خودی ها را ندارد که به سهل با دادگاههای نظامی و فرمایشی پاسداران را خائن و جاسوس قلمداد و آنان را به جوخه مرگ می سپارد.
بحران وحشت وخشونتی که شمادر سطح شهر می بینید دهها بار بیشتر آن در پادگانها ومراکز سپاه حاکم است.
پاسداران هم انسانند وآنان هم بر خلاف ظاهر نظامی شان عمدتا نگاهی دموکراتیک دارند و منتظر شرایط مساعد تری برای همگرایی با ملتند.نمونه این همگرایی در انتخابات ریاست جمهوری 76 و80 که سیدمحمد خاتمی با بیش از 20 میلیون رای رییس جمهور شدند با آرا بیش از 70 درصدی سپاهیان در دانشگاه امام حسین وتمام مراکز وپادگانهای سپاه بر ملت آشکار شد.مطمئن باشید این سپاهیان همان سپاهیان هستند وآنچه مردم از خشونت وجنایت سپاه می بینند تنها سناریوی اجرایی توسط 7تا 8 درصد سپاه و استفاده گسترده از نیروهای ناهنجاروخشونت طلب تحت عنوان بسیج ویگان های ویژه وامداد نیروی انتظامی است که توسط قرارگاه ثارالله سپاه سازماندهی می شود.
واقعیت این است که سپاه ملغمه ایست که از بدو پیروزی انقلاب وبه خصوص از آغاز رهبری فعلی بازیچه سیاست بازان انحصار طلب شده است واز او به عنوان شمشیر دموکلوس علیه ملت ،احزاب،تشکلها وروشنفکران استفاده شده است و آگاهانه سران او را گرفتار انواع فسادهای اقتصادی،سیاسی وحتی اخلاقی نموده اند والبته بسیاری از نیروهای فکور وسالم را یاحذف فیزیکی کرده اند ویا به عزلت کشانده اند.اینها را نوشتم تا شما ومردم ایران حساب /// وسرداران جنایتکار وفاسد سپاه را از اکثریت پاسداران جدانمائید و همین جا نیز از همکاران سپاهی ام دعوت می کنم تا با رعایت تمام احتیاطات وارد فضای مجازی شوند وبه بیان اندیشه ها ومنویات خویش بپردازند و با مردمی که آنان را یا جنایتکار ویا همکار جنایتکاران می دانند صادقانه سخن بگویند. بی شک همه ما دانسته وندانسته در پدیداری حاکمیت استبداد نقش داشته ایم و مردم حق دارند تابا نفرت وتردید به ما بنگرند.اما باور کنیم که ملت ایران با گذشت ترین ملت جهان هستند و تنها اعتراف وندامت ما برای آنها کافیست.
اما به عنوان پاسداری که که از همان سالهای اول جنگ به جهت نزدیکی با فرماندهان سپاه بارها از دور ونزدیک شاهدگفتار ورفتار جاه طلبانه وبعضا بزدلانه آقای ///بوده به دلایلی که بر خواهم شمرد از نوشتن نامه سرگشاده به وی امتناع وخطابم حضرتعالی وملت عزبزورنجدیده ایران است که ایام تلخ وناگواری را زیر چکمه نظامیان ونا بخردان عرصه سیاست می گذرانند.
یادم هست سال سوم جنگ یک بار آقای خامنه ای راکنار محسن رضایی در قرارگاه خاتم دیدم نشسته بود و سیگار می کشید از محافظش پرسیدم: آقا چرا سیگار می کشد؟ خندید و گفت: باید بیائید پاستور تهران را ببینید. جرات نکردم بگویم در پاستور چه خبر است؟ اما خودش مطلب را عوض کرد وگفت: هر چقدر غذا و امکانات رفاهی ساختمان ریاست جمهوری بهتر است غذا وامکانات ساختمان نخست وزیری ساده تر است.
محمد عزیز!
نمی دانم از 27 تیر 67(پذیرش قطعنامه 598) تا 13 خرداد68 (رحلت امام) کجا بودی وچقدر از وقایع تلخ وپشت پرده سیاسی این 321 روز مطلعی؟
وقایعی که در اساس مسیرانقلاب را دگرگون وعمده دستاوردهای آن را نقش بر آب کرد.
از کشتار بی رحمانه صدهازندانی سیاسی گرفته
تا سناریوی عزل آیت الله حسینعلی منتظری ورویکرد به ترور سران گروههای
اپوزسیون سیاسی ودگر اندیشان داخلی وخارجی وبه ویژه بازنگری در قانون اساسی
و…
وقایعی که در پس نوش جام زهر قطعنامه 598 و اوج بیماری سرطان معده امام و توسط چند بازیگردان سیاسی //// صورت گرفت.
وقایعی که در پس نوش جام زهر قطعنامه 598 و اوج بیماری سرطان معده امام و توسط چند بازیگردان سیاسی //// صورت گرفت.
بی شک بایسته است متغیرهای سیاسی این مقطع
دقیقا مورد واکاوی قرار گیرد. چه اینکه کلید گمشده ای است که آشکاری آن به
بسیاری از ابهامات پاسخ خواهد داد و شاید به تطهیر امام در خصوص کشتار
67وعزل آیت الله منتظری بیانجامد، زیرا تمام این وقایع در 10 ماهی صورت
گرفته است که امام به شدت بیمار بوده است.
در مصاحبه ای که من با چند پزشک متخصص ایمونولوزی (سرطان شناسی)داشته ام عموما به این نکته تاکید کرده اند که تغییر در الکترولیت خون و به خصوص کاهش پروتئین وگلبولهای قرمز به شدت حوزه تصمیم گیری مغز را تحت تاثر قرار می دهد وتصمیمات بیمار تابع میزان پروتئین وگلبول قرمز خون متفاوت وبعضا متعارض است.
توجه به این موضوع ازآن حیث مهم است که دستوراتی منتسب به امام است که بسیار متفاوت با منویات قبل از بیماری ایشان است. همین مساله می تواند مسئولیت را صرفا متوجه بازیگردانان سیاسی آن دوره ///، کند.
چه اینکه دستاورد این دگرگونی ها پس از رحلت امام به شدت منافع همین بازیگردانان سیاسی را تامین کرد. ///
جالب است که در جریان تدوین متن بازنگری قانون اساسی عنوان ولایت مطلقه فقیه به پیشنهاد وتاکید آقای خامنه ای در متن آن گنجانده شد!
از طرفی همه به یاد داریم که خبرگان رهبری چگونه وبا چه سناریویی بلادرنگ وبدون تفکر وشور با قیام چه کسی ازکرسی خود بر خاستند .
آقای خامنه ای خودش بیش ازهمه می دانست که تفکر غالب در سپاه نزدیک به گرایش موسوم به چپ است وبی دلیل نبود که به سرعت دست به جا به جایی هایی در سپاه زد و بسیاری از فرماندهان فکورهمچون مصطفی ایزدی را به حاشیه راند و افرادی نظیر علیرضا افشار ، محمد باقر ذوالقدر، محمد رضا نقدی و… را در مناصب کلیدی گمارد که اتفاقا در زمان آنان جنگ حتی از دور هم دستی در آتش نداشتند.
اما کار مهم تر آقای خامنه ای درسپاه تجزیه قدرت و تصمیم گیری بود.او به جای حجت الاسلام عبدالله نوری( با گرایش چپ) نماینده امام در سپاه حجت الاسلام موحدی کرمانی (با گرایش راست) را گماردو به تاسیس سپاه قدس به عنوان یک نیروی اطلاعاتی وتروریستی برون مرزی ونیروی مقاومت بسیج به عنوان یک نیروی شبه نظامی وسرکوبگر داخلی پرداخت واختلالی جدی در تمرکز فرماندهی محسن رضایی ایجاد کرد مشکلی که در نهایت به مصاحبه رضایی با روزنامه سلام ،استعفا ودر اصل تبعید وتحمیل وی به دبیر خانه مجمع تشخیص مصلحت نظام منجر شد.
اما بزرگترین ضربه بر ساختار سپاه کشانیدن سپاه به فعالیت های اقتصادی و تجاری با دستور صریح در تاسیس بنیادهای تعاون نیروهای مسلح و قرارگاه بازسازی(قرب) وتشکیل صدها شرکت اقماری وهمچنین تشکیل صندوق ها و شبه بانک ها و رویکرد به پولشویی وهمچنین واگذاری مسئولبت ترور مخالفان و دگراندیشان سیاسی داخل و خارج کشور به نیروی قدس سپاه بود.
بدون شک و بر اساس مستندات و امارات بسیار که به وقت مقتضی ارائه خواهد شد ترور کاظم رجوی، شاپوربختیار، قاسملو، شرفکندی و سو قصد نافرجام علیه بنی صدر و قتل ناجوانمردانه داریوش ولیلا فروهر، دکتر سامی، پوینده و…. یا با محوریت سپاه ومباشرت وزارت اطلاعات در خارج از کشور وبالعکس با محوریت وزارت اطلاعات ومباشرت سپاه در داخل کشور صورت گرفته است که در این میان یکی از سرداران سپاه به نام حسین شریعتمداری (مدیر مسئول ونماینده فعلی رهبری در موسسه کیهان) که سالها با حفظ سمت در سپاه معاون وزیر اطلاعات هم بود نقش ویژه ای در هماهنگی میان سپاه و گروه سعیدامامی داشت.
ای عزیز!
یکی از پیچیده ترین ولاعلاجترین بیماریهای روحی و روانی بشری بیماری شخصیتی صاحبان قدرت است.که اتفاقا اپیدمی و سندرم زورمداران واقتدارگرایان است وآنان را تا آنجا پیش می برد که نه تنهادستشان به خون بی گناهان آغشته که جنایتشان دامن نزدیکترین کسانشان را هم خواهدگرفت وبا کمال تاسف عموما علاجی جز سرنگونی نخواهند داشت.
همه می دانند آقای خامنه ای رهبری اش را تنها مدیون دوست وهمراه دیرینش حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی است. اما همه دیدیم که چگونه وی را هم در انتخابات نهم وهم در انتخابات دهم ریاست جمهوری لجن مال کردو پست های وی را به دیگران واگذار کردو فامیل بسیار نزدیکش که در سالهای هراس پیش از انقلاب منزل پدر وی مامنش بود یعنی میرحسین موسوی رییس جمهور واقعی کشور را به زندان خانگی وشکنجه روحی کشانده است!؟
با اینکه همیشه از نظریه گفتمان حمایت وبه شدت مخالف خشونت ورادیکالیزه شدن ملت هستم اما بر این باورم که کار //// از موعظه وپند گذر کرده است.
واقعیت این است که در آن سالها که ما به ایثارگری میهن وملت می اندیشیدیم عده ای اسیر شهوت ثروت-قدرت، به حذف فیزیکی مخالفان ورقیبان خود به هر شکل ممکن می اندیشیدند و اندیشه های خود را عملی می کردند.
عملکرد اینان چهره نامطلوبی از امام به نسل حاضر ارائه کرده است وچنان کرده اند که دیگر جایی برای دفاع از انقلاب نگذاشته اند.
مثل طاعون نه فقط خود که همه را طاعون زده کرده وهمه مجریان دلسوز انقلاب را در مظان اتهام قرار داده تاآنجا که در نگاه عامه هر کس که در حاکمیت نقشی داشته است مجرم است مگر بتواند خلاف آن را ثابت کند.
واما یک سئوال:
-به نظر شما با نظریه گفتمان و نگاه ملایم دموکراسی خواهی آن هم در جامعه ای که مردمانش در کسب اقتصادوفرهنگ فاصله ای از صفر تا صد دارند، ووجودحاکمیتی فاسد، دیکتاتور، نظامی وسرکوبگردر شرایطی که عمده اشخاص سیاسی ،روشنفکران و مردم کوچه وبازار حاضر به پرداخت حداقل هزینه ای نیستند ،می شود در آن “بهار ” دیگری ایجاد کرد؟
می اندیشم مشکل کشور ما فقط سندرم اقتدار گرایی واستبداد نیست ،مشکل روحی یاس واستبداد زدگی اکثریت وعدم اعتقاد به هزینه کرد بالسویه است مساله ای که همواره کار اصلاح در کشور را با چالش مواجه ساخته است.
درونگرایی ، چند شخصیتی و فریب حاکمیت ها که اتفاقا خصلت تاریخی ما بوده است افتخاری برای ایران که سرزمین پیامبران پاکی و صداقت (مانی ، مزدک و زرتشت) بوده وایرانیان مسلمان که عمدتا مقتدایشان علی (ع) است ، نیست.
شکی نیست که عصر حکومتهای دیکتاتور وچکمه پوش به پایان رسیده است اما تجربه ثابت کرده است که این حکومت ها هرگز با راهپیمایی سکوت ولبخندملت سقوط نکرده اند که نمونه های بارز آن قذافی در لیبی ،مبارک در مصر ، بن علی درتونس است.
نوع دیگر سرنگونی تهاجم خارجی با هزینه بسیار سنگین مادی ومعنوی است که نمونه اش هم در غرب وهم درشرق کشورعلیه صدام ،طالبان وبن لادن صورت گرفته است ، اما شکل متفاوتی هم ممکن است . همان اتفاقی که در انقلاب روسیه با روی کار آمدن استالین بروز کرد ،سرکوب خونین همرزمان منشویک ،آزمایش سلاح هسته ای و سرکوب شدید مردم در سایه جنگ سرد.
با این حال رویکرد به اصلاحات تنها و آخرین شانس برای مفاهمه آشتی ملی با کمترین هزینه است. موضوعی که مردم وبه خصوص طبقه متوسط آن رادرک کرده است اما با کمال تاسف //// سرنوشت تلخی را برای خود وهمراهانش رقم زده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر