کلمه
سید محمد خاتمی در یادداشتی خطاب به آمنه بهرامی، با بیان اینکه “مگر می شد
آنچه را آمنه خانم عزیز از دست داده به او برگرداند و تنها نقطه امید
شکیبایی و بالا بودن توان تحمل این خانم بزرگوار بود”، تصریح کرد که “وقتی
در خبرها آمد که «آمنه» آموزگاری کرد و از حق قصاص خود گذشت، بر همه ثابت
شد که در برابر سنگدلی و نفرت پراکنی و کین توزی هنوز می توان از مهربانی،
دیگرخواهی و بزرگ منشی سراغ گرفت و زیبایی.....................
سید محمد خاتمی در یادداشتی خطاب به آمنه بهرامی، با بیان اینکه “مگر می شد آنچه را آمنه خانم عزیز از دست داده به او برگرداند و تنها نقطه امید شکیبایی و بالا بودن توان تحمل این خانم بزرگوار بود”، تصریح کرد که “وقتی در خبرها آمد که «آمنه» آموزگاری کرد و از حق قصاص خود گذشت، بر همه ثابت شد که در برابر سنگدلی و نفرت پراکنی و کین توزی هنوز می توان از مهربانی، دیگرخواهی و بزرگ منشی سراغ گرفت و زیبایی را در اوج آن به تماشا نشست.”
رییس جمهور سابق کشورمان همچنین یادآور شد: سالها پیش، در دوران ریاست جمهوری هنگامی که خبر رسید سنگدل منحرف و بی انصافی بر چهره دختر جوانی که شادابی و زیبایی از جمله سرمایه های زندگی اوست اسید پاشیده است، بر خود لرزیدم، نه تنها بر اساس یک احساس شخصی که به خاطر مسؤولیت بزرگ اجتماعی که ملت بزرگ بر عهده ما گذاشته بود؛ و مگر از مهم ترین مسؤولیت های دولت حفظ و بسط امنیت اجتماعی در کنار حفظ و بسط امنیت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نیست؟
آمنه بهرامی، قربانی معروف اسیدپاشی، که قرار بود صبح دیروز اقدام به قصاص کند و چشمان خواستگار سابقش را از او بگیرد، از قصاص وی صرف نظر کرد و چشمان مجید را به او بخشید.
قرار بود آمنه در بیمارستان دادگستری تهران و با حضور پزشکان متخصص قانونی و دادیار اجرای احکام دادسرای امور جنایی پایتخت، حکم قصاص مجید موحد را اجرا کند.
خانم بهرامی آبان ماه سال ۸۳ در خیابان رسالت تهران از سوی آقای موحد مورد اسیدپاشی قرار گرفت و چشم چپ وی کاملا از بین رفت.
اکنون خاتمی در واکنش به بخشش بزرگوارانه ی آمنه، در یادداشتی نوشته است: آنچه آمنه از خود نشان داد حکایت گر آن است که جان زیبا و شکوهمند را هیچ عاملی جز نفرت و نابردباری و خشونت نمی تواند زشت کند و یا زشت بنمایاند.
به نام خدا
دلها پر از درد می شود، هنگامی که آسیب های اجتماعی و خشونت هایی را رو به گسترش می یابیم که موجب تباهی جانها و از هم پاشیدن زندگی ها و گسست پیوندها و از میان رفتن سلامت ها و افزایش نفرت ها و نگرانی ها می شود.
سالها پیش، در دوران ریاست جمهوری که همواره دغدغه امنیت عمومی و نگاهداشت حق و حرمت مردم را داشتیم (هر چند در این باب آنگونه که دلخواه بود موفق نبودیم) و مشکلات و مسائل اجتماعی و پرخاش گری ها و آسیب ها هرگز قابل مقایسه با امروز نبود، هنگامی که خبر رسید که سنگدل منحرف و بی انصافی بر چهره دختر جوانی که شادابی و زیبایی از جمله سرمایه های زندگی او است اسید پاشیده است و حاصل جنایت، محرومیت آن دختر جوان از نعمت بینایی و آسیب جدی به همه صورت و چهره او بوده است، بر خود لرزیدم، نه تنها بر اساس یک احساس شخصی که به خاطر مسؤولیت بزرگ اجتماعی که ملت بزرگ بر عهده ما گذاشته بود؛ و مگر از مهم ترین مسؤولیت های دولت حفظ و بسط امنیت اجتماعی در کنار حفظ و بسط امنیت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نیست؟ هر چند که نمی توان جامعه ای را در نظر آورد که هیچ نقطه نا امنی در آن نباشد. ولی نگرانی از اینکه ناامنی ها گسترده شود امری بجا است. آن روز این داستان غم انگیز پیگیری شد، ولی مگر می شد آنچه را آمنه خانم بهرامی عزیز از دست داده است به او برگرداند و تنها نقطه امید شکیبایی و بالا بودن توان تحمل این خانم بزرگوار و خانواده شریف او بود و آن سوی داستان جوان نگون بختی که شکوه زندگی خود و دیگری را نگونسار کرده بود و بدترین روزهای خود را می گذراند تا از یک سو حکم دادگرانه دادگاه او را به کیفر عمل زشت خود برساند و از سوی دیگر تازیانه تابسوز ملامت وجدان.
امروز وقتی در خبرها آمد که «آمنه» در کمال بزرگواری، آموزگاری کرد و از حق قصاص خود گذشت بر همه ثابت شد که در برابر سنگدلی و بی آزرمی و نفرت پراکنی و خودخواهی و کین توزی هنوز می توان از مهربانی، شرافت و احترام به زندگی، دیگرخواهی و بزرگ منشی هم سراغ گرفت و زیبایی را در اوج آن به تماشا نشست. آنچه آمنه از خود نشان داد حکایت گر آن است که جان زیبا و شکوهمند را هیچ عاملی جز نفرت و نابردباری و خشونت نمی تواند زشت کند و یا زشت بنمایاند.
درود به آمنه خانم!
آیا در عرصه زندگی سیاسی و اجتماعی نیز نمی توان از آمنه آموخت و بحران را با آرامش و تنش را با احترام به یکدیگر و پاس داشت حق و حرمت انسان و دوری از غرور – بخصوص آنان که قدرت بیشتری دارند – سودا کرد؟
سید محمد خاتمی
۱۰ مرداد ۱۳۹۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر