به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

سبزها از فردا به هم علامت بدهند که هستند

 علی شکوری راد
هنگامی که خانم منصوری را که بیش از شش ماه بود در زندان بسر برده بود از داد گاه به زندان بر می گرداندند. او از داخل ماشین دستانش را که دستبند به آنها زده بودند بالا آورده بود و از پنجره به آنهایی که در بیرون زندان ایستاده بودند علامت پیروزی نشان داده بود.آن علامت نشان دادن، خودش پیروزی بود. جنبش سبز در حقیقت هنگامی شکل گرفت که مردم یکدیگر را یافتند و دریافتند که همه با هم هستند. مردم احمدی نژاد را نمی خواستند و وقتی بر خلاف خواسته آنها نام احمدی نژاد از صندوق رای بیرون آورده شد آنها یک صدا فریاد زدند “رای من کو”. اینجا بود که همدیگر را پیدا کردند. از آن به بعد مردمی که با هم شده بودند تبدیل به کابوسی شدند برای کسانی که اصرار داشتند تایید شورای نگهبان اصل است نه جمعیت معترض حاضر در خیابان. شورای نگهبان چشمش را بست و انتخابات را تأیید کرد ولی مشکل آنها حل نشد. نه ماه همه امکانات خود را بکار بستند و از همه روش های قانونی و غیر قانونی بهره جستند تا اعتراض مردم را بخوابانند. آنها البته موفق نشدند مردم را از اعتراض منصرف کنند ولی بالاخره توانستند خیابانها را به کنترل خود در بیاورند و از تجمعات جلوگیری کنند. اکنون سبز ها در حسرت یک فرصت تجمع هستند و آنها در هراس از آن. یک حالت انتظار بوجود آمده است. نه آنها خیالشان....

هنگامی که خانم منصوری را که بیش از شش ماه بود در زندان بسر برده بود از داد گاه به زندان بر می گرداندند. او از داخل ماشین دستانش را که دستبند به آنها زده بودند بالا آورده بود و از پنجره به آنهایی که در بیرون زندان ایستاده بودند علامت پیروزی نشان داده بود.آن علامت نشان دادن، خودش پیروزی بود. جنبش سبز در حقیقت هنگامی شکل گرفت که مردم یکدیگر را یافتند و دریافتند که همه با هم هستند. مردم احمدی نژاد را نمی خواستند و وقتی بر خلاف خواسته آنها نام احمدی نژاد از صندوق رای بیرون آورده شد آنها یک صدا فریاد زدند “رای من کو”. اینجا بود که همدیگر را پیدا کردند. از آن به بعد مردمی که با هم شده بودند تبدیل به کابوسی شدند برای کسانی که اصرار داشتند تایید شورای نگهبان اصل است نه جمعیت معترض حاضر در خیابان. شورای نگهبان چشمش را بست و انتخابات را تأیید کرد ولی مشکل آنها حل نشد. نه ماه همه امکانات خود را بکار بستند و از همه روش های قانونی و غیر قانونی بهره جستند تا اعتراض مردم را بخوابانند. آنها البته موفق نشدند مردم را از اعتراض منصرف کنند ولی بالاخره توانستند خیابانها را به کنترل خود در بیاورند و از تجمعات جلوگیری کنند. اکنون سبز ها در حسرت یک فرصت تجمع هستند و آنها در هراس از آن. یک حالت انتظار بوجود آمده است. نه آنها خیالشان راحت است و نه سبز ها بی خیال. همه هم می دانند همینطوری نمی ماند. هر یک منتظرند دیگری خسته شود.
سبز بودن جرم نیست. سبز بودن افتخار است، هویت است. سبز ها خواستار اجرای قانون هستند. اجرای بدون تنازل همین قانون اساسی. سبزها می خواهند انتخابات آزاد و سالم برگزار شود و کسی در رأی آنها دست نبرد.
سبز ها برای اینکه خسته و دلسرد نشوند باید به هم علامت بدهند که هستند. چرا که دلخوشی آنها به بیشمار بودنشان است و همین است که به آنها قوت قلب می دهد. بنابراین باید به یکدیگر علامت بدهند و اعلام بکنند که هستیم و همچنان سبز هستیم. اگر می توانیم از نماد سبز استفاده کنیم ولی اگر استفاده از نماد سبز مقدور نبود با دست به هم علامت بدهیم. سواره و پیاده، از دور و از نزدیک، به آشنا و غیر آشنا هر جا چشممان به هم افتاد انگشتانمان را به علامت پیروزی شکل بدهیم و به یکدیگر نشان بدهیم. اگر کسی به ما علامت داد ما نیز به او علامت بدهیم و البته هر یک سعی کنیم در دادن علامت بر دیگری پیشی بگیریم.
این کار را می توان از همین سیزده بدر که همه با هم به دامان سبز طبیعت می روند آغاز کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر