بی بی سی
عبدالکریم سروش، متفکر دینی و از منتقدان حکومت ایران،
در نامه سرگشاده ای به رهبر ایران به او توصیه کرده است نقدپذیری را شروع
کند زیرا به گفته او این کار مقدمه آشتی ملی و نقطه آغاز ورود به عرصه
مدنیت و مدرنیت خواهد بود. آقای سروش که سالهاست در پی فشارهای حکومت....................
عبدالکریم سروش، متفکر دینی و از منتقدان حکومت ایران،
در نامه سرگشاده ای به رهبر ایران به او توصیه کرده است نقدپذیری را شروع
کند زیرا به گفته او این کار مقدمه آشتی ملی و نقطه آغاز ورود به عرصه
مدنیت و مدرنیت خواهد بود.
آقای سروش که سالهاست در پی فشارهای حکومت ایران
به خاطر انتقاداتش این کشور را ترک کرده است و در دانشگاه های اروپایی و
آمریکایی تدریس می کند تازه ترین نامه اش به رهبر ایران را به مساله
نقدپذیری اختصاص داده است."دیگران باید از راه برسند و از شما بپرسند دیوار وطن چرا خم شده است و جویبار فرهنگ چرا آلوده است و آسمان آزادی چرا ابری است و چهره دین چرا عبوس است و کمر عدالت چرا شکسته است و چشم هنر چرا گریان است و دل دانش چرا پریشان است و جان و آبرو چرا اینهمه ارزان است و داعیان شعار نه شرقی نه غربی چرا در هوس پی افکندن یک "شوروی" دیگرند و هوای سیاست چرا مرگزاست و شکم اقتصاد چرا فربه از اختلاس و حرام است؟ کشتی انقلاب چرا کژ مژ می رود و ترکیه سکولار چرا از ایران دیندار بیشتر دل می برد؟".
او درباره ولایت فقیه می نویسد که این نظریه "نه شرعا اعتبار دارد نه عقلا و کثیری از فقها و عقلا با آن مخالفند اما هرچه هست به معنای ولایت سیاسی است نه ولایت معنوی و مفهومی جز ریاست و زعامت فقیه ندارد."
عبدالکریم سروش
آقای سروش در نامه خود نوشته است که در شرایطی که نقد قدرت در جامعه امکان ندارد حاصل آنچیزی است که او چنین توصیف می کند: "با این مجلس ذلیل و قضای زبون کدام دادگری و کدام مردم سالاری ممکن است؟ و انتخابات چه گرهی از کار ملت خواهد گشود؟ مثل زر و زور و تزویر یعنی سه برادران لاریجانی را گماشته اید تا شما را از شر قضا و قانون و حقوق بشر برهانند؟".
او با اشاره به سرنوشت منتقدانی چون محمد نوری زاد و احمد زیدآبادی می نویسد: "چرا با ناقدان و مخالفان چنین می کنید؟ از مقید شدن قدرت مطلقه می ترسید؟ مگر آنان جز این می گویند که بازی سیاست را به قاعده کنید و جامه ریاست را به اندازه ببرید؟ می ترسید که دیگر نتوانید با اشاره انگشتی دفتر حیات کسی را ببندید؟ این همه که مردم را در خطابه ها به تقوا دعوت می کنید، آیا می شود به انتقاد هم دعوت کنید؟".
او خطاب به رهبر ایران می نویسد: "غریبا! واعظ مسجد کرامت مشهد را چه افتاده است که خود وعظ کسی را نمی شنود و قدرت مطلقه ولایت در گوش او چه خوانده است که ناشنوا مانده است؟."
عبدالکریم سروش که قبلا خواستار کناره گیری آقای خامنه ای از قدرت شده است هشدار می دهد که رفتار حکومت چنان باعث تضعیف گروه های مختلف اجتماعی و احزاب شده که مقاومت در برابر حمله خارجی آسان نخواهد بود:
"آخر اگر روزی این آب و خاک به مخمصه یی و مهلکه یی بیفتد و بیگانگان دست طمع در آن دراز کنند از مجلسیان ذلیل، از دانشگاهیان مظلوم، از نویسندگان دل شکسته و شکسته قلم، از عالمان بسته دهان، از احزاب اخته و مرعوب، از سیاست پیشگان بله قربان گو، از مدیران ناکارآمد، از صدا و سیمای دروغگو، از روحانیون خونین دل، از کارگران فقیر، از نوکیسه گان فاسد انتظار چه معجزه ای می توان داشت؟".
او رهبر ایران را مسئول "جنایات" انجام شده توسط حکومت می داند و می نویسد: "زیرکان اطلاع و اطمینان دارند که همه زجرها و زنجیرها و تجاوزها و تطاول ها به علم و رضا و اذن و اشراف شما و لذا گناهش به گردن شماست... خبر خباثت ها و قساوت های قصابان شما به تواتر رسیده است. آیا تاوان اینمه جنایت را می توانید بپردازید؟ اگر همه خوبی های مملکت محصول رهبری های داهیانه و پیامبر گونه شماست چرا زشتی هایش نباشد؟ قدرت مطلقه مسئولیت مطلقه می آورد."
عبدالکریم سروش در نهایت از رهبر ایران خواسته است "بگذارید این نامه را همگان بخوانند، آن هم به فراغت نه به تشویش، در روزنامه ها نه در شب نامه ها، در علن نه در خفا. با رعیت فتح باب کنید و به آنان جواب علنی بدهید و از "استبداد دینی تان" دفاع کنید."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر