به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

بومرنگ اعتراض و فرجام دیکتاتورها

 مسیح علی نژاد
بومرنگِ اعتراض از ایران به کشورهای استبدادیِ  پرتاب شد وعاقبت به خود ایران بازمی گردد. مسیر سبز فیلمی است به کارگردانی فرانک دارابونت که در آن مایکل کلارک دونکان در نقش جان کافی بازی می‌کنند. جان کافی سیاه پوست درشت و زمختی است که در نظر و نگاه اول زیبا به چشم نمی آید. نقش و مشی او در روند داستانی از او سمبل و نماد نیکی و مهربانی می سازد و به همین سادگی مخاطب او را به غایت زیبا رو می بیند. قواعد انسانی همین است. آنکه زیباخو باشد به ناگاه برای هر چشم ناظری زیبا رو به نظر می آید و بر عکس آن هم مصداقِ درستی است که این.............
*نظرات وارده در یادداشت لزوما بیانگر دیدگاه 88 نمی باشد

بومرنگِ اعتراض از ایران به کشورهای استبدادیِ  پرتاب شد وعاقبت به خود ایران بازمی گردد.

مسیر سبز فیلمی است به کارگردانی فرانک دارابونت که در آن مایکل کلارک دونکان در نقش جان کافی بازی می‌کنند. جان کافی سیاه پوست درشت و زمختی است که در نظر و نگاه اول زیبا به چشم نمی آید. نقش و مشی او در روند داستانی از او سمبل و نماد نیکی و مهربانی می سازد و به همین سادگی مخاطب او را به غایت زیبا رو می بیند. قواعد انسانی همین است. آنکه زیباخو باشد به ناگاه برای هر چشم ناظری زیبا رو به نظر می آید و بر عکس آن هم مصداقِ درستی است که این روزها در عرصه ی قدرت به چشم می آید.

عادتِ خوبی نیست به صورت و روی و شمایل و شکل یک انسانی خرده گرفتن اما با یک نظر و نگاه کلی به صورت آنان که در هیبت و هیمنه ی دیکتاتور های بزرگ منطقه قد علم کرده اند در می یابیم که جملگی زشت و کریه به نظر می رسند. فرقی ندارد کراوات پوش باشند یا قبا و ردای روحانی به تن داشته باشند . کافیست لباس زور برای نشستن در صندلیِ قدرت برکشیده باشند آنوقت به همین سادگی چهره دگرگون می شوند. مبارک، بن علی، قذافی، بشار اسد، سید علی خامنه ای، احمدی نژاد و صادق لاریجانی و هر سیاستمداری که به قواعد ساده ی دموکراسی و انسانی پایبند نباشد، بر زیباترین بیلبوردهای شهر با زیباترین ابزار نقاشی هم اگر تصاویر و چهره شان را نقش زنند باز هم آنچه در نگاهِ مردمِ رنج کشیده از نظام های استبدادی می نشیند تصویری کریه از رهبرانِ مستبد شان است.

به کار بردن واژه ی کریه برای برای یک انسان بی شک برای کسی که برای انسان حرمتی ویژه قائل باشد دشوار است اما دشوارتر این است که این دست از انسان های عصرِ مدرن، پنبه در گوش اند و صدای مردم شان را نمی شنوند و مدام و مکرر صاحب هر صدای مخالفی را با دار و درفش پاسخ می دهند آنگاه برای همان مردم آسان می شود تا دیکتاتورهای شان را کریه المنظر خطاب قرار دهند. درست است که « فراعنه زمانی صدای ملت را می شنوند که بسیار دیر شده است» اما حتی اگر بخواهند تن به تغییرِ مصلحتی هم بدهند دیگر زیبا ترین تن پوش ها هم نمی تواند برازنده ی قامت شان باشد و اینچنین است که ملت ها تنها به برانداختنِ نماد و نظامِ زشتِ شان می اندیشند.

از طرفی در قاموسِ مردمی که از «انقلاب» می هراسند یا از انقلاب خاطره ی تاریخی ِ خوبی ندارند شاید «اصلاح» واژه ی آشناتری باشد. خاصه آنکه حتی به براندازی قذافی هم اما و اگری اضافه می کنند و پندارشان این است که براندازیِ دیکتاتورها هرگز به معنای این نیست که الزما دموکراسی هم با آن خواهد آمد که اگر چنین بود انقلاب ۵۷ در ایران با آن اتحاد عظیمی که میان همه ی گروه ها و تفکرهای سیاسی به وجود آورد تا « دیو» به در شود و « فرشته» در آید، اینک باید حداقلِ دموکراسی را برای مردمِ ایران به ارمغان می آورد که نیاورد.

در قاموسِ مردمِ ترس خورده از انقلاب چنین است که دیکتاتورها می روند و اگر ملت ها تغییر نکنند ، دیکتاتوری دیگر بر مسند می نشیند. با تمام این توصیف ها باید خوشبین بود به ملتی که سرانجام اعتراض شان قذافی ها و مبارک ها و بن علی ها را به زیر کشاند. مهم این است که آنها گام مهم را برداشته اند. باقی به عهده نخبگان و روشنفکران است که انقلابِ مردم را ندزدند، که انقلابِ مردم را منحرف نکنند، که انقلابِ مردم را حیات خلوتِ هوس و شهوتِ قدرت طلبان نکنند، که انقلاب ِ مردم را تبدیل به جاده ی یک طرفه ای نکنند که طعمِ دموکراسی خواهانه ی این خیزش ها به طعمِ منفعت طلبانه ی دیکتاتورهای نو ظهور دیگری تغییر یابد. تا اینجای کار مردم کارشان را درست انجام داده اند و و از این پس نیز از معادلات پس از انقلاب های کشورهای دیگر مشق باید تا خواسته ها و مطالبات آزادی خواهانه و انقلابی شان منقلب نشود.


باید در شادیِ این مردم که سقوط دیکتاتورهای کهنه کارشان را به پایکوبی ایستاده اند شریک بود . ایران آغازگرِ اعتراض بود اما فرجامِ روشنِ اعتراضات را در منطقه به نظاره نشسته است. می شود باور داشت که خیزش و جنبش اعتراضی که منجر به سقوط مبارک و بن علی و قذافی شده است و این روزهای زیر پای بشار اسد را نیز لرزانده است، چون خاستگاه اش از ایران بود، اعتراضاتِ پیش روی ایران را نیز متاثر سازد. هنوز می شود باور داشت که این بومرنگِ اعتراض از ایران به دیگر کشورهای استبدادیِ جهان پرتاب شد و عاقبت به خود ایران باز می گردد. برای بازگرداندنِ این بومرنگ به مکانی که نخستین بزنگاهِ اعتراضِ شجاعانه ی یک ملتِ معترض بود باید این باور تقویت شود که معترضان چاره ای جز آن ندارند که روی پاهای خود بایستند. «ما بیشماریم» شعارِ برترِ ایرانیانِ معترض بود، درست است که بیشماران را در تمام جهان، قدرت به دستان، سرکوب می کنند و حمامِ خون در ایران و سوریه و لیبی به راه انداخته اند اما وقتی مردمی نشان می دهند که سقوط دیکتاتور ناشندنی نیست، بی شک بیشمارانِ دیگرِ جهان می توانند درس ها و نکته های مردمِ توانمندِ منطقه را مشق کنند.

حرکت های کوچک همیشه آغازگرِ حرکت های بزرگتر خواهد بود. در ایران، مردم نا امنی که سیاستمداران شان با در اختیار داشتن تریبون های کلان و فراگیر کشته شده های اعتراضات را انکار و تکذیب می کنند، جوانان حرکت می کنند و عکس و تصاویر این کشته شده ها را برگ برگ تکثیر می کنند و خانه به خانه می برند تا به یکدیگر بگویند چشم به خود باید داشت. جوانانی که شادی و نشاط از دست داده اند، خلاقانه شورِ حضور می آفرینند. اما پراکنده و نامنسجم اند. در ایران جوانانی که امید از دست داده اند می توانند با نگاه به کشورهایی که دیکتاتورهایش با همت و حمایت مردم از مردم، سقوط کرده اند امیدِ دوباره بازیابند جوانانانی که در تمام منطقه بی رهبر پیروز شده اند همین را می گویند که رهبرِ خیزش های نو در جهان خودِ مردم هستند. رهبران نمادینِ همین خیزش ها هم خوب یاد گرفته اند که به مردم قدرت دهند و خود را همراه بنامند و این آگاهی را ایجاد کنند که زمین زیر پای هیچ دیکتاتوری نمی لرزد تا زمانی که خود مردم حرکت نکنند.

کسانی که برگام نخست مردمِ پیروز نگران هستند و تلنگرِ به حق می زنند که دموکراسی با سقوط شاه و رهبرها و رییس جمهورها به بار نمی نشیند نیز باید در نظر داشته باشند که براندازیِ دیکتاتورها گامِ اولِ رسیدن به جاده ی پر فراز و نشیبِ دموکراسی است. دغدغه ها و دل نگرانی به حق است اما به حق تر کسانی هستند که صورت نازیبای رهبران مستبد خود را بر نمی تابند و برای زیبا زیستن ابتدا دیکتاتورهای «زشت رو»»و رهبران « زشت خو» را به زیر می کشند. برای زیبا ساختنِ یک شهر قدمِ اول همان است که مردم لیبی و مصر و تونس برداشته اند؛ پایین کشیدنِ بیلبوردهای نازیبا از دروازه ی شهر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر