به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۹۱ مرداد ۲۷, جمعه

تعظیم رهبری به قدرت شبکه های اجتماعی و درس هایی برای فعالان شبکه

 سارا زرتشت

غافلگیری حکومت، پیام های اجتماعی به جای پیام های سیاسی، و امید تازه به قدرت شبکه ها  در حالیکه آقای خامنه ای در نخستین سخنرانی خود پس از زلزله آذربایجان بی اعتنا از کنار آن گذشت و صدا و سیما نیز بساط خنده بازار خود را ترجیح می داد، شبکه های اجتماعی در پوششی کم نظیر که یادآور روزهای آغاز جنبش سبز بود به حمایت زلزله زدگان برخواستند و تریبون ناله ها و تصویرگر مصیبت آنها شدند. شدت این همراهی و همبستگی در شبکه های اجتماعی چنان بود که در کمتر از چهل و هشت ساعت صدا و سیما را وادار.................

*نظرات وارده دریادداشت لزوما بیانگر دیدگاه 88 نمی باشد 


غافلگیری حکومت، پیام های اجتماعی به جای پیام های سیاسی، و امید تازه به قدرت شبکه ها 

در حالیکه آقای خامنه ای در نخستین سخنرانی خود پس از زلزله آذربایجان بی اعتنا از کنار آن گذشت و صدا و سیما نیز بساط خنده بازار خود را ترجیح می داد، شبکه های اجتماعی در پوششی کم نظیر که یادآور روزهای آغاز جنبش سبز بود به حمایت زلزله زدگان برخواستند و تریبون ناله ها و تصویرگر مصیبت آنها شدند.

شدت این همراهی و همبستگی در شبکه های اجتماعی چنان بود که در کمتر از چهل و هشت ساعت صدا و سیما را وادار به عذرخواهی تلویحی کرد. آقای خامنه ای نیز به آذربایجان رفت تا کم کاری خود و صدا و سیمای تحت امرش را جبران کرده باشد و به ناچار به قدرت شبکه های اجتماعی ملت تعظیم کند.

براستی مبارک است. این تغییراجباری سیاست ها و روش ها نام دیگری ندارد جز پیروزی شبکه های اجتماعی.

درس های یک زلزله


خوشبختانه! زلزله اتفاقی نیست که بشود سپاه را برای امنیتی کردن فضای حاکم بر آن بسیج کرد و پیشاپیش دستور داد کسی حق استفاده از موبایل را ندارد و یا هرکس در آن حضور داشته باشد فتنه گر است. زلزله را حتی حسین شریعتمداری هم نمی تواند به جین شارپ بچسباند که اگر غیر از این بود معلوم نبود که چه اندازه طول می کشید تا صدای زلزله زدگان مظلوم آذربایجان به گوش دیگران برسد.

یعنی زلزله آذربایجان، نه تنها شاهکاری برای پیروزی شبکه های اجتماعی و روح انسانی حاکم بر آنها بود، بلکه درس های جدیدی را نیز فرا راه فعالان شبکه ها قرار داد.

درس نخست این بود که شبکه های اجتماعی، به واسطه ی ماهیت مردمی و جمعی که دارند تنها زمانی میتوانند همسو و همراه و یک نفس پیش بروند که پیام غالب و حاکم بر آنها، پیامی اجتماعی و مردمی باشد. به همان اندازه که پیام های مندرج و القا شده به شبکه ها غیر اجتماعی می شود، بازتاب آن در شبکه ها با موانع مخالفی روبرو می شود. مثلا پیام های سیاسی نه تنها با موضع گیری گروههای مخالف روبرو می شود بلکه انگیزه ی لازم را برای مشارکت عمومی و همگان ایجاد نمی کنند و صد البته با موانع امنیتی فراوان نیز روبرو می شوند.

درس دیگر، الگویی بود برای غافلگیری حکومت. شبکه های اجتماعی اگر بتوانند هر از گاهی حکومت را این چنین غافلگیر کنند، به تدریج می توانند ساختار مطمئنی برای کنشگری باشند. برعکس، تجربه نشان داده است که اگر شبکه ها بخواهند برابر با یک برنامه و زمان بندی خاص بانی یک رفتار جمعی شوند، به خاطر آمادگی حکومت و امنیتی شدن فضا، موفق به انجام اکسیون لازم نخواهند شد.

درس سوم، پیام امیدی بود که در فضای نامید و سیاه حاکم بر امروز ایران، در نوع خود غنیمت است. جنبش سبز چنان درس بزرگی به فعالان سیاسی و اجتماعی داد و چنان الگوی بی نظیری برای کنشگری در بدنه شبکه های اجتماعی شد که نه تنها پیش درآمد بهار عربی بود بلکه آموزگار شیوه های نوین اعتراض مدنی و فعالیت های پیام محور شد. در زلزله ی اخیر آذربایجان، اگر نبود تمرین و همراهی و فعالیت کسانی که جنبش سبز را تجربه کرده بودند، بعید بود بشود در این زمان کوتاه اینگونه تاثیر گذار بود. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر