حمید مافی
اقتصاد ایران این روزها به «بیماری» میماند که هر لحظه نیاز به اتاق مراقبتهای ویژه دارد. نفسش بند آمده و شوکهای پی در پی هم تنها حالش را بدتر میکند. سیاست گذاریهای دولت، نتیجه داده و تحریمها هم مزید بر علت شدهاند تا این بیمار روی........................
*نظرات وارده در یادداشت لزوما بیانگر دیدگاه 88 نمی باشد
اقتصاد ایران این روزها به «بیماری» میماند که هر لحظه نیاز به اتاق مراقبتهای ویژه دارد. نفسش بند آمده و شوکهای پی در پی هم تنها حالش را بدتر میکند. سیاست گذاریهای دولت، نتیجه داده و تحریمها هم مزید بر علت شدهاند تا این بیمار روی دست بماند. حالا هم دولت هر رور یک نسخه تازه تجویز میکند، نسخههایی که نه تنها بهبودی در پی ندارند که بیمار را رنجورتر میکند.
نشانههای بیماری را
میتوان در کاهش بیش از پنجاه درصدی ارزش پول ملی، رکود در تولید، افزایش
بیکاری، تورم همراه با افزایش نقدینگی و کاهش رشد اقتصادی دید. آنجایی که
ریال کمترین ارزش برابری را در برابر ارزهای خارجی دارد و شهروندان عادی هم
هر چه که اندوخته ریالی دارند، در صرافیها به ارز خارجی تبدیل میکنند و
یا سکه و طلا میخرند. تولیدگران هم گوشه نشینی را به ماندن در هزار توی
سیاستهای وارداتی و بخشنامههای امنیتی دولت ترجیح میدهند. همین سبب شده
تا اقتصاددانها بگویند: «دچار بیماری اقتصاد دلاری شدهایم. همه چیز با
دلار مقایسه میشود، از بازار کیف و کفش تا درآمد معلم و کارگر.»
خزانه محرمانه
اگر وزیر اقتصاد و همه اعضای کابینه بگویند که اوضاع خزانه خوب است و بانک مرکزی ذخایر مناسبی دارد، باز هم مرهمی بر زخم اقتصاد ایران نیست. چرا که کمی آن سوتر تصمیمی گرفته شده که حکایت از وضعیت نامساعد دارد. بانک مرکزی میخواهد بورس ارز راه بیاندازد، دلار را در بازار آزاد بفروشد و ما به تفاوت آن را به عنوان یارانه نقدی به شهروندان بدهد. میخواهد سکه پیش فروش کند تا نقدینگیهای سرگردان در بازار را که راهی بازار دلار و طلا شدهاند، جمع کند. محمود بهمنی، در مقام رئیس کل بانک مرکزی، از شهروندان میخواهد که دلارهایشان را با تضمین دولت، در بانکها سپرده گذاری کنند.
اما این روزها کسی به دولتی که هر روز یک نسخه تازه میپیچد اعتمادی ندارد. دولتی که رئیس کل بانک مرکزیاش در لفافه میگوید که «بانکها در آستانه ورشکستگی هستند و این بانک دیگر زیر بغل بانکها و بنگاههای ورشکسته را نمیگیرد»، چگونه میتواند حفظ سپردههای ارزی مردم را تضمین کند؟ دولتی که بدون اجازه، از حساب بانکهای دولتی و خصوصی به بهانه مابه تفاوت قیمت ارز، برداشت میکند، از کجا معلوم که با سپردههای شهروندان چنین نکند؟
حالا دولت مانده است و هزاران وعده عمل نکرده و خزانهای که گویا هر روز خالیتر از قبل است. درآمدهای نفتی ۱۰۰ میلیارد دلاری سالانه حالا به کمتر از نصف کاهش یافته است. اگر مقامهای دولتی همه گزارش نهادهای بین المللی را انکار کنند و از موفقیتهای خود در دور زدن تحریمها بگویند، گفتههای باهنر اما تائید گزارش نهادهای بین المللی و تکذیب افتخار آفرینیهای مقامهای دولتی است. او گفته است که در تیر ماه امسال صادرات نفت ایران به یک میلیون بشکه در روز سقوط کرده است، کمتر از نصف صادرات سال قبل. با این اوصاف دولت نیمی از درآمدهای ارزی خود را از دست داده است. آن گونه که از گزارشهای گمرک و اخبار انتشار یافته بر میآید، نصف دیگر هم هزینه واردات و معاملات تهاتری شده و دولت مانده و خزانهای که کسی جز مقامهای دولتی به درستی از موجودی آن خبر ندارند.
آن زمانها که اندکی دور اندیشی بود و دولت فکر فردا را میکرد، بخشی از درآمدهای نفتی به عنوان ذخیره ارزی در صندوقی به همین نام سپرده گذاری میشد برای روز مبادا، اما دولت نهم که به پاستور رسید، یک کار را خوب انجام داد؛ جارو زدن صندوق ذخیره ارزی به بهانههای مختلف. دولت هر کجا که کم آورد، سراغ مازاد درآمدهای نفتی رفت و دلار را به ریال تبدیل و روانه بازار کرد.
با این کار، هم صندوق ذخیره ارزی روز به روز آب رفت و هم نقدینگی در بازار فربهتر شد. دولتی که گمان میکرد با وامهای چند میلیونی و سیاستهای توده گرایانه میتواند گره از مشکلات اقتصادی مردم بگشاید، خزانه را به آتش کشید تا برای چنین روزی، چاره کار را تنها در این ببیند که همان اسکناسهایی را که خودش به عنوان وام به مردم داده و در بازار توزیع کرده است، جمع کند. دلار و سکه بدهد، ریال جمع کند تا خزانه خالی اندکی سامان یابد.
نوشداروی بعد از مرگ سهراب
دولت چند سالی است که برای انتشار آمار خست به خرج میدهد. هر نماگر اقتصادی که منتشر میکند، با اما و اگر روبرو است، کسی باور ندارد که واقعیت اقتصاد ایران همانی است که در نماگرهای رسمی نمایان شده است. حکایت همان ماری است که به جای آمار به مردم نشان میدهند و البته این شیوهای است برای پنهان کردن واقعیت.
بانک مرکزی به عنوان نهاد مرجع شاخصهای اقتصادی، بیش از یک سال است که نماگرهای خود را به روز نمیکند. آخرین نماگر اقتصادی این بانک در آن وضعیت موجودیهای داخلی و خارجی نمایان میشود، نیمه دوم سال گذشته انتشار یافته است، درست پیش از التهاب در بازار ارز و سکه و پس از آن سکوت، سیاست بانک مرکزی برای نماگرهای اقتصادی بوده است.
اما بر اساس همین نماگرها هم، اوضاع خزانه هر سال بدتر از پارسال است. در آخرین گزارش بانک مرکزی از وضعیت خزانه و داراییهای ایران، در حالی که نقدینگی افزایش یافته، داراییهای بانک مرکزی کاهش یافته است. آن گونه که این گزارش نشان میدهد داراییهای خالص بانک مرکزی در سه ماهه نخست سال گذشته در مقایسه با سال ۸۹، ۹ درصد کاهش یافته است. این در حالی است که داراییهای بانک مرکزی در سال ۸۹ نیز با شش درصد کاهش همراه بوده است.
در همین حال، میزان نقدینگی در بازار در سال ۸۹، ۲۵ درصد و در سه ماهه نخست سال ۹۰ بیش از سه درصد افزایش یافته است. رئیس کل بانک مرکزی چندی پیش از افزایش ۲۵ درصدی نقدینگی شش ماه نخست امسال خبر داد و گفت: این پدیده شومی است که اقتصاد ایران با آن روبرو شده است.
حالا «پدیده شوم» رخ داده، پدیدهای که محصول سیاست گذاریهای دولت احمدینژاد است. همچون زخمی کوچک، ذره ذره، خون اقتصاد ایران را مکیده، بزرگ شده و راه نفس را بسته است. دولت ولخرج و بیانضباط، به زمین سخت رسیده و چارهای ندارد جز اینکه اندک موجودی ارزی خود را هم راهی بازار و ریالهای سرگردان در بازار را جذب کند. راهکاری که اگر چه در کوتاه مدت، جیب دولت را پر میکند، اما در فاصلهای کوتاه حکم مرگ بیمار را دارد.
دولت برای جمع آوری نقدینگی و البته تامین کسری بودجه، به فروش سرمایهها و اندوختههای خود روی آورده است. از یک سو، معاون وزیر اقتصاد از مشارکت دادن چینیها در واگذاری مالکیتهای دولتی خبر میدهد و از دیگر سو، بانک مرکزی، میخواهد بورس ارز راه بیاندازد، جایی که عمده توزیع کننده ارز همین بانک مرکزی و دولت است، میخواهد سکه و طلا پیش فروش کند تا اسکناسهای دست مردم را جمع آوری کند و البته چشمش را بر افزایش قیمت و سفته بازی در بازار ببند.
رئیس کل بانک مرکزی، این بار بر خلاف همیشه، واقعیت را میگوید: پدیده شوم اقتصاد ایران نمایان شده است، پدیدهای که دولت ساخته و پرورده و حال زنگها را برای اعلام ورشکستگی بانک مرکزی به صدا درآورده است.
خزانه محرمانه
اگر وزیر اقتصاد و همه اعضای کابینه بگویند که اوضاع خزانه خوب است و بانک مرکزی ذخایر مناسبی دارد، باز هم مرهمی بر زخم اقتصاد ایران نیست. چرا که کمی آن سوتر تصمیمی گرفته شده که حکایت از وضعیت نامساعد دارد. بانک مرکزی میخواهد بورس ارز راه بیاندازد، دلار را در بازار آزاد بفروشد و ما به تفاوت آن را به عنوان یارانه نقدی به شهروندان بدهد. میخواهد سکه پیش فروش کند تا نقدینگیهای سرگردان در بازار را که راهی بازار دلار و طلا شدهاند، جمع کند. محمود بهمنی، در مقام رئیس کل بانک مرکزی، از شهروندان میخواهد که دلارهایشان را با تضمین دولت، در بانکها سپرده گذاری کنند.
اما این روزها کسی به دولتی که هر روز یک نسخه تازه میپیچد اعتمادی ندارد. دولتی که رئیس کل بانک مرکزیاش در لفافه میگوید که «بانکها در آستانه ورشکستگی هستند و این بانک دیگر زیر بغل بانکها و بنگاههای ورشکسته را نمیگیرد»، چگونه میتواند حفظ سپردههای ارزی مردم را تضمین کند؟ دولتی که بدون اجازه، از حساب بانکهای دولتی و خصوصی به بهانه مابه تفاوت قیمت ارز، برداشت میکند، از کجا معلوم که با سپردههای شهروندان چنین نکند؟
حالا دولت مانده است و هزاران وعده عمل نکرده و خزانهای که گویا هر روز خالیتر از قبل است. درآمدهای نفتی ۱۰۰ میلیارد دلاری سالانه حالا به کمتر از نصف کاهش یافته است. اگر مقامهای دولتی همه گزارش نهادهای بین المللی را انکار کنند و از موفقیتهای خود در دور زدن تحریمها بگویند، گفتههای باهنر اما تائید گزارش نهادهای بین المللی و تکذیب افتخار آفرینیهای مقامهای دولتی است. او گفته است که در تیر ماه امسال صادرات نفت ایران به یک میلیون بشکه در روز سقوط کرده است، کمتر از نصف صادرات سال قبل. با این اوصاف دولت نیمی از درآمدهای ارزی خود را از دست داده است. آن گونه که از گزارشهای گمرک و اخبار انتشار یافته بر میآید، نصف دیگر هم هزینه واردات و معاملات تهاتری شده و دولت مانده و خزانهای که کسی جز مقامهای دولتی به درستی از موجودی آن خبر ندارند.
آن زمانها که اندکی دور اندیشی بود و دولت فکر فردا را میکرد، بخشی از درآمدهای نفتی به عنوان ذخیره ارزی در صندوقی به همین نام سپرده گذاری میشد برای روز مبادا، اما دولت نهم که به پاستور رسید، یک کار را خوب انجام داد؛ جارو زدن صندوق ذخیره ارزی به بهانههای مختلف. دولت هر کجا که کم آورد، سراغ مازاد درآمدهای نفتی رفت و دلار را به ریال تبدیل و روانه بازار کرد.
با این کار، هم صندوق ذخیره ارزی روز به روز آب رفت و هم نقدینگی در بازار فربهتر شد. دولتی که گمان میکرد با وامهای چند میلیونی و سیاستهای توده گرایانه میتواند گره از مشکلات اقتصادی مردم بگشاید، خزانه را به آتش کشید تا برای چنین روزی، چاره کار را تنها در این ببیند که همان اسکناسهایی را که خودش به عنوان وام به مردم داده و در بازار توزیع کرده است، جمع کند. دلار و سکه بدهد، ریال جمع کند تا خزانه خالی اندکی سامان یابد.
نوشداروی بعد از مرگ سهراب
دولت چند سالی است که برای انتشار آمار خست به خرج میدهد. هر نماگر اقتصادی که منتشر میکند، با اما و اگر روبرو است، کسی باور ندارد که واقعیت اقتصاد ایران همانی است که در نماگرهای رسمی نمایان شده است. حکایت همان ماری است که به جای آمار به مردم نشان میدهند و البته این شیوهای است برای پنهان کردن واقعیت.
بانک مرکزی به عنوان نهاد مرجع شاخصهای اقتصادی، بیش از یک سال است که نماگرهای خود را به روز نمیکند. آخرین نماگر اقتصادی این بانک در آن وضعیت موجودیهای داخلی و خارجی نمایان میشود، نیمه دوم سال گذشته انتشار یافته است، درست پیش از التهاب در بازار ارز و سکه و پس از آن سکوت، سیاست بانک مرکزی برای نماگرهای اقتصادی بوده است.
اما بر اساس همین نماگرها هم، اوضاع خزانه هر سال بدتر از پارسال است. در آخرین گزارش بانک مرکزی از وضعیت خزانه و داراییهای ایران، در حالی که نقدینگی افزایش یافته، داراییهای بانک مرکزی کاهش یافته است. آن گونه که این گزارش نشان میدهد داراییهای خالص بانک مرکزی در سه ماهه نخست سال گذشته در مقایسه با سال ۸۹، ۹ درصد کاهش یافته است. این در حالی است که داراییهای بانک مرکزی در سال ۸۹ نیز با شش درصد کاهش همراه بوده است.
در همین حال، میزان نقدینگی در بازار در سال ۸۹، ۲۵ درصد و در سه ماهه نخست سال ۹۰ بیش از سه درصد افزایش یافته است. رئیس کل بانک مرکزی چندی پیش از افزایش ۲۵ درصدی نقدینگی شش ماه نخست امسال خبر داد و گفت: این پدیده شومی است که اقتصاد ایران با آن روبرو شده است.
حالا «پدیده شوم» رخ داده، پدیدهای که محصول سیاست گذاریهای دولت احمدینژاد است. همچون زخمی کوچک، ذره ذره، خون اقتصاد ایران را مکیده، بزرگ شده و راه نفس را بسته است. دولت ولخرج و بیانضباط، به زمین سخت رسیده و چارهای ندارد جز اینکه اندک موجودی ارزی خود را هم راهی بازار و ریالهای سرگردان در بازار را جذب کند. راهکاری که اگر چه در کوتاه مدت، جیب دولت را پر میکند، اما در فاصلهای کوتاه حکم مرگ بیمار را دارد.
دولت برای جمع آوری نقدینگی و البته تامین کسری بودجه، به فروش سرمایهها و اندوختههای خود روی آورده است. از یک سو، معاون وزیر اقتصاد از مشارکت دادن چینیها در واگذاری مالکیتهای دولتی خبر میدهد و از دیگر سو، بانک مرکزی، میخواهد بورس ارز راه بیاندازد، جایی که عمده توزیع کننده ارز همین بانک مرکزی و دولت است، میخواهد سکه و طلا پیش فروش کند تا اسکناسهای دست مردم را جمع آوری کند و البته چشمش را بر افزایش قیمت و سفته بازی در بازار ببند.
رئیس کل بانک مرکزی، این بار بر خلاف همیشه، واقعیت را میگوید: پدیده شوم اقتصاد ایران نمایان شده است، پدیدهای که دولت ساخته و پرورده و حال زنگها را برای اعلام ورشکستگی بانک مرکزی به صدا درآورده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر