به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۹۰ دی ۲, جمعه

آنچه که میر در خشت خام می‌دید

نوشین یزدانی
«تحلیلی تاریخی از دو مفهوم قرآنی» شامل دو رساله قرآنی است که در سال ۱۳۵۶ توسط مهندس میرحسین موسوی به رشته تحریر درآمده است. این دو نوشتار به خوبی دستگاه فکری میر صاحب اندیشه ما را نشان می‌دهد و نوع تحلیل و برداشت او از آیات مربوط به قوم بنی‌اسرائیل (یکی در مورد ورود ایشان به ارض مقدس و دیگری در مورد ابتلا ایشان به آزمون حرمت گرفتن ماهی در روز شنبه) علاوه بر نو و بکر بودن روش و نگاه تفسیری او، نشان‌دهندة استمرار و پویایی تفکری است ساخته و پرداخته ذهنی منظم، پر مطالعه و با تجربه که در سالیان بعد در بهار ۸۸ به ثمر می‌نشیند. تنها نیم‌نگاهی به این دو نوشته قرآنی و مقایسه آنها با آنچه که میر در این سال‌های اخیر گفت و دریچه‌هایی از نور که به ذهن‌های مخاطبانش.......................
*نظرات وارده در یاداشت لزوما بیانگر دیدگاه 88 نمی باشد

«تحلیلی تاریخی از دو مفهوم قرآنی» شامل دو رساله قرآنی است که در سال ۱۳۵۶ توسط مهندس میرحسین موسوی به رشته تحریر درآمده است. این دو نوشتار به خوبی دستگاه فکری میر صاحب اندیشه ما را نشان می‌دهد و نوع تحلیل و برداشت او از آیات مربوط به قوم بنی‌اسرائیل (یکی در مورد ورود ایشان به ارض مقدس و دیگری در مورد ابتلا ایشان به آزمون حرمت گرفتن ماهی در روز شنبه) علاوه بر نو و بکر بودن روش و نگاه تفسیری او، نشان‌دهندة استمرار و پویایی تفکری است ساخته و پرداخته ذهنی منظم، پر مطالعه و با تجربه که در سالیان بعد در بهار ۸۸ به ثمر می‌نشیند.
تنها نیم‌نگاهی به این دو نوشته قرآنی و مقایسه آنها با آنچه که میر در این سال‌های اخیر گفت و دریچه‌هایی از نور که به ذهن‌های مخاطبانش باز کرد، نشان می‌دهد که آنچه روی داد علاوه بر آنکه در مسیر سنت‌های حتمی الهی قرار داشت، باید به دست نذیری چون او صورت می‌گرفت. در زمانی که جامعة ما در درون این تاریکی فزاینده دست و پا می‌زند، ضرورت تکاملی تاریخ ایجاب می‌کند فردی چون او آگاه و دارای شعور به موقعیت، برخیزد که ظهورش جزء علل اساسی دگرگونی بنیادین اجتماع و نیز جزء ضرورت‌های حتمی تاریخ است.
نقش این نذیر پراکندن آگاهی است و دعوت انسان‌ها برای در پیش گرفتن موضعی مناسب در برابر شرایط بحرانی. پیدایی این نذیر جامعه را به دو جبهة متعلق به نظام مستقر موجود فرو رفته در تاریکی و فساد افزون شونده که حتی احبار و علما و روشنفکران آن به کمک ثروتمندان فاسد و ملاء آن می‌شتابند تا سیاه را سفید و سفید را سیاه بنمایانند و جبهه متعلق به ارزش‌های نوین زندگی‌ساز که صالحین را جانشین خواهد کرد تقسیم می‌کند.
پیام این نذیر امکانات و وسایلی در دسترس مردم می‌گذارد که بتوانند بین این دو جبهه انتخاب کنند. نقش این نذیر پراکندن آگاهی به صورت عامل مؤثر و اصیل در به وجود آوردن حرکت‌هایی است که می‌رود منجر به تغییرات بنیادی در جامعه گردد. نهی از منکر او و پراکندن آگاهی و بیم دادن از عوارض بحران و باز گشودن روزنه‌هایی به آینده درخشان‌تر، جامعه را به این دو گروه رو در روی هم تقسیم کرده است. در این فرآیند دو قطبی شدن جامعه البته گروهی هم هستند که می‌خواهند هم خرما را داشته باشند و هم خدا را. طبقه‌ای بینابین، طبقه‌ای که نماز پشت سر علی را ترجیح می‌دهد ولی از لقمه‌های چرب سفرة معاویه چشم نمی‌پوشد. این گروه واقعیت و حقیقت مخالفت گروه ایستاده در برابر نظام رو به تباهی را می‌فهمد و می‌داند ولی سودش در گرو حمایت از حکومت مستقر است می‌خواهد آخرتش را حفظ کند و در عین حال از وضع موجود هم بهره ببرد.
اینها هستند که با منفی‌بافی خود و شک و تردید و دو دلی خویشتن در مقابل جبهة خلق و جبهة پیشگامان قرار می‌گیرند و شروع به انتفاد از آنان می‌کنند. در منطق قرآن، پیوستگی اینان به طبقه ارتجاعی، حتمی و گریزناپذیر است و در نقطه اوج و هنگام انتخاب در آن لحظه‌ای که یک جامعه در معرض زیر و زبر شدن عمقی است، دو گرایش و جبهه اصلی بیشتر باقی نمی‌ماند. اینان ناگزیر از پیوستن بر طبقه حاکم و ا علام برائت از حرکت آگاهانه تودة جامعه می‌شوند و همچنین محکوم به فنا و نابودی همراه با کسانی هستند که به آنان دل سپرده‌اند. در این میان، نذیر در فرهنگ قرآنی، چه پیامبر باشد و چه شخصی صالح از قوم خویش، علت اصلی تغییر اجتماعی نیست. در فرهنگ قرآن مکرر به این نکته اشاره می‌شود که پیامبر و مصلح جامعه چیزی جز بشیرو نذیر نیست بلکه او در رأس شرایط ضروری [ظهورش] در قله و رأس هرمی از نور قرار دارد که تاریکی مسلط بر زمانه را که سد سبیل خدا و راه تکاملی گردیده می‌شکافد و انسان‌ها را به سمت بهروزی و صلاح و رشد می‌راند. بنابراین تفکر، به وجود آمدن مدینه فاضله و جامعه آرمانی و ورود به ارض مقدس تنها از طریق ورود از باب آن یعنی قرار گرفتن در مسیر شدن و همراهی ایمان و عمل امکان‌پذیر است و بس. در واقع نگاه کج‌اندیشانه‌ای که تحقق یک حتمیت تاریخی و تغییر جامعه را خلق‌الساعه و منوط به حرکت یک نفر یا گروهی خاص می‌داند مردود و منتفی است زیرا نزدیک شدن به تحقق جامعه آرمانی و زدودن سیاهی‌ها تنها از طریق به فعلیت رسیدن قدرت‌های انسانی و خواست آگاهانه تغییر توسط تک تک افراد آن جامعه صورت می‌پذیرد. در این دستگاه فکری، مساله رهبری و راهبری یک حرکت مفهومی متفاوت با آنچه که قاعدون و نشستگان در ذهن دارند، پیدا می‌کند. اینان بیهوده متوقع هستند که هر تغییر و حرکتی به سرعت و خلق‌الساعه و با دست یک نفر یا گروهی خاص صورت گیرد. در حالی که یک رهرو مؤمن می‌داند که وظیفه‌ای جز یکی کردن هدف خود با هدف آفرینش و خلقت که همانا شکافته شدن سیاهی افزایندة ظلم و جهل با نور آگاهی و معرفت است، ندارد و تحقق ارث بردن زمین توسط صالحان جز با قرار گرفتن در مسیر این شدن‌های مداوم و اتکاء و توکل به خداوند و صبر ممکن نیست. روی دیگر نهیب میر ما بر احبار و علما (روشنفکران و روحانیونی) است که در درون سازمان اجتماعی گسترده‌ای از نظام مستقر موجود و با تأیید آن و آلوده شدن به تمامی روابط فاسد آن اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و . .. از منافع آن بهره می‌برند و با سکوت و یا عمل خود و با منحرف ساختن مردم از مسائل اساسی به مسائل بی‌اهمیت در واقع این نظام پوسیده از درون را تأیید می‌کنند و به دوام ولو کوتاه‌مدت آن راضی هستند.
اینها نیز در پایان به گروه وابسته به نظام موجود و مستقر می‌پیوندند که بر اساس نظم غیرمتعادل و غیرطبیعی و با برگشت به خصوصیت‌های فاسقانه خود و با انتخاب فجور در مقابل تقوی عمل می‌کنند. میر ما و نذیر ما، خود در صف اول و در میان گروهی قرار دارد که تمام علایق خود را از نظم موجود می‌برند (در روایات هست که از قریه عزلت می‌کنند و فضاهای شبانه را در خارج قریه به سر می‌آورند) بدین معنی که خود را از ارزش‌های حاکم بر این جامعه و نهادهای رسمی آن می‌برند و هر گونه سود مشترک بین خود و نظام رو به زوال و تباهی را از بین می‌برند، و هر گونه استفادۀ روز شنبه‌ای را تحریم می‌کنند، و دیده به افقی بازتر می‌دوزند و از دنیا (نزدیک‌تر) به آخرت (دورتر) می‌پردازند. آنان به قیمت از دست دادن مسکن خود، منزلت‌های اجتماعی خود، ضرورتاً قومی دیگر می‌شوند، ملتی دیگر، و سرانجام قریه‌ای دیگر. و اکنون روشن است که اگر عذاب زیر و رو کننده بیاید و اگر نظام مستقر که به حداکثر فسق خود رسیده و در هم پاشیده شود ارث‌برندگان زمین و وارثان تجربه‌های مفید گذشته و نجات‌یافتگان چه کسانی خواهند بود.
چه کسانی فرو خواهند نشست و چه کسانی برخواهند خاست. . . . انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا . . . و بدین شکل است که قریه، تبلور مادی یک نظام منحط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، زیرو رو می‌شود. و بدین شکل است که قوم ظالمین از بین می‌روند و چنین است که شرایط مادی زیست یک قوم (حیات دنیوی آن) وسیلۀ فتنه قرار می‌گیرد. (فتنه در اصل گداختن طلای ناخالص است در آتش تا خالص آن از آلوده جدا گردد) تا نسلی تازه‌تر، روابطی تازه‌تر و خالص‌تر از ناخالص‌ها زاده گردد و در مسیر تکاملی انسان‌ها پیش رود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر