سارا زرتشت
تا اینجای کار برنده هاشمی رفسنجانی است و خامنه ای به بازنده ای می ماند که هنوز نتیجه ی بازی را درنیافته است . بعد از ظهر بیستم خرداد هشتاد هشت، هنگامی که اولین و آخرین نامه ی سرگشاده ی هاشمی رفسنجانی به رهبری.................
*نظرات وارده در یادداشت لزوما بیانگر دیدگاه 88 نمی باشد
تا اینجای کار برنده هاشمی رفسنجانی است و خامنه ای به بازنده ای می ماند که هنوز نتیجه ی بازی را درنیافته است .
بعد از ظهر بیستم خرداد هشتاد هشت، هنگامی که اولین و آخرین نامه ی سرگشاده ی هاشمی رفسنجانی به رهبری منتشر شد، «هیچ کس» به «تمامی» محتوای این نامه را در نیافت و پیش بینی ها و هشدارهای رئیس شورای مجمع تشخیص مصلحت نظام را جدی نگرفت.
اما تنها سه روز بعد، «معجزه ی احمدی نژاد»، بخشی از حکمت نهفته در مکتوب هاشمی را افشا کرد و بر خیلی ها معلوم شد که هاشمی رفسنجانی نه تنها نقشی در کودتای بیست و دوم خرداد ندارد، بلکه به فراست آن را نیز دریافته وشاید برای ثبت در تاریخ و - شاید هم رو سفیدی خویش- پیشاپیش آن را افشا و عواقبش را هشدار داده است.
در خطبه های نماز جمعه ی بیست و نهم خرداد، مخاطب نامه ی هاشمی نیز، یکی دیگر از رموز نهفته در نامه را افشا کرد و در خبطی بزرگ، بخشی از اهداف نامه ی هاشمی را برآورده کرد و بی گناهی او را در پیشگاه تاریخ و مردم شهادت داد.
اما به جرات می توان گفت، این شهادت تاریخی و حتی خطبه های آخرین نمازجمعه ای هم که به امامت هاشمی اقامه شد، نتوانست چنانکه باید و شاید افکار عمومی و عوام - در مقابل خواص - را قانع کند که اکبر هاشمی رفسنجانی، «غیر» از سید علی خامنه ای است. حتی همراهی مسلم و شجاعانه ی فایزه هاشمی و اتهامات مهدی هاشمی نیز نتوانستند این باور را به تمامی در میان افکار عمومی تغییر دهند.
آن روزها پیشینه ی همراهی خامنه ای و هاشمی و دوگانه ی احمدی نژاد- هاشمی رفسنجانی، مسلم بود و احمدی نژاد، دقیقا همان کسی بود که کمر به نابودی هاشمی و کارنامه ی او بسته بود. هر آنچه در تریبون های رسمی و نیمه رسمی علیه هاشمی گفته می شد و همه ی تلاش های روز افزون برای تخریب هاشمی، در پرتو این دوگانه ی کاذب تحلیل می شد، گویی معادله ی «تضعیف هاشمی مساوی است با تقویت احمدی نژاد»، مجهولی نداشت. اگر کسانی هنوز، در ماجرای بازگشت مهدی هاشمی و بازداشت شبانه ی فایزه سرگردانند، به خاطر آن است که هنوز هم رسوبات این دوگانه را در ذهن دارند و نتوانسته اند خویش را به تمامی از دست آن خلاصی بخشند، غافل از آنکه، بازگشت مهدی هاشمی و حضور او در کنار فایزه در اوین، همزمان با افول ستاره ی اقبال احمدی نژاد نه تنها پایانی بر آن دوگانه ی کاذب، بلکه آشکار شدن عمومی و همگانی شدن دوگانه ی جدیدی است که این بار واقعی می نماید. دوگانه ی هاشمی رفسنجانی- سید علی خامنه ای.
دادگاهی رسمی و علنی برای مهدی هاشمی برگزار بشود یا نشود، مهدی هاشمی به همه ی اتهامات وارده اعتراف بکند یا نکند، حتی اگر به سرنوشت مهدی هاشمی قبلی نیز دچار شود، بازگشت او به ایران و نحوه ی برخورد با او گوشه ای از تاریخ سیاسی سالهای اخیر ایران را افشا کرده است و برگه ای را برای تبرئه ی هاشمی رفسنجانی در تمام آنچه در دو دهه ی اخیر به نام او نوشته شده است و چه بسا در آن سهمی نداشته است، رو کرده است. دو دهه ای که کودتای انتخاباتی، شاید بزرگترین لکه ی ننگ آن باشد اما تنها لکه ی ننگ آن نیست وچه بسا تبرئه شدن تاریخی از آن ارزش دستگیری همهی فرزندان هاشمی را نیز داشته باشد.
حتی اگر پایان عمر سیاسی هاشمی و خامنه ای را پایان عمر واقعی آنها بدانیم، حقیقت این است که چیزی به پایان آن نمانده است و احتمالا دو گانه ی هاشمی- خامنه ای آخرین دوگانه ای است که شاهد آن خواهند بود.
در پیشگاه افکار عمومی و تاریخ، تا اینجای کار برنده هاشمی رفسنجانی است. او به همان نسبتی که از کانون قدرت دور شده است، برای خویش رو سفیدی خریده است و از آن طرف خامنه ای به بازنده ای می ماند که هنوز نتیجه ی بازی را درنیافته است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر