جبهۀ مشارکت ایران اسلامی در تبیین وضعیت موجود و اعلام موضع در قبال انتخابات نهمین دورۀ مجلس بیانیه ای صادر کرد. جبهه مشارکت ایران اسلامی در جمعبندی خود به این نتیجه رسیده است که با
کمال تأسف اراده حاکمیت، برگزاری انتخابات نمایشی است که حاصل آن مجلسی
فرمایشی خواهد بود که جایگاه آن به مراتب از مجلس هشتم نازلتر است. ما بر
این عقیده هستیم در انتخاباتی که در فضای آزاد برگزار نشود، نامزدهای مردمی
اجازه ورود و رقابت نداشته باشند و از آن مهمتر رأی مردم به هیچ انگاشته
شود نمی توان شرکت کرد و به همین دلیل تصمیم خود مبنی بر عدم شرکت در
انتخابات مجلس را به اطلاع عموم ملت ایران میرسانیم. به گزارش نوروز، در این بیانیه آمده است: اصلاحطلبان و جنبش سبز در این
دو سال و اندی بسیار کوشیدند تا عقلانیت بر کشور حاکم شود و به...............
جبهۀ مشارکت ایران اسلامی در تبیین وضعیت موجود و اعلام موضع در قبال انتخابات نهمین دورۀ مجلس بیانیه ای صادر کرد.
جبهه مشارکت ایران اسلامی در جمعبندی خود به این نتیجه رسیده است که با کمال تأسف اراده حاکمیت، برگزاری انتخابات نمایشی است که حاصل آن مجلسی فرمایشی خواهد بود که جایگاه آن به مراتب از مجلس هشتم نازلتر است. ما بر این عقیده هستیم در انتخاباتی که در فضای آزاد برگزار نشود، نامزدهای مردمی اجازه ورود و رقابت نداشته باشند و از آن مهمتر رأی مردم به هیچ انگاشته شود نمی توان شرکت کرد و به همین دلیل تصمیم خود مبنی بر عدم شرکت در انتخابات مجلس را به اطلاع عموم ملت ایران میرسانیم.
به گزارش نوروز، در این بیانیه آمده است: اصلاحطلبان و جنبش سبز در این دو سال و اندی بسیار کوشیدند تا عقلانیت بر کشور حاکم شود و به همین جهت بارها از سوی بر اندازان نشسته بر سریر قدرت و یا دشمنان ایران متهم به هر اتهامی شدند اما بر اساس راهبرد اصلاحطلبی بر این عقیده پای فشردند که راه نجات کشور نه براندازی وانقلاب است و نه جنگ و تحریم و از آن سوی نه سرکوب و فشار و تیغ و درفش و زندان. تنها راه نجات کشور برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه وپای بندی به نتایج آن است هرچه که می خواهد باشد، و آنچه سبب میشود شهروندان با طیب خاطر در انتخابات حاضر شوند، مشاهده اراده حاکمیت برای اصلاح است. و مهمترین علامتی که از سوی حاکمیت باید به ملت داده میشد عمل به پیشنهادات سهگانه خاتمی بود که با کمال تأسف نه تنها به آنها وقعی نهاده نشد بلکه لجاجت و خودکامگی اقتدارگرایان را بیشتر کرد.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در پیش روی ماست و این در حالیست که سؤال بزرگی در ذهن آحاد ملت ایران موج می زند. سؤال این است که باتوجه به کودتای انتخاباتی سال ۸۸ و نتایج آن که چیزی جز تند باد فساد و ناکارآمدی نبوده است آیا می توان به انتخابات در پیش رو و نتایج حاصل از آن امیدی داشت؟ پاسخ به این سؤال نیازمند تبیین آئین و مرام اصلاحطلبی، مروری تاریخی از روند انتخابات در جمهوری اسلامی و آینده ایران است. جبهه مشارکت ایران اسلامی در اینجا میکوشد تا با ارائه دیدگاه تحلیلی خود، هر چند به اختصار، مردم بزرگ ایران را در رسیدن به تصمیمی خردمندانه که آینده ملت و کشور را رقم خواهد زد، یاری رساند:
اصلاحطلبی و انتخابات: در مورد اصلاحطلبی بسیار گفته شده است، امروز همه بر این باور اتفاق نظر دارند که اصلاحطلبی نه براندازی است و نه رسیدن به هدف مشروع با هرابزار و قیمت. اصلاحطلبی به دنبال اصلاح تدریجی وضع موجود از طریق ساز و کارهای قانونی و مدنی است . در دوران حیات اصلاحطلبی جدید که قریب ۱۵ سال طول کشیده است به مقتضای زمان، شیوههائی به کار گرفته شده که همگی برخورداراز ویژگیهای قانون پذیری، خشونتگریزی و درونزائی بوده است. بر این اساس اصلاحطلبی نه تنها یک روش، بلکه یک آرمان، یک راهبرد و یک هدف نیز بوده هست. به باور ما تنها راه نجات کشور اصلاحطلبی است. ما اصلاحطلبی را دایره بستهای نمی دانیم که تنها گروههای سیاسی خاصی به آن تعلق داشته باشند. اصلاحطلبی به رسمیت شناختن اصل “ایران برای همه ایرانیان ” با همه تنوع و تکثرهای موجود در جامعه ایران است و اصلاحطلب به دنبال رسیدن به فضائی است که در آن همۀ این عقاید، نظریات و سلیقهها بدون واهمه و بدون هیچ مانعی امکان بروز پیدا کنند و دراداره کشور و ساختن ایران سهم بایسته و شایسته خود را ایفا کنند و در ارکان قدرت نمایندگان واقعی خودرا بیابند.
اصلاحطلبی انتخابات را مهمترین ابزار رسیدن به این هدف می داند و البته انتخابات را محدود به یک پروژه چند ماهۀ فعالیتهای تبلیغاتی و روزرأیگیری نمیکند. به باور ما انتخابات آزاد، سالم و منصفانه آن است که همه مقدمات و زمینه ها و بسترهای آن ازپیش فراهم بوده و به مؤخرات و لوازم آن نیز از سوی حاکمیت پایبندی وجود داشته باشد. انتخابات بدون فضای مناسب سیاسی ووجود احزاب و نهادهای مدنی و صنفی مستقل و آزاد چندان معنایی ندارد. بدون وجود رسانههایی آزاد و بیسانسور، نمیتوان انجام انتخابات واقعی را انتظار داشت و بالاخره بدون وجود نهادهای ناظر بیطرف و برگزارکنندگان امین و صادق، انتخابات صرفاً یک نمایش خواهد بود. از سوی دیگر حتی اگر برگزاری انتخابات، آزاد و بدون مشکل باشد اما پس از آن برای منتخبان ملت در راه ایفای وظیفه نمایندگی موانع و مشکلات تراشیده شود و به عبارتی مجلس یا دولتی دست بسته و بیخاصیت و گوش به فرمان بر روی کار آید انتخابات جز اتلاف وقت وسرمایه ملت حاصلی در بر نخواهد داشت. گرچه نفس برگزاری انتخابات پس از جنبش مشروطه، ولو با حداقل موازین، در مقاطعی آزادگان و دلسوزانی چون مدرس و مصدق را به خانه ملت برده و مجلس را چراغ راه ساخته است تا دربرابر ناراستی ها و کژی ها ایستاده و ملت را از عمق فجایع اداره کشور آگاه ساخته اند اما سوگمندانه باید اعلام کرد که مجلس ششم شورای اسلامی آخرین مجلسی بود که بطور نسبی نمایندگان واقعی مردم را در خود جای داد و فریاد اعتراض و تحصن نمایندگان اصلاح طلب این مجلس در جلوگیری از نمایش و کودتای انتخاباتی مجلس هفتم نیز شنیده نشد.
جنبش اصلاحطلبی در دوره اخیر تاریخ ایران ، یک جنبش تولد یافته از پروسه انتخابات است و لذا هیچگاه به انتخابات بیتوجه نبوده و در همه حال براین امر مصر بودهاست که راه رسیدن به قدرت و حاکمیت جز از طریق یک انتخابات آزاد، سالم و منصفانه موضوعیت و مشروعیت ندارداما این نگاه به انتخابات باعث نشده است تا انجام هرانتخاباتی را مشروع قلمداد کرده و به خود اجازه دهد در آن شرکت کند. اصولاوجه ممیزه یک اصلاحطلب واقعی از اصلاحطلبان صوری در همین است که اصلاحطلب صادق تنها در انتخاباتی شرکت می کند که حداقل هایی از معیارها و استاندارهای یک انتخابات آزاد و منصفانه را داشته باشد و در غیر این صورت شرکت در انتخابات جز برافروختن آتش اقتدارگرایی که هستی ملت را خواهد سوزاند نتیجهای در برنخواهد داشت. ما انتخاباتی را طالب هستیم که در آن دو شاخص رقابت ومشارکت موجود باشد و معتقد هستیم مشروعیت هر انتخاباتی وابستگی تام به میزان تحقق این دو شاخص دارد و این دو شاخص تحقق پیدا نمی کند مگر در عمل به پیشنیازهایی که در بالا بر شمرده شد و یکی از وظایف اصلاح طلبان تلاش برای تحقق این وضعیت بوده است. سلاح اصلاحطلبان در این مبارزه مدنی، اندیشه، زبان و قلم بوده است و جای تعجب نیست که مخالفان اصلاحطلبی نیز در این میدان تاآنجا که توانستهاند به نبرد با تفکر و اندیشه پرداخته، زبانها را بریدهاند و قلمها راشکستهاند.
آنچه امروز ارکان اقتدارگرائی را در کشور ما نگران کرده است نه تحریمهای جهانی و انزوای بینالمللی است و نه حتی تهدیدهای نظامی. آنها از شیرمردان و شیرزنانی در هراس هستند که تنها با اتکای به خداوند و با پشتوانه ملت حتی در بیغولههای انفرادی و وضعیت کهریزکی نیز بیهراس از نام و نان و جان حرف حق خود را بر زبان جاری میکنند و مردم را به ایستادگی در برابر ظلم و به صبوری در اقامه حق و داد فرامیخوانند.
انتخابات و جمهوری اسلامی: بی شک پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی بزرگترین حادثه تاریخ نیمه دوم قرن بیستم در ایران و جهان بوده است. برشمردن ویژگیهای این انقلاب خارج از حوصله این بیانیه است اما باید به این نکته اشاره کرد که انقلاب اسلامی از معدود انقلابهای جهانی است که شعار آزادی را سرلوحه خود قرار داده بود و به همین جهت امروز کارنامه این
انقلاب را باید با شاقول و معیار وجود آزادی در جامعه ایران جستجو کرد وبی تردید مهمترین تجلی آزادی را باید در نحوه برگزاری انتخابات و سپس میزان اثرگذاری نمایندگان ملت (در هر سطحی) در روند اداره کشور جستجوکرد.
در نگاهی کلی به روند انتخابات در جمهوری اسلامی، در مییابیم که متأسفانه با گذشت زمان به عوض تحکیم مردمسالاری، پایههای اقتدارگرایی محکم شده است و به عوض اینکه چتر جمهوری اسلامی روز به روز دایره شمول خود را گسترده تر کند و ایرانیان بیشتری را در زیر خود گردآورد، بسته و بستهتر شده است و هر روز به بهانهای عدهای را از قطار نظام پیاده کردهاند و جای تأسف دارد که اکثر کسانی که شامل این برخورد شدهاند نه افراد خودکامه و منفعتطلب بلکه انسانهای طرفدار مردمسالاری، متدین، آزاداندیش و دلسوز با سوابق روشن مبارزاتی بودهاند.
در زمان حیات امام ما شاهد برگزاری انتخاباتی نسبتا آزاد و در هر حال قابل قبول بودیم بخصوص انتخابات مجلس اول، اما روند حوادث مثل اقدامات جنایتکارانه تروریستها و جنگ تحمیلی سبب شد تا در گذر زمان دایره انتخابات مردم محدودتر شود ولی به گونهای نبود که ملت نتواند در میان نامزدهای موجود افراد تاحدی مطلوب خود را پیدا کند. اما پس از رحلت امام، انتخابات در یک روند تدریجی ماهیتی دیگر پیدا کرد. ابتدا بدعت نظارت ناصواب و غیرقانونی استصوابی شورای نگهبان به محدودکردن بیشتر و بیشتر دایره خودی ها پرداخت وکسانی که در زمان امام و بخصوص در انتخابات مجلس سوم با نهیب امام مجبور به کنار گذاشتن حربۀ استصواب شده بودند در غیبت او بی محابا و به صورتی آشکار از آن بهره گرفتند. البته این تیغ بر اساس فشار اجتماعی و سیاسی گاهی نیزکند شد مانند انتخابات مجلس ششم که بسیاری از اصلاح طلبان توانستنداز شر آن در امان بمانند و به مجلس راه یابند. این تیغ اکنون به عنوان سلاح استراتژیک اقتدارگرایان، در بالای سر هر کس قرار دارد که چون و چرایی در کار آنها داشته باشد.
اتفاق بعدی در انتخابات پس از امام دخالت غیرقانونی و تغییر نتیجه آرای مردم بود. این اتفاق بار اول به طور آشکار در انتخابات مجلس ششم آشکار شد که در آن نمایندگان واقعی مردم از تهران، اراک و هشترود از ورود به مجلس باز داشته شده و به جای آنها سه تن که مورد نظر شورای نگهبان بودند وارد مجلس شدند. البته مجلس ششم در اقدامی ناتمام اعتبار نامه دو تن از این افراد را رد کرد اما در مورد نفر سوم که با ابطال بیش ازهفتصد هزار رأی مردم تهران و با حمایت آشکار و علنی اصحاب قدرت وارد مجلس شده بود
بدلائلی توفیق نیافت. اوج دستکاری در آرای مردم در انتخایات ریاست جمهوری دهم بود که بنا به اظهار افراد مطلع با افزودن و جابجایی حدود ۱۰ میلیون رأی، کودتای انتخاباتی به معنای واقعی آن شکل گرفت و ما زان پس تا امروز شاهد تبعات فاجعه بار آن در همه عرصههای اداره کشور هستیم. تقلبی که پیامدش امروزگریبان خود کودتاچیان را گرفته است و هم اینان نمیدانند با حاصل کار خود چگونه برخورد کنند.
حادثه سوم در زمان پس از امام، بیاثر شدن تدریجی نقش مجلس شورای اسلامی است.مجلسی که قرار بود در رأس امور باشد در نهایت در مجلس هشتم به موجودی تبدیل شد “گوش به فرمان” ، به گونه ای که خود طرح ” نظارت بر نمایندگان ” را تدوین و تصویب کرد و در فرایند یک استیضاح و درفاصلۀ یک تنفس تغییر رای داد، اقدامی که فریاد اعتراض برخی راهیافتگان وابسته محافظهکار را نیز درآورد. مجلسی که دیگر نه توان نظارت و استیضاح و سؤال دارد و نه رمق قانونگذاری و مجبور است فقط دیکته بنویسد، بودن یا نبودنش چه فرقی دارد؟ جز اینکه هزینه روی دست ملت گذارد؟
هر چند درایران انتخابات آزاد به معنای آنچه در دنیای دموکراتیک مرسوم است جز در برهه های خاص وجود نداشته است اما همان شبه دموکراسی موجود در جامعه ایرانی به نفع مردم و تقویت پایههای مردمسالاری بوده است و تلاش برای ارتقای این شبه دموکراسی از طریق مشارکت فعال در انتخابات و ورود عناصر مردمسالار به پایههای قدرت نه فقط سبب می شده است تا مدنیت و نهادهای مدنی در ایران رشد یابند بلکه عناصر مستبد و غیر دموکرات حکومت را نیز با چالشی بزرگ بخصوص چالشهای نظری مواجه می کرده و آنها را ناگزیر می ساخته است تا نتوانند به شیوه حاکمان مستبد عراق و لیبی عمل کنند. شاید مهمترین نتیجه این دموکراسی ناقص، سرنوشت کاملا متفاوت ایران با عراق صدام حسین و لیبی معمر قذافی بوده است که علیرغم تصمیم ابرقدرتها در سرنگونی جمهوری اسلامی، کشور توانسته است در طوفان حوادث جهانی با هزینهای نه چندان زیاد به راه خود ادامه دهد. عکس العمل طبیعی مردم به این امر نیز در نوع رأی آنها در انتخابات گوناگون تجلی یافته است. مردم کوشیدهاند تا با واقعنگری در هر انتخابات کسانی را انتخاب کنند که فاصله بیشتری با تفکر و شیوه اقتدارگرایانه دارند که آخرین تجربه در این باره انتخابات دهم ریاست جمهوری با مشارکت فعال و بالای مردم بود که کودتای انتخاباتی اقتدارگرایان را درپی داشت. عدم پاسخگویی حاکمیت به اعتراضات مردم در باره نتیجه اعلامی این انتخابات که با شعار ” رای من کو ” به خیابانها آمدند و اصرار بر ادامه همان رویه انتخاباتی آیا در حال حاضر همین دموکراسی ناقص را به مخاطره نیانداخته است؟
به گمان ما از سال ۸۸ رفتار حاکمیت چنین نشان می دهد که آنها از بازی مردمسالاری و تظاهر به پایبندی به آن خسته و بر آن شدهاند تا بیمحابا با هر آنچه قدرت مطلقه را به چالش می کشد مبارزه کنند و در اینراه از بدنامی خود و تخریب منافع ملی و سقوط ایران نیز واهمهای ندارند.این روند استحاله، نشانگر بیماری بزرگی است که اگر ملت ایران برای آن چارهای نیندیشند، در سالهای آینده سبب ویرانی کشور و بیچارگی ملت خواهد شد، هرچند تاکنون نیز ضررهای جبران ناپذیری به کشور وارد کرده است.کافی است در بعد اقتصادی به ارقام شاخصهای کلان اقتصادی کشور در سال های حاکمیت یکدست اقتدارگرایان به رغم بهره مندی از درآمد بالا و افسانه نفت نگاهی بیندازیم؛ نرخ بالاو دو رقمی بیکاری، گرانی و تورم کمر شکن، رشد اقتصادی نازل که حتی در بحرانیترین شرایط کشور نیربیسابقه بوده است، رشد پایین سرمایهگذاری، تعطیلی روزافزون بنگاههای صنعتی و اقتصادی، ور شکسته شدن کار آفرینان ،از بین رفتن کشاورزی و تبدیل شدن کشوربه یکی از بزرگترین وارد کنندگان محصولات کشاورزی و دامی و….بر هیچکس پوشیده نیست. همچنین در بعد اجتماعی رشد بی سابقه آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد و بزهکاری و جرم و جنایت کیان کشور را به مخاطره انداخته است. این همه شوربختی حاصل سوء مدیریت کسانی است که انتخابات را از مسیر خود منحرف کرده و کسانی را بر سر کار آورده اند که شایستگی و صلاحیت و لیاقت اداره کشور را ندارند. اینان باید در حال و آینده جوابگوی خسارتهای عظیمی باشند که بر کشور وملت ایران وارد کردهاند. به همین دلیل است که امروز برای ملت ما این سؤال وجود دارد که اولا رأی ما چه تأثیری در نتیجه انتخابات دارد؟ ثانیا با این ساختار موجود حتی اگر نمایندگان واقعی ملت به مجلس راه یابند آیا به آنها اجازه داده میشود به وظایف قانونی خود عمل کنند و امور را طبق خواست مردم تمشیت کنند؟
انتخابات مجلس نهم: آنچه امروز در فضای سیاسی کشور میگذرد هیچ نشانهای دال بر اراده حاکمیت برای برگشتن از اشتباه تاریخی و ایرانسوز برگزاری انتخابات ۸۸ ندارد. در آن انتخابات جواب اعتراضات قانونی و مدنی مردم با داغ و درفش داده شد.جوانهای کشور در خیابانها به خاک و خون غلطیدند. سهرابها و نداها به جرم حقطلبی کشته شدند و هزاران نفر به جرم شعار «رأی من کو» به زندانهایی افتادند که شرح وقایع این زندانها هر انسان منصف را به لرزه میاندازد.
صدها استاد دانشگاه و روحانی، دانشجو و معلم، هنرمند و روزنامه نگار، فعال سیاسی و اجتماعی،کارآفرین و کارگر از هرگروه سنی و جنس هنوز در زندانها به سر میبرند در حالی که ازبدیهیترین حقوق قانونی و مدنی یک زندانی عادی نیز برخوردار نیستند وهنوز شاهد هجوم شبانه و روزانه مأموران به خانه و یا محل کار افراد هستیم. هنوز احضارهای پی در پی و تهدیدهای گوناگون به هدف ایجاد رعب و وحشت در دستور کار نهادهای امنیتی و نظامی است. هنوز نیروهای نظامی نه فقط بر مقدرات سیاسی کشور حاکم هستند که اقتصاد ملی را نیز در قبضه خود در آوردهاند و چنان عرصه را بر کارآفرینان و سرمایهگذاران بخش خصوصی تنگ کردهاند که آنها نیز از خیر خدمت به وطن گذشتهاند تا آسیب نبینند. هنوز دانشگاهها در اشغال نیروهای شبهنظامی و وابسته است و هر صدای حقطلبی و آزاد اندیشی در گلو خفه میشود و اساتید مبرز و دانشجویان آیندهساز یک به یک تصفیه میشوند. و صدها دانشجو به اشاره نیروهای امنیتی از تحصیل محروم میشوند. هنوز فعالیتهای اجتماعی و سیاسی معمول یک جامعه مدنی حتی از نوع ابتدایی آن در محاق تعطیل است. نه فقط احزاب رسمی و قانونی حق برگزاری نشستی چند ده نفره ندارند بلکه حتی مراسم مذهبی و جلسات قرآن و دعا و تشییع و ترحیم نیز با تهدید وتعطیل روبرو میشوند. و هنوز میر ما و شیخ ما موسوی و کروبی بر خلاف همه اصول قانونی و شرعی و مدنی و انسانی در زندان خانگی به سر میبرند و از اولیهترین حقوق قانونی یک شهروند محرومند.
جامعه امروز ایران پس از حوادث انتخابات سال ۸۸ به انشقاقی رسیده است که مثال زدنی است.ریزش شدید نیروهای طرفدار حاکمیت و جدا شدن اقشار مختلف ازآن نشان دهنده تزلزل رو به پیش مشروعیت و مقبولیت آنان است. اشتباه بزرگ حاکمان ایران این است که خود را عین اسلام میدانند و گمان می کنند هر کس با آنها نیست ضد اسلام و از عوامل آمریکاست. در حالی که امروز عمده نیروهای منتقد وضع موجود دلسوزان متدین و انسانهای سابقهدار در دین و آئین و رسالت هستند که بسیاری از آنها از همه چیز خود برای پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت ارزش های دینی گذشتهاند. آنها بدرستی دریافتهاند که ادامه این روند تکرار سرنوشت دین در اروپا خواهد بود که سالها پیش و قبل از انقلاب بدرستی و وضوح در کتاب ” علل گرایش به مادیگری ” شهید انقلاب آیت الله مطهری تشریح و تبیین شده است. رخدادی که نشانههای آن در نسل جوان کشور روز به روز بیشتر و بیشتر هویدا میشود. رفتار حاکمان در سالهای اخیر به گونه ای بوده است که امروز اقشار وسیعی از روحانیت سنتی و به تبع آنها انسانهای مذهبی و باورمند به سنت، صلاح خود را در فاصله گیری از حاکمیت میدانند . بخشی از آنها کاملا جدا شده و بخشی دیگر به شدت نگران آینده دین و دیانت در ایران هستند.بسیاری از متدینین بخصوص روشنفکران دینی دیگر علاقهای و توانی برای دفاع از حکومت دینی در جامعه ندارند و بسیاری از آنها به این باور رسیدهاند که حاکمیت دولت دینی مستبد صدها برابر حاکمیت سکولار دموکراتیک برای دین مضرتر است ، باوری که ذهن بسیاری از اندیشمندان دینی و مراجع بزرگ را نیز به خود مشغول کرده است. آنچه برای حکومت مانده است عدهای منفعتطلب و یا اقتدارگرایان خشونتطلبی هستند که رگ ناف آنها به منابع هنوز سرشار از خزانه نفتی متصل است. بدیهی است که این افراد هیچگاه پشتوانه مطمئنی برای هیچ نظامی نخواهند بود. اگر در حاکمیت، افرادی باشند که بر اساس منطق و خرد به تحلیل جامعه ایران بپردازند در خواهند یافت که تحولات اجتماعی و طبقاتی ایران در طول سی سال گذشته و بخصوص در دهه قبل رشد شتابانی داشته است و ما نیازمند تحولی بزرگ در ساختار حکومت و اداره کشور هستیم.به جرات می توان گفت که امروز ساختار متصلب حکومت در برابر مطالبات روزافزون و جدید اقشار خواهان تحول پاسخگو نیست. در این شرایط غیرعادی که به واقع یک حکومت نظامی اعلام نشده برقرار و حاکمان نظامی در اداره کشور درمانده اند وعلیرغم همه فشارها نتوانستهاند پویایی جنبش سبز و حرکت پایدار اصلاحطلبی را به تعلیق در آورند و از سوی دیگر بدلیل پیگیری سیاست خارجی ماجراجویانه در انزوای بیسابقه بینالمللی گرفتار آمدهاند و عفریت شوم جنگ را برفراز آسمان کشور ملاحظه میکنند ،آیا نمی بایست از فرصت طلایی انتخابات بهره می گرفتند و با جبران کاستیها و اشتباهات گذشته دست آشتی به سوی ملت دراز می کردند و با قول به اصلاح امور، انتخابات آزاد برگزار میکردند و با این کار ایران را برای سالهای سال در برابر خطرات عظیمی که آنرا از هر سو احاطه کرده است بیمه می کردند؟آیا هشدار دلسوزان و ناصحان و مصلحان جز برای بیدار شدن از این خواب گران بوده است؟ آیا پیشنهادهای متواضعانه خاتمی و نصیحتهای مشفقانه هاشمی برای آن نبود و نیست که کشور را که از هر جناح و فردی ارزشمندتر است از این مهلکه نجات دهند؟
اصلاحطلبان و جنبش سبز در این دو سال و اندی بسیار کوشیدند تا عقلانیت بر کشور حاکم شود و به همین جهت بارها از سوی بر اندازان نشسته بر سریر قدرت و یا دشمنان ایران متهم به هر اتهامی شدند اما بر اساس راهبرد اصلاحطلبی بر این عقیده پای فشردند که راه نجات کشور نه براندازی وانقلاب است و نه جنگ و تحریم و از آن سوی نه سرکوب و فشار و تیغ و درفش و زندان. تنها راه نجات کشور برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه وپای بندی به نتایج آن است هرچه که می خواهد باشد، و آنچه سبب میشود شهروندان با طیب خاطر در انتخابات حاضر شوند، مشاهده اراده حاکمیت برای اصلاح است. و مهمترین علامتی که از سوی حاکمیت باید به ملت داده میشد عمل به پیشنهادات سهگانه خاتمی بود که با کمال تأسف نه تنها به آنها وقعی نهاده نشد بلکه لجاجت و خودکامگی اقتدارگرایان را بیشتر کرد.
جبهه مشارکت ایران اسلامی ادامه روند کنونی اداره کشور را جز «پیشروی در باتلاق» نمیداند و همواره کوشیده است تا از هر طریق و مجرایی و با هر زبانی به حاکمان این نکته را گوشزد کند که راه نجات همه از جمله خود آنها گشودگی و توسعه سیاسی است. نگاهی کوتاه به حوادث پس از حکومت نظامیان ترکیه و یا حوادثی که هم اکنون در مراکش اتفاق میافتد گویای مطلوبیت این روش است، ما به آنها می گوییم حتی میتوانند به نظامیان برمه تأسی کنند .تجربه برمه نشان داد که بیش از بیست سال حصر خانگی رهبر دموکراسی خواه برمه و سرکوب و کشتار صدها انسان حقطلب سبب نابودی جنبش مدنی مردم این کشور نشد بلکه این ایستادگی، مقاومت و صبوری و ناامید نشدن مردم و رهبران واقعی مردم بوده که امروز به بار نشسته است.
جمع بندی پایانی: جبهه مشارکت ایران اسلامی در جمعبندی خود به این نتیجه رسیده است که با کمال تأسف اراده حاکمیت، برگزاری انتخابات نمایشی است که حاصل آن مجلسی فرمایشی خواهد بود که جایگاه آن به مراتب از مجلس هشتم نازلتر است. ما بر این عقیده هستیم در انتخاباتی که در فضای آزاد برگزار نشود،نامزدهای مردمی اجازه ورود و رقابت نداشته باشند و از آن مهمتر رأی مردم به هیچ انگاشته شود نمی توان شرکت کرد و به همین دلیل تصمیم خود مبنی بر عدم شرکت در انتخابات مجلس را به اطلاع عموم ملت ایران میرسانیم.این تصمیم به منزله قهر با انتخابات نیست.ما بر این اعتقاد هستیم که سرنوشت کشور باید در پای صندوقهای رای و نه لزوماً در کف خیابان روشن شود. ما انتخابات آزاد و منصفانه را حق مردم و متعلق به آنان می دانیم و خود را موظف می دانیم به سهم خود برای دستیابی به تحقق آن بکوشیم و مطمئن هستیم ملت نیز در این راه از پای نخواهد نشست و در روزگاری نه چندان دور به آن دست خواهد یافت. جبهه مشارکت به عنوان یک حزب اصلاحطلب وظیفه خود میداند تمام هم و غم خود را برای فراهم شدن شرایط انتخابات آزاد و منصفانه ولو با موازین حداقلی به کار گیرد و تا زمان دستیابی به این حق از پای نخواهیم نشست.
جبهۀ مشارکت ایران اسلامی
۱۳۹۰/۱۰/۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر