به علت مسائل فنی سایت را با فیلتر شکن ملاحظه بفرمایید پیشاپیش از همراهان گرامی پوزش بعمل می آید .

صفحات

نظرات

همراهان گرامی با نظر گذاشتن در پست ها به دیگران بگویید چگونه فکر می کنید

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

روح مشروطیت؛‌ مهار قدرت خودکامه

سید محمد خاتمی
به نام خدا
عنوان مشروطیت چه بر گرفته از “Charte” فرانسوی باشد و چه از “شرط” عربی، مراد از آن مهار -و مشروط کردن- قدرت خودکامه بود و جایگزین کردن نظامی که جز بر مدار هوس و منفعت شخص جبار یا گروه ویژه نمی گردید با سامانی که محور و اساس آن مردم (و ملت به معنای امروز آن) هستند و اینکه اساس‌نامه ای تنظیم کننده پیوند میان مردم و نیز روابط مردم با حاکمان باشد و “قانون اساسی” که بخصوص “حد” قدرت و حکومت و “حق” ملت و مردم را مشخص می کند بجای بوالهوسی بالفضولانی بنشیند که به ناحق قدرت را غصب کرده اند. نهضت مشروطیت و پیروزی آن به راستی نقطه عطفی درخشان در تاریخ پر فراز و نشیب ملتی بزرگ است که دست کم طی ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال...............
* نظرات وارده در یادداشت ها لزوما بیانگر دیدگاه 88 نمی باشد 

به نام خدا
عنوان مشروطیت چه بر گرفته از “Charte” فرانسوی باشد و چه از “شرط” عربی، مراد از آن مهار -و مشروط کردن- قدرت خودکامه بود و جایگزین کردن نظامی که جز بر مدار هوس و منفعت شخص جبار یا گروه ویژه نمی گردید با سامانی که محور و اساس آن مردم (و ملت به معنای امروز آن) هستند و اینکه اساس‌نامه ای تنظیم کننده پیوند میان مردم و نیز روابط مردم با حاکمان باشد و “قانون اساسی” که بخصوص “حد” قدرت و حکومت و “حق” ملت و مردم را مشخص می کند بجای بوالهوسی بالفضولانی بنشیند که به ناحق قدرت را غصب کرده اند.
نهضت مشروطیت و پیروزی آن به راستی نقطه عطفی درخشان در تاریخ پر فراز و نشیب ملتی بزرگ است که دست کم طی ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال گذشته همواره خواستار “آزادی”، “استقلال” و “پیشرفت” بوده است و به رغم ناکامی های فراوان دمی از رویارویی (مدنی) با استبداد، استعمار و عقب ماندگی گامی واپس ننهاده و همه هزینه های این ایستادگی و استواری را سخاوتمندانه پرداخته است.
اما گرچه خواست تاریخی یک ملت نقش تعیین کننده ای در جهت دادن به تاریخ او دارد ولی رسیدن به آن خواست و دوام و پیشرفت خواست تحقق یافته در گرو این است که آن خواست به ساحت خودآگاه ذهن و شخصیت بیاید و عادت فرهنگی و فرهنگ متناسب با واقعیتی که خواسته شده است نیز پا بگیرد و بر جان و جهان آدمی حاکم گردد، به ویژه وقتی مورد خواست، عبارت باشد از “مردم سالاری” – که خواست تاریخی بشر امروز و تقدیر الهی در این مقطع تاریخی است- و با توجه به هویت و فرهنگ تاریخی ایرانی که به هر حال دینی و به طور خاص اسلامی است، این مردم سالاری سازگار با آن هویت خواسته شده است. و تا این خواست، فرهنگ متناسب خود را بیابد و بر جان و جهان حاکمان و مردم غلبه یابد، زمانی باید که در آن کار تربیتی و اجتماعی و فرهنگی فراوان صورت گیرد، وگرنه رهزنان گوهر به دست آمده را خواهند ربود.
جای دریغ و درد است که مصلحان و آموزگاران اجتماعی و روشنفکران و عالمان -و احیانا شیادانی که خود را مستحق چنین عناوینی می دانستند یا مدعی آن بودند- نتوانستند نقش اصلی خود را ایفا کنند. در این مراحل گذار توقع از مصلحان روشن بین و معلمان جامعه این بود که:
- تبدیل خواست که نوعا برآمده از فطرت اولی مردم و مقتضای زمانه بود، به خودآگاهی استوار
- تقویت اراده جامعه و ایجاد روحیه ای مصمم و اراده ای محکم برای استقرار و دوام آنچه می خواهد
- بالابردن روحیه دیگرخواهی و مشارکت و تحمل
- دلیری بخشیدن به مردم تا حق خود را به درستی بشناسند و آن را بخواهند و اجاره ندهند که رهزنان آن را بربایند و حاکمان به جای خدمتگزاری مسؤولانه خدایگانی کنند
و …
با کمال تأسف برخلاف توقعی که از نخبگان می رفت خود درگیر جدالی بدفرجام شدند و از حقیقت اصلی که برای آن تلاش و مجاهدت فراوان شده بود و مردم هزینه اش را پرداخته بودند غافل ماندند و احیاناً نگاه خود را از “قاعده” که مردم اند به رأس هرم قدرت دوختند و در بازی قدرت، اغلب اعتبار خود و حق و حرمت جامعه را نیز باختند.
شگفتا که میان صدور فرمان مشروطیت و استقرار آن در ایران با مشابه آن در ژاپن چند سالی بیش فاصله نبود، ولی ژاپنی به لوازم تصمیم خود تن داد و به جایی رسید که نمی دانیم فاصله امروز ژاپن را با ایران با کدام متر و معیاری می توان اندازه گرفت!
البته ژاپن، ژاپن است و ژاپنی درخور تقدیر و کاری که کرده است کارستان؛ ولی ما نباید با سرمایه و شایستگی معنوی و مادی که داریم دلباخته ژاپن شویم و از آنچه ژاپنی نیز از دست داده است غفلت کنیم و پا جای پای غرب پرستانی بگذاریم که تا مِسِ عقب ماندگی ایران به زر پیشرفت و توسعه مبدل شود فتوای “از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شدن” را صادر می کردند و امروز شاگردان آنان متوهمانه و زبونانه به خیال باطل تبدیل ایران به “ژاپن اسلامی!!” شعار سرایی می کنند. ایران، ایران است، سربلند و باشکوه و آنچه می خواهیم، ایرانی است آزاد، آباد، پیشرو،‌ عادل و برخورداری همگان (هر کس که ایرانی است) از حقوق اساسی که انسان امروز آن را می خواهد و شایسته آن است و نیز در آن دین که مایه فرهنگ و هویت تاریخی ما است محترم و معتبر باشد و حتی بتواند آزادی و استقلال و آبادانی را تلطیف و خلاء جهان امروز را با معنویت، عرفان، اخلاق و ارزشهای الهی و انسانی پرکند.
راه ما راهی است که ملت ما از ۱۵۰ سال پیش آغاز کرده است و گام نهادن در آن راه مبارک را با مشروطیت جشن گرفته است و مبارزات آزادی خواهانه او در نهضت ملی ظاهر شده است و اوج آن در انقلاب اسلامی که خواست بلند و تاریخی ملت یعنی آزادی، استقلال و پیشرفت را با هویت تاریخی او همسو کرده است. جمهوری اسلامی آن سان که مردم ما می خواستند و پاسخگوی نیاز تاریخی و متناسب با شرایط و احوال مردم و این مرز و بوم است – و دریغ که چندی است از آن دور افتاده ایم- می توانست و می تواند ایران و ایرانی را به جایی برساند که شایسته آن است.
باید رسوبات “استبداد زدگی” را که در درازای تاریخ در ژرفای جانمان نشسته است بزداییم و مگر زدودن آن جز با تقویت صافی درخشان فرهنگ متناسب با مردم سالاری – که روح نهضت مشروطیت و انقلاب اسلامی است- میسر است؟
۱۴ مرداد ماه ۱۳۹۰

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر